دَر، هنوز روی همان پاشنه میچرخد…
اجازه دهید قبل از خواندن این نقد، قراردادی باهم داشته باشیم؛
یک. اگر طرفدار بیچونوچرای «پژمان جمشیدی» یا به اصطلاح «فَن» او هستید، خواندن ادامهی این متن، اصلا به شما توصیه نمیشود.
دو. «آنتیک» در لغتنامهی دهخدا اینگونه معنی شده: «شئای ارزشمند و دیرینه» اما خوشبختانه در ادامه، تکملهای دارد که حساِبی به کار ما میآید: «آنتیک در تداول فارسی، به معنای بد، زشت و کریه است». اجازه دهید از این به بعد ما برای توصیف فیلم «آنتیک» از همین معنای متداول فارسی آن استفاده کنیم.
«آنتیک» ساخته هادی ناییجی، قصهی اِبی(پژمان جمشیدی) و وَلی(بیژن بنفشهخواه)، آنتیکبازهای قبل از انقلاب است که کارشان بعد از انقلاب با مشکلاتی روبهرو میشود و طی اتفاقاتی به روستایی راهیافته و در آنجا از اعتقادات مذهبی مردم روستا به نفع جیب خودشان سوءاستفاده میکنند.
احتمالا با همین ایدهی چند خطی، خودتان تا ته ماجرا را خواندهاید. برای پیشبینی قصه، نیازی نیست که حتما فیلمنامهنویس باشید؛ فرمول کمدیهای امروز سینمای ایران خیلی سادهاست: یک «زوج–کاراکتر»، یک دوگانهی «قبل از انقلاب–بعد از انقلاب»، قراردادن چند پیچِ آبکی در پیرنگ و دیالوگها و شوخیهای جنسی پرشمار و در ادامه، عاقبت به خیر شدن کاراکترها(پایانی برای فرار از ممیزی و توقیف).
شخصیتهای بیشخصیت!
«فیلمِ سینماییِ کمدی»، این گزارهی سهحرفی، کابوس ادامهدار ما در سینمای ایران است. انگار باید بپذیریم سینمای کمدی ما که سالهاست قافیه را به سریالهای کمدی باخته، توانایی طرح یک قصهی بامزه را در 90 دقیقه ندارد. تهیهکنندگان و سرمایهگذاران هم در یک توافق جمعی نانوشته، گیشه را از قصه بیشتر دوستداشته و با کانالیزهکردن ذائقهی مخاطبان، سعی بر گرفتن خنده از بازی سلبریتیها دارند، تا ایجاد موقعیتهای کمدی در روایت داستان.
در فیلم آنتیک، استفاده از سلبریتی به کلیشهی کمدی «پژمان جمشیدی» کشیده شده است. کاراکتر او در نقش اِبی در حد تیپهای همیشگیاش در کمدیهایی مثل «خوب بد جلف»، «تگزاس1 و2»، «بخارست» و… باقی مانده و حتا ذرهای به شخصیت و پرسونا نزدیک نشده است. عدم شخصیتپردازی این کاراکتر در انتهای فیلم به اوج خود میرسد؛ کاراکتری که در طول ۱۴۰ دقیقه به عنوان فردی طماع، کلاهبردار و دزد به مخاطب معرفی شده، در ۵ دقیقهی پایانی، طی یک چرخش ۱۸۰ درجهای، تبدیل به فردی میشود که حق مردم و راستگویی برایش اهمیت پیدا میکند؛ تحولی که فیلم میخواهد دلیلش را دو عنصر عشق به معشوق(جمیله) و تاثیرات ماورایی وجود یک فرد روحانی و مذهبی(حاجی عبداللهی)معرفی کند، در حالی که هیچ مسیری در طول فیلم به این نقطه ختم نمیشود، و فیلمنامه اگر قصد تکرار رستگاریهایی از جنس فیلم «مارمولک» یا «خانهای کنار ابرها» را داشته، حقیقتا شکست خورده است. به همین دلیل است که در ۵ دقیقه پایانی دلایل تحول اِبی را از دهان خودش و رو به جمعیتی که به سخنرانیاش گوش میکنند میشنویم، دلایلی که گویا خود کاراکتر هم به آن اطمینانی ندارد و از بیان مبسوط آن خودداری کرده و تنها اشارهای سریع به آنها میکند.
عدم شخصیتپردازی کاراکترها، تنها محدود به اِبی نیست، بلکه تمام شخصیتهای موجود در این فیلم، بلاتکلیف اند.
