ششمین ساخته بهروز شعیبی با نام «آغوش باز» در جشنواره چهل و دوم حضور دارد. «آغوش باز» هم مانند سایر آثار شعیبی دغدغه مند است و «خانواده محوری» از سر و روی فیلم می بارد. در عصری که با یک تصویر متزلزل و سیاه از خانواده مواجهیم اما شعیبی سعی کرده تا تصویری سفید و مستحکم از خانواده ایرانی را به تصویر بکشد. حامد کمیلی، مهدی هاشمی، محسن کیایی و احترام برومند از جمله بازیگران نامی این فیلماند. فیلم، داستان یک روز از زندگی «پیام» خواننده مشهور و نامی تهراننشین را روایت می کند. در حاشیه همین یک روز، با سه زوج در سه نسل متفاوت مواجهیم؛ «مصطفی و مهوش» با بازی مهدی هاشمی و احترام برومند، زوج میانسال فیلم هستند که مهوش علیرغم اینکه در گذشته پزشک و نخبه دانشگاه بوده اما اکنون با بیماری آلزایمر دست و پنجه نرم می کند؛ «پیام (حامد کمیلی) و زهره» زوج جوانی که در میانه زندگی خود هستند و دو فرزند دختر و پسر دارند. «زهره» حضور فیزیکی و بصری در فیلم ندارد اما محوریت قصه با نبودن اوست. روزی که «پیام» اجرای کنسرت دارد و به دنبال رتق و فتق امور کنسرت است با نبود همسرش «زهره» مواجه میشود. او بخشی از روز را همزمان که بچه ها را سامان می دهد به دنبال زهره و علت غیبت او است که در نهایت با کمک پدرش به جواب میرسد. زوج سوم «هومن و شادی» (محسن کیایی و گلاره عباسی) هستند که برخلاف دو زوج قبلی ازدواج نکرده و شروع رابطه شان با چالشهایی مواجه است، هومن سودای مهاجرت در سر دارد و به عشق یک طرفه نسبت به شادی مبتلاست.
شخصیت ها که بودند و چه کردند؟
رابطه سینوسی و جنجالی فرم و محتوا در این فیلم به خوبی قابل فهم است. اگر برای تثبیت یا رد یک انگاره در سینما، فرم ضعیف باشد محتوا را نیز به پایین میکشاند.وجود خطاهای فرمیک، باعث شده تا فیلم نتواند آن چنان که شایسته است حرفش را بزند؛ از آنجا که مفهوم «خانواده» در بکگراند ذهن ایرانیان به خودی خود مقدس و ارزشمند است، این جامعه از گزاره «خانواده خوب است» قرنهاست گذر کرده و اکنون با چالشهایی جدید از جنس مدرنیته مواجه است. اما داستان فیلم گویی برای جوان اروپایی که سالهاست «خانواده» را در جامعه خود ندارد، روایت می شود. بهتر بود شعیبی از این ذوق و دغدغه خود برای بحرانها و چالشهایی عمیقتر و روایتهایی ریزتر بهره می برد. انتخاب بازیگر و شخصیت پردازی سطحی فیلم ضعف دیگر فیلم است. شخصیتها عمق ندارند، احساس مخاطب را درگیر نکرده و روابط علّی و معلولی آنها با یکدیگر مبهم است. حسن معجونی به یکباره از کجا آمد؟ آمدنش بهر چه بود؟ شهرت و محبوبیت «پیام» به عنوان خواننده و همسرانگی و پدرانگی او در خانواده به مثابه کف روی آب است که مخاطب هرلحظه منتظر است کفها کنار بروند تا بتواند عمق رودخانه را مشاهده کند و بداند با چه شخصیتی مواجه است. «هومن» به عنوان مدیربرنامه «پیام» ظاهرا قرار بوده وزنه طنز ماجرا را بر دوش بکشد که آن هم ناپخته و سطحی ارائه شد. با اینهمه نمی توان از بازی خوب احترام برومند در نقش «مهوش» چشم پوشی کرد، همسر و مادر باسوادی که اگر روزگاری دارای ارج و قرب فردی و اجتماعی بوده هنوز هم به لطف خانوادهاش محترم است و با وجود آلزایمر و در حضور نوههایش معصومیتی کودکانه را به نمایش میگذارد.
زنده باد نسل تعمیر!
