کمدی ایران از دهه 1370 تاکنون بعنوان یک گونه سینمایی به رسمیت شناخته شده است. اگر سینمای کمدی در دهه 1370 در پیوند با گونه خانوادگی معنا می یافت؛ کمدی ایرانی در دهه 1380 با توجه به کوچ بازیگران طنز تلویزیون به عرصه سینما با استعاره از فضای بالیوودی در راستای سینمای عاشقانه معنا میشد. ولی در طول 15 سال اخیر و همزمان با ورود به دهه 1390 جریان اصلی کمدیسازی در سینمای ایران مربوط به تولید آثار فیلمفارسی به همراه شوخیهای جنسی و نوستالژی لاله زار در کنار تقابل شخصیتهای مذهبی و فضای لاییک است. در کنار این آثار که عمده خط طنزپردازی دهه 1390 را شامل میشود؛ خط باریکی از طنزهای تراژیک هم ساخته شد که بسیار نوظهور میباشد. «ساعت5عصر» ساخته مهران مدیری آغازگر جریان طنز تلخ «تراژیکمدی» در دهه 1390 بحساب می آمد. در دو سال اخیر نیز دو اثر خوب تراژیکمدی به پرده نقره ای آمده است. نخست فیلم «شهسوار» بود که کمدی را با لحظات دوگانه ها و تضادهای سنگین تراژیک در هم آمیخت و دوم فیلم «تاکسیدرمی» است که در جشنواره 43ام فیلم فجر به نمایش درآمد و سطح بالاتری از طنز را نسبت به سایر طنزهای سینمای ایران به نمایش گذاشت.
فیلم تاکسیدرمی برداشتی طنزآلود از زندگی «عبدالرضا پهلوی» برادر کوچک محمدرضا پهلوی است که در هفته های پایانی منتهی به انقلاب در سال 1357 ناتوان از یافتن یک مقصد جدید برای فرار از ایران است. در این فیلم با یک افتتاحیه خوب مواجه هستیم. شاهزاده ای که عاشق تاکسیدرمی حیوانات میباشد و با وجود شکار آنها سعی میکند به تاکسیدرمی آنان عشق بورزد و حتی افرادی را بعنوان گوینده برای صحبت با حیوانات انتخاب کرده است تا بصورت مصنوعی به حیوانات جانبخشی کند. این افتتاحیه خوب که حاوی یک استعاره سیاسی در اشاره به سیستمی است که انسانها را شکار میکند و در عوض به تاکسیدرمی آنها را احترام میگذارد قابل توجه است. در سکانسهای بعدی که مصاحبه متعدد عبدالرضا با سفارتخانه های مختلف اتفاق میفتد؛ بلحاظ شناختی شاهد بیان این سرگشتگی هستیم. یکی از معدود صحنه های طنز در نیمه اول فیلم صحنه ورود عبدالرضا به فرودگاه برای سفر به خارج از کشور است که با بسته شدن درب هواپیما وی در بالای پلکان قرار میگیرد و از خدمه فرودگاه میخواهد که وی را همچنان بر روی پلکان به سمت آشیانه هواپیما حمل کند؛ در حالیکه وی بر پلکان هواپیما با شمایلی شبیه به مجسمه پطرکبیر در مسکو در حال دادن جهت به خدمه فرودگاه ایستاده است؛ ولی ماجرا از این قرار است که وی دیگر یک شاهزاده صاحب قدرت نیست و دوران قدرت وی به پایان رسیده است.
