صدا و سیما بودجه ملی را جناحی مصرف می کند!
ماجرا از آنجایی شروع شد که در پی شهادت سید ابراهیم رئیسی، مصاحبهای با محمدجواد ظریف انجام شد (همان متهم ردیف اول سریال «گاندو» که کارگردانش مجتبی امینی بود) نه تنها او، بلکه تمام کسانی که در مراسم تشییع پیکر رئیس جمهور حضور داشتند، بدون درنگ از تلویزیون نشان داده شدند تا اینکه بخش خبری ساعت ۱۴ شبکه اول سیما و در گزارش مجلس ترحیم در حسینیۀ امام خمینی – محل ملاقاتهای عمومی رهبری – و با حضور ایشان در یادبود رییس جمهوری فقید، تصویر حسن روحانی رییس جمهوری پیشین در کنار علی لاریجانی رییس سابق مجلس شورای اسلامی را پخش نکرد. این در حالی است که تصویر محمود احمدینژاد دیگر رییس جمهور نشان داده شد. البته در مواردی در دورهای که روحانی رییس جمهور بود با مسئله حذف تصویر او مواجه شدیم اما در حال حاضر بحث بر سر این نیست که تصویر چه کسی حذف میشود و تصویر چه کسی به نمایش در میآید بحث بر سر این است که چرا تلویزیون با رویکرد تک جناحی در بزنگاههای مهم سیاسی و اجتماعی سراغ همه چهرهها (موافق و مخالف) میرود اما شرایط که به ثبات میرسد دوباره چهره آنها حذف و حضورشان در تلویزیون غدغن میشود؟
به بهانه همین ماجرا با سعید معدنی، جامعهشناس گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
چرا صداوسیما در بزنگاههای مهم به یاد میآورد که جامعه دارای چند جناح است و فقط یک ایده و عقیده بر آن حاکم نیست؟
بعضا صدا و سیما را میتوان به سه گروه تقسیم کرد. یک سری از چهرهها مهمان دائمی تلویزیون هستند، گروه دوم فقط در مواقع بحرانها یا بهتر است بگوییم شرایط خاص دعوت میشوند مثلا در بحرانی که در سال ۱۴۰۱ پیش آمد سراغ چهرههایی رفتند که در شرایط عادی خبری از آنها نیست. گروه سوم هم چهرههایی مثل مصطفی ملکیان هستند که تحت هیج شرایطی به تلویزیون دعوت نمیشوند که البته دعوت بشوند هم احتمالا خودشان نیایند.
این رسانه که ما آن را به اسم رسانه ملی میشناسیم چرا تا این اندازه تک حزبی است؟
همگان میدانند که صداوسیما بودجه ملی میگیرد اما جناحی عمل میکند. در واقع آن بودجه در یک جناح و برای یک گروه خاص مورد استفاده قرار میگیرد و شامل همه طیفها نمیشود اما در مواقع خاص مثل انتخابات سراغ همه اقشار میروند به این خاطر که میخواهند همه طیفها را داشته باشند، یا در ماجرای ۱۴۰۱ هم همینگونه بود در آن ماجرا برای فروکش کردن شرایط سراغ طیفهای گوناگونی از افراد رفتند؛ اما بخاطر همین ماجرای تک حزبی بودن در دو دوره اخیر انتخابات موفق نشدند که این کار را به ثمر برسانند. نقطه بحرانی ماجرا این است که یک گروه خاص از یک جناح خاص تصمیم دارند که با یک بودجه عظیم ملی، تفکر خاص خودشان را به عنوان یک تفکر ملی به همه مردم تحمیل کنند.
تا الان در این امر موفق بودهاند؟
آنها خودشان هم آمار بینندگان را دارند و میدانند برنامههایی که ساخته میشود مخاطب ندارد و مردم نیز به جای اینکه نیازهای اساسی و حتی سرگرمی خودشان را از تلویزیون دنبال کنند، از یوتیوب و اینستاگرام پیگیری میکنند و خودشان هم میدانند که در دنیای پر ارتباط امروز با این رویکرد جایگاهی بین مخاطبان ندارند و اگر میخواهند حمایت جمعی مردم را داشته باشند باید فضا را بازتر کنند و اگر چنین کاری انجام ندهند، هر روز از تعداد بینندگان صداوسیما کاسته میشود.
