جنگ ۸ساله تحمیلی، وطن‌دوستی و رشادت‌های زنان و مردان آن دوران تا به امروز می‌توانست سینمای ما را به نقطه عطف مثال‌زدنی جهان در دنیای تصویر بدل کند؛ اما صد حیف که همیشه درگیر تکرار و تکراریم تا پژوهش‌های بنیادی و ساخت آثاری که گوی رقابت را همیشه در دست داشته باشد.

جمله معروفی در غرب وجود دارد که بیانش در ابتدای این مطلب خالی‌ازلطف و هدف نیست؛ دنیای غرب 4 سال درگیر جنگ جهانی دوم بود و چیزی بیش از 8 دهه است که از آن شاخص‌ترین فیلم‌های سینمایی را ساخته است.

گنجینه قصه‌های درام جذاب و متنوع دوران دفاع مقدس می‌تواند راهی برای برون‌رفت از سینمایی باشد که درگیر دوگانه فیلم‌های مضحک و پر از لودگی‌های جنسی به نام کمدی یا فیلم‌های مخرب چهره اجتماعی و خانوادگی ایرانی به نام انتقادی است.

در سال‌های اخیر فیلم‌ها و سریال‌های بسیاری در مورد شخصیت‌های مهم نظامی ایران در دوره جنگ تحمیلی ساخته شده است که می‌توان به فیلم‌های به کبودی یاس (به کارگردانی جواد اردکانی و با محوریت زندگی شهید برونسی)، زیباتر از زندگی (به کارگردانی انسیه شاه‌حسینی و با محوریت زندگی شهید علم‌الهدی)، ایستاده در غبار (به کارگردانی محمدحسین مهدویان و با محوریت زندگی شهید متوسلیان)، چ (به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا و با محوریت زندگی شهید چمران)، سیمرغ (به کارگردانی حسین قاسمی و با محوریت زندگی شهیدان کشوری و شیرودی)، شوق پرواز (به کارگردانی یدالله صمدی و با محوریت زندگی شهید بابایی)، خلبان (به کارگردانی جمال شورجه و با محوریت زندگی شهید دوران) و… اشاره کرد.

در سال 1399 فیلمی به نام منصور به کارگردانی سیاوش سرمدی ساخته شد که بیانگر شخصیت دور از سیاسی‌کاری‌های دوران جنگ شهید ستاری بود. فیلمی که تلاش داشت تا ضمن پرداختن به بخشی از زندگی آن شهید گران‌قدر او را سردمدار تفکر میهن‌پرستی و الگویی برای دوری از موضع‌گیری‌های نسنجیده نشان دهد.

فیلم باتوجه‌به اینکه در دست یک فیلمساز فیلم اولی ساخته شده بود؛ اما با چشم‌پوشی از خطاهایی که از همین فیلم اولی بودن نشئت می‌گرفت توانسته بود چهره قابل‌پذیرش و خوش‌نمایی را از این شخصیت مهم نظامی و اندیشه‌های ارزشمند او به نمایش بگذارد.

باگذشت کمتر از دو سال از اکران فیلم منصور و پس از پخش موفق آن در شبکه نمایش خانگی فیلمی در جشنواره چهل و یکم فجر رونمایی شد که مشابه منصور به بخشی از زندگی و تفکر شهید ستاری و عملیات پدافند هوایی در عملیات والفجر هشت پرداخته بود. بدین شکل ضمن تشریح تفکر مرتبط، عملکرد پدافند را نیز به نمایش بگذارد. اما فیلم هایپاور در انجام هیچ‌کدام از اهدافی که داشته موفق نبوده و علاوه بر اینکه به دلیل ضعف فیلمنامه و نداشتن خط ربط درست در اجرا به آشفتگی رسیده، به دلیل بازی‌های بد بازیگران و نیز دیالوگ‌نویسی کودکانه و غلط، در سکانس‌هایی به کمدی ناخواسته تبدیل شده بود.

به گفته منتقدان فیلمی که با وجود زحمات و هزینه گزافی که برای ساخت آن شده حتی نتوانسته در حد سریال‌های تلویزیونی که بر مبنای زندگی شهیدان ساخته شده است (که در بالا بدان اشاره شد) بدل شود و به دلیل ضعف در شخصیت‌پردازی، دیالوگ‌نویسی، کارگردانی، بازیگری و ساختار فیلمنامه به یکی از بدترین آثار این جشنواره بدل شد.

پس از تمام این مطالب سؤالی که در ذهن ایجاد می‌شود این است که بعد از فیلم سینمایی منصور چه نیازی به ساخت فیلم هایپاور بود؟

هایپاور چه نقطه تاریکی در فیلم منصور را روشن ساخت؟

در ادامه با مطرح‌شدن ساخت سریال هایپاور به گفته تهیه‌کننده اباذر جوکار باید دید که چه نگفته‌هایی در این فیلم باقی است که نیاز به سریالی شدن آن دیده می‌شود؟

آیا الگوهای دیگری از دوران دفاع مقدس وجود ندارد که بتوان به سراغ آنها رفت؟