وَلی(بیژن بنفشهخواه) که قرار است زوج مکمل اِبی را بازی کند و لحظاتی مانند آنچه در زوج «پژمان جمشیدی–سام درخشانی» دیدهایم را بازسازی کند، ناتوان بوده و از او رفتارهایی متناقض میبینیم؛ بهگونهای که نه او را دانای کل میتوان دانست و نه شخصیتی سادهلوح، نه تیزهوش و نه ابله، نه طماع و نه پرهیزکار. شخصیتی بلاتکلیف که نویسنده زحمت پرداخت به آن را نداده است و حتی تیپ مشخصی برایش در نظر نگرفته است. زنجیرهی شخصیتهای بدون پرداخت همچنان در جمیله(آناهیتا افشار)، خان(غلامرضا نیکخواه) و سوری(ستاره پسیانی) نیز ادامه دارد. دختر خان(جمیله)، بعد از آنکه متوجه کلاهبردار بودن اِبی میشود، بیآنکه از او دلچرکین شود، با لبخندی روی لب و نگاهی عاشقانه متذکر میشود که چیزی درون اِبی وجود دارد که برایش جذاب است. سوری، همسر وَلی و خواهر اِبی، بعد از فهمیدن کلاهبرداری شوهر و برادرش، فقط درخواست سهم میکند و سرنوشت همسرش و حتی محل زندگی او برایش اهمیتی ندارد و تنها سهمش از پول مهم است؛ رفتاری خلاف آنچه کارگردان در سکانسهای متعدد تلفنهای عاشقانهی ولی با همسرش به مخاطب نشان داده است.
خان نیز با آنکه در طول فیلم، در ظاهر و فقط برای خوشنام شدن، از حاجی عبداللهی حمایت میکند، در سکانسی از فیلم، عمل به خوابی که اِبی از حاجی عبداللهی دیده است را چنان بر خود فرض میداند که از ازدواج دخترش با فرد مورد تایید، چشمپوشی میکند. ضعف فیلمنامه و عدم شخصیتپردازی درست، باعث شده رفتارهای متناقض زیادی از کاراکترهای اصلی فیلم ببینیم.
ابتذال یا توهین به مقدسات؟!
رد کردن خط قرمزهای اخلاقی و شوخیهای جنسی متعدد و ابتذال، فرمول پرمخاطب شدن سینمای کمدی این سالهاست اما فیلم آنتیک پا را از این هم فراتر گذاشته و صراحتا به آنچه در اذهان عمومی، «مقدس» نامیده میشود، توهین میکند.
آنتیک، مملو از شوخیهای جنسی بیپرده است. دیالوگهایی که حتی احساس شرم در مخاطب ایجاد میکند اما به همینجا بسنده نکرده و مفاهیم دینی و معنوی را نیز دستمایه تمسخر قرار میدهد.
از این منظر آنتیک، مطابق آنچه در ابتدای متن گفته شد، تمام و کمال به معنای لغویاش پایبند بوده و کریه بودن فیلم از لحاظ محتوا، با شیبی مثبت، هرچه به انتهای آن نزدیکتر میشویم، بیشتر میشود. توهین به حاجی عبداللهی( بهعنوان یک روحانی متدین) در هنگام تشییع؛ توهین به پیکر حاجی عبداللهی در سکانسهای پشت آمبولانس؛ نمایش ضریح و پرچمهای مزین به نام امام حسین(ع) و مدحخوانی، و بلافاصله کات به سکانس دست بردن کلاهبرداران داخل پولهای جمع شده ضریح؛ توهین و تمسخر مفهوم «شفا گرفتن»؛ تخریب ضریح و سنگپرانی مردم به آن و… نمونههایی از توهین به مقدسات در این فیلم است.
بهنظر میرسد فیلم در پشتپرده سکانسهای تخریب ضریح متبرک به بهانه دروغین بودن امامزاده و خالی بودن قبر، قصد قبحشکنی از نمایش چنین عملی را دارد. سنگپرانی مردمی که از همین ضریح بدون امامزاده حاجت گرفتهاند، نماد مردم آگاهی است که پس از برملا شدن دروغها( همان امامزاده) دست به تخریب آن زدهاند، و در شکلی نمادین گویی دین، مذهب، امامزاده و اعتقادات مذهبی، دروغهاییست که دستمایه تلکه مردم بیچاره توسط حاکمان شده است. سردمدارانی که خودشان اعتقادی به مذهب نداشته و برای کنترل مردم و سوء استفاده از آنها این بساط را عَلَم کردهاند؛ شاهد این نکته، سکانسی است که در آن به بهانه مشارکت مردم در ساخت ضریح متبرک، النگو از دست زنان روستایی در میآوردند و همان لحظه در جیب خود میگذارند.
آنتیکی بهدردنخور!
استفاده از فضای اول انقلاب و نوستالژیک، دیالوگهای زننده و عریان جنسی، عبور از خط قرمزها و توهین و تمسخر بسیاری از مفاهیم معنوی و حضور سلبریتی پولساز کمدی(پژمان جمشیدی)، هیچکدام نتوانسته ضعف فیلمنامه و کارگردانی را بپوشاند و به آنتیک کمک کند تا بهعنوان فیلمی کمدی به رسالت خود، یعنی خنداندن مردم، دست پیدا کند. سوال اینجاست که چهطور به ساخت فیلمی در این سطح و با چنین محتوای آنتیکی! مجوز ساخت داده اند؟!