رمان و هنرهای نمایشی را میتوان دو نظام قیاسپذیر در نظر گرفت که غالباً در ویژگیهای روایتشناسانه دارای وجوه مشترکی هستند. هدف از این مطالعه بازشناسی چگونگی بهرهگیری فیلمهای سینمایی از شیوهها و تکنیکهای روایی در انتقال معنا به مخاطب، با استناد به مفاهیم و نظریههای ادبی پستمدرن است؛ و در پی پاسخ به این سؤال است که فیلمهای سینمایی از چه تکنیکهای بیانی ادبی پستمدرنیستی در انتقال معنا استفاده میکنند؟ این پژوهش از نوع توسعهای است و به شیوه توصیفی-تحلیلی و با رویکرد تطبیقی به مقایسه دو نظام متفاوت ادبیات و سینما انجام شده است. شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانهای و مشاهده فیلم سینمایی مورد مطالعه (فیلم تلقین، کریستوفر نولان، 2010) است. دادههای مورد نیاز برای تجزیه و تحلیل بهطور هدفمند از بین کردار و گفتار شخصیتهای فیلم انتخاب شده است و این اطلاعات با تکنیکهای مورد استفاده در رمانهای پسامدرن مطابقت داده و به شیوه کیفی تجزیه و تحلیل و تفسیر شده است. این مطالعه نشان میدهد که فیلم تلقین حداقل دارای یازده تکنیک یا ویژگی روایی از رمانهای پسامدرن است که در انتقال معنا به مخاطب از آنها بهره گرفته است: بینامتنیت، بینظمی زمانی در روایتها، جهان وانموده، دور باطل، تناقض، بریکولاژ، خرده فرهنگها و التقاط فرهنگی، اختلال زبانی، فروپاشی فرا روایتها، آشکارسازی تصنّع و فروپاشی ارزشها.