بازی مجید صالحی بازی خوبی نیست، او صفات مالیخولیایی را با امر طنز نیامیخته است و از این رو نتوانسته که بار تراژیک و کمدی را همزمان به بازی بگیرد. او بعنوان محور درام به جز سکانسهای اول فیلم در صحنه های پایانی تنها سکوت میکند و متحیر است؛ از سوی دیگر برای بازی او صحنه های مالخولیایی مخصوص یک شاهزاده ساقط شده از قدرت نوشته نشده است که این ناشی از ضعف شخصیت پردازی در فیلمنامه است. ضلع دوم مامورین موساد در فیلم هستند که در اینجا ما با یک زوج چاق و لاغر مواجهیم که البته نمایش آنها ذیل دشمن احمق در یک سینمای ایدئولوژیک اتفاق نمیفتد. برخلاف هادی کاظمی که نقش کاراکتر احمق را بازی میکند؛ حسن معجونی در نقش یک چریک قدرتمند که از حداقل امکانات برای بهره خود استفاده میکند به بازی گرفته میشود. وی در عین حال با بدوش کشیدن بار طنز، بازی خوبی را ارائه میدهد؛ تا جاییکه با وجود متبادر کردن شکلی از بلاهت در چهره حسن معجونی، ولی وی بعنوان یک چریک کارکشته ماموریت خود را با موفقیت پشت سر میگذارد. از سوی دیگر تقابل این سه نفر با انقلابیون در یک روستا در مازندران نیز تضاد خوبی است که در نهایت با یک تبادل آتش با کشته شدن انقلابیون به پایان میرسد.
ورود به عرصه جلوه های ویژه آن هم در باب رفتار حیوانات یکی از ویژگیهای خوب تاکسیدرمی است. محمد پایدار بعنوان سازنده نخستین اثر سینمایی خود ضمن رفتن به سمت یک طنز متفاوت حالات بدیعی را نیز خلق کرده است که بعنوان یک فیلم اولی بسیار جسورانه است. نماهای او نه نماهای ساده آپارتمانی بلکه دارای طراحی صحنه پیچیده ای است و لوکیشن آن از یک ویلای تفریحی با طراحی صحنه کلاسیک تا فضای انقلاب و نیز جنگل را شامل میشود که این جدا از جلوه های ویژه این اثر قابل تحسین است.
شاید بتوان فیلم «جنون شاه جرج» به کارگردانی «نیکلاس هایتنر» را فیلمی شبیه به تاکسیدرمی دانست. نایجل هاتورن که بابت این فیلم برنده اسکار بهترین بازیگر مرد شد؛ نقش «جرج سوم» یک پادشاه مالیخولیایی را ایفا میکند که دارای بار طنز است. نکته جالب اینکه حتی مدل آرایش ریش مجید صالحی در تاکسیدرمی بیش از انکه به عبدالرضا پهلوی شبیه باشد شباهت زیادی به نایجل هاتورن دارد که بنظر میرسد نویسنده برای نوشتن این نقش از هاتورن الهام گرفته است.
در کل «تاکسیدرمی» یک روند نوین در آثار طنز تولیدشده در سینمای ایران است. طنز تلخ یا تراژیکمدی برخلاف طنز کلامی و یا طنز موقعیت که پیشتر در آثار سینمای ایران بکار گرفته میشد؛ یک روند جدید در سینمای ایران است که کارگردانی آن طبعا تخصص بالایی میطلبد. همسان کردن روند طنز و تراژدی نیازمند خلق میزانسنهای بدیعی است که تا بحال کمتر در سینمای ایران بکار گرفته شده است. نیمه نخست فیلم تا پیش از ورود حسن معجونی پرداخت خوبی دارد و عنصر طنز تلخ به موقع بکار گرفته شده است؛ ولی از این صحنه به بعد بار تراژیک بشدت کاهش می یابد و دیگر شاهد صحنه ها و نماهای عمیق نیستیم. در سکانس پایانی زمانیکه هواپیمای تهران–تلآویو روی باند فرودگاه است؛ بازی مجید صالحی نه حامل یک تراژدی سنگین است و نه بازی او بلحاظ شخصیت پردازی بیانگر سرنوشت کسی است که در چالش مرگ و زندگی قرار گرفته است. بنابراین نقش وی در سکانس پایانی بعنوان محوریت درام کاملا به حاشیه رفته است و نمای قرار گرفتن او در کنار چنده ده چمدان رها شده در فرودگاه اگر چه یک نمای نمادین از به هرز رفته بودن اوست؛ ولی بدلیل منفعل بودن کاراکتر منجر به خلق میزانسن قدرتمند نشده است.