بهمن کیارستمی از چاپ مطالب غیرواقع درباره پرونده پزشکی پدرش انتقاد کرد
در هفته گذشته، انتقاد بهمن کیارستمی به کتاب منتشر شده درباره پرونده پزشکی پدرش زندهیاد عباس کیارستمی خبرساز شد.
بهمن کیارستمی به بخشهایی از کتاب که برخی روایتها مبنی بر نبود شاکی خصوصی در پرونده پزشکی پدرش را ذکر کرده، انتقاد کرد. مهمترین خواسته او با طرح شکایت در جریان مرگ عباس کیارستمی دسترسی به یک گزارش دقیق بوده که پس از هشت سال، علیرغم وعدههای داده شده هنوز به او ارائه نشده است.
این کتاب در شرایطی منتشر شده که هشت سال از سفر ابدی عباس کیارستمی کارگردان مطرح سینمای ایران میگذرد و پرونده پزشکی او با پیگیریهای حقوقی فرزندش (بهمن کیارستمی) برای مدتی طولانی یکی از سوژههای داغ رسانهها بود که در جامعه هم بازتاب خود را داشت.
بهمن کیارستمی در مصاحبه با یکی از رسانهها گفت: از خود کتاب که خبری نداشتم، فقط قبلاً یکی دو بار آقای رمضانی نویسنده کتاب را دیده بودم و میدانستم که از ابتدای رسیدگی به پرونده پدرم، بابت پژوهشهایی که برای یک مستند انجام میدادند، در جریان امور قرار داشتند. وقتی هم از رونمایی چنین کتابی مطلع شدم، قصدی برای اظهارنظر نداشتم تا اینکه نسخهای از آن به دستم رسید و پس از خواندنش لازم دانستم نکاتی را مطرح کنم؛ آن هم فقط در حیطه تخصصی خودم به عنوان یک مستندساز و درباره ساختار کتاب، پژوهش و مصاحبههای انجام شده، است.
وی بیان کرد: در مقدمه کتاب ادعا شده که مصاحبه با پزشکان مرتبط با پرونده برای ثبت در تاریخ و قضاوتی خارج از حاشیهها و ارائه اطلاعات بیشتر و دقیقتر انجام شده است؛ چه نیت خوبی ولی حیف که با ساختار کتاب به هیچ وجه همخوانی ندارد. شگفت انگیزترین بخش این کتاب برای من گفتوگو با دکتر خسرونیا است، یعنی رئیس هیئت بدوی نظام پزشکی که در واقع ایشان به نوعی قاضی این پرونده هم بودند.
ایشان گفتهاند پرونده اصلاً شاکی خصوصی نداشت و سازمان نظام پزشکی بخاطر حساسیت پرونده عباس کیارستمی به این ماجرا ورود کرده است! این حرف بسیار جالب است چون روزی که قصد طرح شکایت داشتم، ایشان مرا به دفتر خود دعوت کرد و گفت، «شکایت نکن. به جایی نمیرسی. طرح شکایت فقط فضای بدی علیه پزشکان ایجاد میکند و اگر شکایت تو به نتیجه نرسد آنها میتوانند برای اعاده حیثیت تو را دادگاهی کنند.» طبعاً ما به توافق نرسیدیم و من فردای آن روز با کمک خانم منوچهری – وکیل پرونده – شکایتمان را ثبت کردیم. تمام سابقه این پروندهها در سازمان نظام پزشکی و پزشکی قانونی موجود است. چطور ممکن است به این راحتی گفته شود که این پرونده شاکی خصوصی نداشته؟
اگر میخواستند وارد بحث درباره مسائل پزشکی شوند، احتمالاً به همان جایی میرسیدند که ما رسیدیم و از ورود به حوزه مباحث تخصصی منع میشدند اما مباحث دیگر را هم نمیشد به چالش کشید؟ چرا این کار را نکردند؟ چطور در گفتوگو با فردی در این سِمت، هیچ راستی آزمایی اتفاق نیفتاده است؟ ماجرای این کتاب، خودش شبیه همان روند حقوقی طی شده است. اینجا هم مشخصاً هیچ نظارتی برای راستی آزمایی گفتهها وجود نداشته و سخن به مثابه باد هوا، گفته و شنیده شده است.