سالهای گذشته یک توئیت به نقل از مادربزرگی وایرال شد که گفته بود: ما نسلی هستیم که اگر چیزی خراب می شد آن را دور نمی انداختیم، تعمیرش میکردیم. گمان می کنم ایده یک خطی «آغوش باز» هم همین بوده است. شعیبی با نمایش سه زوجی که دچار چالش اند میخواهد بگوید «بسازید، اگر خراب شد تعمیر کنید»؛ شاید ایده اولیه کلیشه ای باشد اما خلاقیت او در آسیب شناسی این ایده ستودنی است. مردم از قدیم الایام صفت «سازندگی» را با «زن» همنشین کرده اند. «زن بساز» زن خوب و مورد پسند بوده که خانواده بر مبنای صبر و عاطفه او ساخته و بنا میشده است. شعیبی با حفظ این همنشینی اما این بار «مرد» را مسئول سازندگی می کند. شخصیت «زهره» در عین نبودنش، قوی پرداخته شده، کاملا مبرهن است که او زنی است که دلبسته خانه و خانواده و فرزندان است، شاغل نیست، اهل هنر است و آرام و متین در کنار همسرش زندگی میکرده و حالا با غیبتی ناگهانی و البته بزرگوارانه دلخوری خود را به همسرش ابراز می کند. کنتراست زیبایی است، «زهره» با نبودنش فریاد زد «من را ببین». همه دلخوری او همین بود؛ همینکه او روز اجرای کنسرت را برای غیبتش انتخاب میکند یعنی آنچه که تا امروز برای «پیام» اولویت داشته شغل و حرفه اش بوده و نه زن و خانواده. قوت قصه از جایی آغاز میشود که مرد خانه «پیام» واقعا به دنبال علت و دلیل میگردد و کارگردان به درستی دوگانه «مرد متعصب» / «مرد بی عرضه» را پس زده و «مرد مقتدر مهرورز» را نمایش میدهد، همان چیزی که باید باشد. حالا اوست که باید بسازد هم خودش را هم شکستگی دل همسرش را. مردان دیگر فیلم هم در این بازنمایی سهیم اند. «مصطفی» که گویا صاحب شرکتی خوشنام و بزرگ است، اکنون بخاطر حفظ و مراقبت از «مهوش» از شغل خود استعفا داده و با عشقی صادقانه و بی منت بحران بیماری همسرش را مدیریت می کند. و «هومن» که همه همّ و غمش تشکیل زندگی با «شادی» است اما «شادی» دختری است که پول و جایگاه برایش اولویت بیشتری دارد و البته علاقه ای هم به «هومن» ندارد که در نهایت با خشم و انتقام «هومن» پرونده این دو گل نوشکفته هم بسته میشود.
مرد مقتدر، پدر آگاه
«پیام» برای نجات از سردرگمی و یافتن راه حلی برای برگرداندن «زهره» به آغوش پدرش پناه میبرد. پدر او «مصطفی» با آنکه خودش هم درگیر بیماری مادر او «مهوش» است اما مهربان و آگاهانه چاه و چاره را به پسرش نشان میدهد. این الگوی رفتاری در خود «پیام» هم تکرار میشود و انگاره «مرد مقتدر» با «پدرانگی آگاه» کامل می شود؛ یک بازنمایی صحیح از پشتوانگی پدران. «هاتف» فرزند «پیام» دقیقا در همان روز کنسرت مسابقه شنا دارد اما از ترس اینکه برنده نشود نمیخواهد شرکت کند. «پیام» که حالا در جایگاه پدرانگی قرار گرفته با ایجاد انگیزه و جسارت، او را برای مسابقه آماده میکند. «هاتف» به شرکت در مسابقه رضایت میدهد و قبل از شروع از پدرش میپرسد: «وقتی بچه بودی میترسیدی چیکار میکردی؟» پیام در جواب میگوید: «به مادرم فکر میکردم، تو هم به مادرت فکر کن». ارجاع «هاتف» به آغوش امن مادر توسط پدر، حفظ و حراست او از مقام مادرانگی «زهره» است. گویی پیش از این بار مدیریت خانه و تربیت فرزندان به دوش «زهره» بوده و حالا این «پیام» است که متوجه نقص مسئولیت خود شده و جایگاه «زهره» به عنوان همسر و مادر فرزندانش را درک می کند. شاید عجیب و جالب به نظر برسد اینکه در دین اسلام، ایجاد حال خوب و سرزنده نگهداشتن مادر از تکالیف مرد و از اولین حقوق فرزند بر گردن او است[1].
مخلص کلام
«زن و زنانگی» عنصر پرچالش این روزهای ماست و هرکسی به فراخور اندیشه و تخصص خود سعی می کند حرفی بزند که زندگی را برای زنان آسان تر کند. غافل از آنکه «زوجیت» و «زنانگی و مردانگی» یعنی اینها لازم و ملزوم یکدیگرند، پایه ی آرامش، پیشرفت، تکامل و آزادی یکدیگرند. ما توجه نکردیم به اینکه اگر زنی آرام و آزاد و وارسته می خواهیم باید مردانی مقتدر، مهرورز، دانا و قیّم تربیت کنیم. سینمای شعیبی اگرچه این بار نقدهای منفی زیادی را به جان خود خرید و چیزی نبود که باید باشد اما منطق درستی از «مرد و مردانگی» را به نمایش گذاشت.
[1] . «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه: حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ إِذَا کَانَ ذَکَراً أَنْ یَسْتَفْرِهَ أُمَّهُ … وَ إِذَا کَانَتْ أُنْثَى أَنْ یَسْتَفْرِهَ أُمَّهَا …» «حق فرزند بر پدر درصورتیکه پسر باشد این است که مادرش را مسرور گرداند… و اگر دختر باشد این است که مادرش را خشنود گرداند…»/ الکافی (ط – الإسلامیة)، ج6، ص: 49