یک قربانی ترحم برانگیز یا مجرمی سنگدل؟
فیلم ترک عمیق با نام سابق والس سه نفره ساختهی آرمان زرین کوب محصول سال ۱۴۰۳ بوده که برای اولین بار در جشنواره فجر همان سال به نمایش در آمده است. آرمان زرینکوب نامیست که ما بیشتر با سریالهای تلویزیونی صد و سیما، مخصوصا سری ستایش آن را میشناسیم. ترک عمیق نیز یک درام اجتماعی ولی با درونمایهای بسیار حساستر میباشد.
رضا بابک در نقش محمود فردی سالخورده است که از بیمارستان خیریه روانی مرخص شده و به خانه و پیش همسرش فخری با بازی گلچهرهی سجادیه برمیگردد. مخاطب از همان ابتدای فیلم متوجه رفتار سرد فخری با محمود شده و میفهمد که بیماری محمود رو به وخامت میرود. اما بیماری محمود چیست و چرا همسرش با سردی با او برخورد میکند؟ جواب این سوالات را میتوان پیرنگ ترک عمیق دانست.
در اغلب مدت فیلم شخصیت محمود به مانند شبحی در محیط خانهی آپارتمانی قدیمی خود پرسه میزند و شخصیت فخری با بیمهری و حتی نفرت نسبت به او رفتار میکند. قفلها در تمامی محیط تک لوکیشن فیلم قابل مشاهده هستند و طولی نمیکشد که به صدای جیرجیر و قفل کردن درها عادت میکنید. محمود نگران است، شاید پارانویا دارد. این را از تشویش خاطر و ترس از به قتل رسیدن توسط همسرش میفهمیم. مخاطب در اینجا میتواند تشابهاتی را بین این فیلم و فیلم «پدر» ساخته فلورین زلر حس کند: هر دو فیلم داستان پیرمردی را روایت میکند که در محیط محدود یک خانهی قدیمی با بیماری خود دست و پنجه نرم میکنند. حتی ممکن است این ایده در ذهن مخاطب شکل بگیرد که بسیاری از اتفاقات فیلم در خیالات محمود میگذرد. شاید او زنی مهربان داشته وبخاطر بیماری، فخری در ذهن او زنی پر از کینه و نفرت نشان داده میشود. شاید بسیاری از صداهایی که میشنود واقعی نبوده و نشان از آشفتگی روانی او دارد. صرف نظر از محتوا، فضاسازی فیلم کاملا همسو و مطابق با حال و هوای مورد نظر فیلم میباشد.
اولین گشایش داستانی زمانی اتفاق میافتد که محمود با دوربین خود از پنجره زن همسایهی رو به رویی را دید میزند. کارگردان با این نما کنجکاوی مخاطب را برمیانگیزد: آیا محمود نسبت به همه مشکوک بوده و یا صرفا شاهد یک هیزی و یا انحراف جنسی هستیم؟ جواب این سوال را بعدتر در صحنهی مواجهی محمود با کفش زنانه میبینیم.
با ورود شخصیت سوم به داستان فیلم دچار یک سقوط آزاد میشود. پلیس جوان بدون اعتنا به پروتکلهای انتظامی و فقط بخاطر نگرانی ناشی از تنهایی پیرمرد که او را یاد همسر خود میاندازد انجام وظیفه را رها کرده و سعی در همراهی او و حتی بردن او به بیمارستان دارد. پلیس با مشاهدهی قفل در و پنجرهها نسبت به محمود مشکوک شده و فیلمساز با یک موسیقی جنایی سعی در مرموز کردن داستان دارد، غافل از اینکه مخاطب باهوش از مدتی قبل به درستی حقیقت را کشف کرده است. در نهایت صحنهی در آغوش گرفتن پلیس فیلم را به قهقرا میبرد و در تلهی داماتیزهسازی میافتد. ای کاش نتیجهی فیلم با قضاوت مخاطب تمام میشد و نه شلیک گلوله. کاش نشان دادن جنبهی خطرناک پارانویا با منطق واقعگرایانه همخوانی داشت.
ترک عمیق نیمهی ابتدایی خود را صرف گدایی همدلی و دلسوزی مخاطب برای کاراکتر محمود میکند، محمودی که در مثلث نگرانی/کمبود محبت/تنهایی گیر افتاده و به نظر میآید با کمی محبت و همزبانی بهتر میشود، اما همسرش با خندههای موزیانه، بر تن کردن لباسهای پوشیده، چاقو بدست گرفتن، قفل کردن در اتاقها و باز نکردن در خانه حین در زدن او را اذیت میکند. نیمهی دوم فیلم صرف منفورسازی شخصیت محمود برای مخاطب میشود. فیلمساز سعی کرده با ایجاد دوگانهی متجاوز/بیمار جنسی مخاطب را بر سر یک دو راهی اخلاقی قرار دهد، اما در نهایت اسیر غرور خود شده و تصمیم نهایی با فیلمساز است.
نکتهی دیگر پایانبندی فیلم بحث سرنوشت سیمین دختر فخری و ارتباط و یا عدم ارتباط او با شخصیت پلیس است. ظاهر اثر نشان میدهد که سازنده قصد مجهول گذاشتن این سرنوشت را داشته و یا پایانبندی در بازبینی اثر تغییر کرده. صرف نظر از علت این امر، مشخص نکردن این قضیه توهینی به مخاطب تصمیمگیرنده تلقی میشود.
به طور خلاصه، ترک عمیق سعی در قرار دادن مخاطب بین یک دوراهی اخلاقی را دارد، ولی با حیله و نیرنگ. چرا که اگر مخاطب میدانست مشکل محمود چیست تکلیف او برایش مشخص بود، چرا که جای مجرم در زندان است و جای بیمار در بیمارستان. اگر بیماری در جای خود قرار ندارد، مقصر و مسئولهای آسیبهای ناشی شده از بیماری شخص، نزدیکترین فرد به اوست، کسی که میتوانست با شکستن سکوتش و با کمک قانون و نه با زجر بیمار به عدالت برسد. ترک عمیق فیلمی بود که با نابودسازی ایده در پردهی سوم مانع تبدیل شدن خود به یک اثر روانشناختی ماندگار شد. کمبود چنین فیلمهایی در سینمای اجتماعی این روزها خالیست.