آقای روحانی را در دوره ریاست جمهوری خودشان هم حذف میکردند اما چون اقلیتهای جامعه بودند، مردم حساسیت نشان نمیدادند پس همیشه بحث حذف وجود داشته است اما چون مختص اقلیتها بود به چشم نمیآمد
تک حزبی شدن و نبود دیدگاههای متفاوت تا چه اندازه به جایگاه صداوسیما آسیب وارد میکند و تا چه اندازه میتواند در کنار گذاشتن چهرههای تاثیرگذار سیاسی و فرهنگی تاثیرگذار باشد؟ آیا این اقدامات باعث میشود که مردم به طور کلی آن دسته از افراد و جایگاهشان را کنار بگذارند؟
صداوسیما اگر بخواهد خاصگرایانه عمل کند، اوضاعش مانند بومرنگ پیش میرود وقتی صداوسیما بد عمل کند این بومرنگ به خودش باز میگردد و از اعتبارش کاسته میشود، از طرفی هم بخشی از روشنفکران نمیخواهند که به صداوسیما بروند در حقیقت به این فکر میکنند که رفتنشان به صداوسیما بیش از آنکه برایشان فایده داشته باشد، برایشان ضرر دارد، اما برخی از افراد میروند چون فراتر از ماجرای جناحی فکر میکنند و معتقدند که مسائل ملی اهمیت زیادی دارد و اگر بتوانند برای منافع ملی کاری انجام دهند، حتی در همان مواقع خاص، میروند و حرفشان را میزنند.
ماجرای تضاد رویکردهای صداوسیما با رویکردهای دولتهای متفاوت چیست؟ آیا عدم حضور همه طیفها در صداوسیما باعث کاهش مرجعیت و سلب اعتماد عمومی میشود؟
از ابتدای انقلاب هرچه جلوتر آمدیم به مرور زمان طیفهای متفرقه حذف شدند، منتهی چون حذف شدهها در اقلیت بودند، چندان حساسیت برانگیز نمیشد مثلا ابتدا مارکسیستها حذف شدند، سپس چهرههای ملی مذهبی حذف شدند، بعد آن طیفی که اصلاحات نامیده شد حذف شدند تا رسیدند به جایی که مثلا آقای روحانی را در دوره ریاست جمهوری خودشان هم حذف میکردند اما چون اقلیتهای جامعه بودند، مردم حساسیت نشان نمیدادند اما الان تقریبا اکثریت تفکرها و جناحهای سیاسی از صداوسیما حذف شدند، به همین خاطر هم الان بیشتر متوجه این ماجرا میشویم. پس همیشه بحث حذف وجود داشته است اما چون مختص اقلیتها بود به چشم نمیآمد.
بخشی از روشنفکران نمیخواهند که به صداوسیما بروند در حقیقت به این فکر میکنند که رفتنشان به صداوسیما بیش از آنکه برایشان فایده داشته باشد، برایشان ضرر دارد
آیا این اتفاق مربوط به سیاستهای درونی این سازمان است که اساسا میخواهد همه عوامل و برنامههایش یکدست باشند؟
چون صداوسیما از ابتدا سیاست خودش را داشته و هیچگاه تابع دولتها نبوده است، اما در دوره آقای روحانی و آقای خاتمی، به واسطه آنکه دولت حضور داشت، تلویزیون مقداری کندتر حرکت میکرد اما در دیگر دورهها حتی نیاز نداشت که چنین کاری انجام دهد. در حال حاضر هم به نظر میرسد که صداوسیما یک مرحله خاص و جدیدی را شروع کرده و به شکل رسمی به روشنفکرانی که روی موضوعات خاص جبهه نگرفتهاند حمله میکند.
مثل همان مجری که گفت چرا روشنفکران درباره آقای رییسی چیزی نگفتند، این یک مرحله جدید در صداوسیما است که افراد را تحت فشار قرار میدهند که بنابر آنچه خودشان(تلویزیون) میخواهد فکر کنند، حرف برنند و عمل کنند و این یک ورژن جدید در صداوسیما است.