تلاشی ناموفق برای ادای دین به سینمای پیش از انقلاب
فیلم “شاه نقش“به کارگردانی شاهد احمدلو و تهیهکنندگی علی قائممقامی در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمده است. این فیلم داستان ناصر و رضا(بهرنگ علوی، هومن برق نورد)، دو سیاهیلشکر سینما را روایت میکند که برای رسیدن به ریاست انجمن صنفی هنروران با یکدیگر رقابت میکنند و در این مسیر، با چالشها و ماجراهای مختلفی روبهرو میشوند.
بازیگران این فیلم عبارتاند از: بهرنگ علوی، هومن برقنورد، نسیم ادبی، مینا وحید، شهرام قائدی، سیروس میمنت، پژمان بازغی، شهین تسلیمی و…
شاهد احمدلو پس از 18 سال با این فیلم به جشنواره فیلم فجر بازگشته است. او پیشتر با فیلم «چند میگیری گریه کنی» در این جشنواره حضور داشت. «شاه نقش» پیش از این با نام «کتکخور» شناخته میشد و به دنیای سیاهیلشکرهای سینما و چالشهای آنها میپردازد.
این اثر به نویسندگی هومان فاضل و بر اساس طرحی از شاهد احمدلو، تلاشی است برای بازسازی صحنهها و دیالوگهای فیلمهای مطرح پیش از انقلاب، بهویژه آثار مسعود کیمیایی، و نیز پرداختن به مشکلات هنروران و سیاهیلشکرهای سینما. این فیلم به عشاق سینما میپردازد که به دلیل دلبستگی شدیدشان به این هنر، زندگی خود را فدا کردهاند، اما هیچ بهرهای از آن نبردهاند و زندگیشان در عشق به سینما سوخته است. اکنون، امید آنها به انتخاب رئیس جدید انجمن است؛ فردی که شاید از میان همین سینهسوختگان سینما باشد. با این حال، فیلم بهجای ارائه داستانی قابلقبول و پیشبرد منطقی روایت، تنها به بازسازی صحنههای فیلم «قیصر» و دیگر آثار مطرح آن دوران پرداخته است.
روایت داستانی این فیلم بسیار ضعیف است. اتفاقات پشت سر هم رخ میدهند و بیننده نمیفهمد چگونه و چرا این رویدادها اتفاق میافتند؛ سرعت بالای حوادث باعث میشود مخاطب از درک علت آنها باز بماند. در یک روایت داستانی صحیح، تصمیمات و تغییر رفتارهای هر کاراکتر باید دلیلی داشته باشد؛ اما در این فیلم، این مسئله بهوضوح نادیده گرفته شده است. شخصیتها بدون منطق خاصی عمل میکنند، به داستان اضافه یا از آن حذف میشوند.
همچنین، تعدد کاراکترهای اضافی به چشم میخورد که حذف آنها لطمهای به فیلم وارد نمیکند. فیلم در برخی قسمتها آنقدر پرش دارد و گنگ و بیمفهوم است که بیننده مجبور میشود خودش مسائل را حدس بزند. بسیاری از داستانکها بیدلیل مطرح میشوند و کمکی به پیشرفت مثبت فیلم نمیکنند.
داستان سطحی و قابل حدس است و منطق بیننده را به سخره میگیرد؛ از همان اوایل فیلم میتوان کل داستان و پایانبندی آن را پیشبینی کرد.
دست به دامان نوستالژی
شاهد احمدلو، که از کودکی با فیلمهای مسعود کیمیایی بزرگ شده، بهوضوح تحت تأثیر سینمای اوست. تا چند سال پیش، اشاره به فیلمهای پیش از انقلاب و بازسازی کاراکترهایی مانند بهروز وثوقی و فردین، میتوانست جالب و حتی شجاعانه تلقی شود. اما در سالهای اخیر، این روش آنقدر در فیلمهای سطحی تکرار شده که جذابیت خود را از دست داده و کلیشهای شده است.
اشاره به صحنههای نوستالژیک سینمای ایران یا یادآوری دیالوگها و موسیقیهای ماندگار، زمانی زیباست که بهطور زیرکانه و در بخشهای تأثیرگذار فیلم استفاده شود؛ نه اینکه این اشارات مانع بیان موضوع اصلی داستان شوند و به تم اصلی تبدیل گردند. نویسنده و فیلمساز نباید از خلق اثری جدید غافل شوند و تمام دیالوگها، صحنهها و حتی موسیقی فیلم را وامدار آثار گذشته قرار دهند.
قهرمان کشی
شاهد احمدلو، با وجود تلاش برای الهام گرفتن از سینمای پیش از انقلاب و فیلم فارسی، حتی در قهرمانسازی که از شاخصههای اصلی این سبک به شمار میرود، ناموفق است.
در ابتدای فیلم، بیننده بر اساس وعدههای شخصیتها امید دارد که شاید قهرمانی از راه برسد و ناعدالتیها را پایان دهد، اما این اتفاق رخ نمیدهد.
نهتنها قهرمانی وجود ندارد، بلکه اگر ناصر را قهرمان داستان در نظر بگیریم، او بیش از یک رانتخوار کوچک جلوه نمیکند. قهرمانی که سالهاست از سینمای ایران محو شده، در این فیلم نیز غایب است.
درنهایت، فیلم حس یأس و ناامیدی را به مخاطب القا میکند و این پیام را میرساند که اوضاع همیشه به همین منوال خواهد بود و ناعدالتی و سوءاستفاده از قدرت همچنان پابرجا میماند.
فیلمساز ظاهراً قصد داشته مفاهیمی چون دادخواهی، احقاق حق، مردانگی، رفاقت، رقابت حرفهای و عشق به هنر و سینما را به تصویر بکشد، اما در این مسیر کاملاً ناموفق بوده و در نهایت، مفاهیمی کاملاً متضاد را به مخاطب منتقل کرده است.
همچنین، در کنار داستان اصلی که به زندگی هنروران سینما میپردازد، تلاش شده تا اشاراتی به مسائل سیاسی نیز گنجانده شود؛ اما این موضوع به شکلی سطحی و مستقیم مطرح شده که تأثیرگذاری خاصی ندارد.
درنهایت، این اثر بامجموعهای ازصحنههای بیمعنی و بدون محتوا، با پایانی کلیشهای و بیمفهوم به اتمام میرسد.
بازیگری و طراحی صحنه
در بازی بازیگران، نکتهٔ برجستهای به چشم نمیخورد. اگرچه آنها نقشهای خود را بهخوبی ایفا کردهاند، اما به دلیل نبود داستانی گیرا در فیلمنامه، چالشی جدی برای نمایش بازیهای خاص وجود ندارد.
طراحی صحنه و لباس نیز بسیار شلوغ است. گریمها اغراقشده و تند هستند، بهطوریکه بیننده ممکن است از خود بپرسد آیا این سبکها در سالهای اخیر هنوز مورد استفاده قرار میگیرند یا خیر.
جمع بندی
در مجموع فیلم «شاه نقش» اثری نیست که بتوان آن را شایسته حضور در جشنواره دانست. در جشنوارهها، بهتر است آثاری انتخاب شوند که حرفی برای گفتن دارند یا در زمینههایی مانند بازیگری، فیلمنامه و سایر جنبهها برجسته باشند؛ ویژگیهایی که «شاه نقش» فاقد آنهاست.