شقایق گذشت و فراموش شد،

ولی مادرم تا ابد صبر کرد.

مونا برزویی

پس از تجربه موفق “طلا و مس” همایون اسعدیان بار دیگر با همکاری منوچهر محمدی در جایگاه تهیه کننده تصمیم به ساخت فیلمی در ستایش مادری ایثارگر پرداخت. فیلم‌شناخت با یادداشتی کوتاه درباره “بوسیدن روی ماه” همراه شماست.

احترام؛ نسخه زنانه حاج کاظم

ما با آژانس شیشه‌ایِ دیگری مواجه هستیم. شخصیت احترام همچون حاج کاظم برای ادای دین به ارزشی چون «دوستی» ناچار به رد شدن از خط‌قرمزهای جامعه می‌شود. حاج کاظم می‌خواهد عباس دوست جانبازش برای درمان سوار هواپیمایی شود که گویا امکان پذیر نیست، احترام هم میخواهد جعل عنوان کند تا پسرش را پسر دیگری جا بزند. اما تفاوت در چیست، درگیری احترام این است که قانون مقابل ایثار او ایستاده است. او میخواهد بزرگترین داشته‌اش را، آرزوی سالیانش را ببخشد، اما قانونِ خشک مقاومت می‌کند. اگر حاج کاظم با گروگان گرفتن انسانها دنبال یادآوری ارزشِ عباس‌ها به آنهاست، احترام درخواستِ بخششِ عباس خودش را به دیگری دارد. اگر حاج کاظم با شلیک گلوله دیگران را به خود متوجه می‌کند، احترام در سکوت از بی‌توجهی جامعه به خودش در رنج بی‌پایان است. حاج کاظم و احترام درد. هر دو اما در راه رسیدن به رسالت خود، از منیّت می‌گذرند و واژه «ایثار» را معنی می‌کنند که این بالاترین درجه از دوستی‌ست.

 درباره قهرمان

ما با یک قهرمان روبرو هستیم. قهرمانی تکیده و از پا افتاده که همچنان در اوج است. نفسش تنگ است اما طبعش بلند، زانوانش خسته اما دلش دریای رحمت است. سخاوت از بند بند وجودش جاری‌ست. او مثل درختی که نگران گرمازدگی هیزم شکن است، حتی نگران گرسنگی مهندس جوانی‌ست که آمده نفشه‌ی تخریب خانه‌اش را بکشد. قهرمانی که دو بار فرزندش را می‌بخشد. یک بار پسرش را فدای میهن می‌کند و بار دیگر بعد از بیست و اندی سال انتظار، این‌بار خبر شهادت فرزندش را به دوست دیرینه و بیمارش می‌بخشد تا چشم انتظار از دنیا نرود. دغدغه‌ای انسانی که درک آن برای مخاطب بدون نزدیک شدن به شخصیت احترام و شناخت ویژگی‌های انسانی او ممکن نیست. مخاطب اما با نزدیک شدن به احترام و شناخت انگیزه‌های او می‌تواند با کاراکتر هم‌ذات پنداری کند.

 

کارگردانی

پلان اول فیلم نذری درست کردن است که از ابتدا آرزومند بودن کاراکتر را به تصویر می‌کشد. همایون اسعدیان در چندین پلان هم به تغییرات جهان و گذر از سنت و شروع دورانی تازه اشاره میکند، برآورده شدن آرزوی این مادر آنقدر طول کشیده که کارمندان بنیاد شهید بازنشست شده‌اند، ساختمان آن نیازمند ترمیم شده است. محیط زندگی احترام در حال تخریب و تبدیل شدن به بزرگراه است. اینها در کنار نشان دادن صحنه‌های اسقاط کردن خودروهای فرسوده، نشان از تغییر دارد. همه چیز دارد به سرعت عوض می‌شود و اسعدیان با نمایش این سرعت در تقابل با ثبات و آرامش احترام جذاب عمل کرده است. خانه‌ی گرم و آرام احترام محیط آرامشی را برای مخاطب طراحی کرده که در تقابل جالبی با عدم ثبات بنیاد دارد. مکانی که در حال تغییر است و بی‌نظمی و تشویش آرامش را از آنجا ربوده است.

موسیقی

موسیقی متن کار متاسفانه بیشتر حالت مرثیه‌ای برای احترام را داشت و تمرکز خود را روی اندوه شخصیت گذاشته است، تا اینکه به ایثار او بپردازد و درونمایه‌ی ستایشگری از یک قهرمان اساطیری را داشته باشد. این مرثیه با قصه همراهی نمیکند. البته تم حزن‌انگیر آن به فضای فیلم کمک می‌کند، اما کافی نیست.

بازی‌ها

بازی خوب شیرین یزدان‌بخش زوایای پنهان زیادی دارد که متاسفانه آنچنان که باید به آن پرداخته نشده است. او احترامِ را چنان مال خود کرده است که تصور بازیگر دیگری در این نقش را غیرممکن می‌سازد. بازی ملیح و دلربای رابعه مدنی با آن لهجه‌ی شیرین همدانی، به دادِمان می‌رسد تا قلب بیننده از این همه تلخی به درد نیاید. از بازی همواره به اندازه‌ی سعید پورصمیمی هم نمی‌توان عبور کرد. استاد پورصمیمی گویی جادوگری‌ست که هنگام اجرای نقش خود را ناپدید کرده و همه‌ی آن چیزی که باقی می‌گذارد شخصیت مورد نظرش است. اما حضور صابر ابر در نقش مسئول بنیاد شهید چندان جالب نبود، او برای این نقش زیاد مناسب نبود. هرچند اجرای بدی هم از خود نشان نداد.

در پایان

بوسیدن روی ماه ریتم آرامی دارد و با فیلم‌های فست‌فودیِ بی خاصیت این روزها تفاوت آشکاری دارد. این فیلم مانند غذایی‌ست که مادربزرگ از صبح زود بار می‌گذارد، درست است که زمان بیشتری برای پخت میبرد، درست است که مثل فست‌فود حاضر و آماده نیست، اما با کمی صبر، لذتی مضاعف را به ما میبخشد. کسی را سراغ دارید که مزه‌ی پیتزای ده سال پیش بخاطرش مانده باشد؟ اما همه‌ی عاشق دستپخت مادربزرگمان هستیم. اگر موفق به تماشای این فیلم نشده‌اید وقت را هدر ندهید و لذت تماشایش را از خود دریغ نکنید.