دارالمجانین یا مسابقه محله
قسمت دوازدهم سریال سووشون گرچه تأثیر چندانی در درام نداشت، ولی از منظر ثبت حوادث اجتماعی و نیز بیان فضای شکلدهندهی داستان مورد توجه است. در این قسمت از سریال، کارگردان ذیل دو لوکیشن دارالمجانین و بیمارستان، سعی در بیان فضای عمومی جامعه در دههی ۱۳۲۰ دارد؛ گرچه قسمت دوازدهم بالکل از مسیر داستان به دور بود و نقش چندانی در پیشبرد داستان اصلی نداشت.
در قسمت دارالمجانین، با توجه به اینکه هدف کارگردان ثبت گزارش مستند از مکانی خاص است، بهکارگیری دوربین روی دست، قالبی صحیح برای ثبت وقایع میباشد. نوع بیان کارگردان در سکانسهای دارالمجانین چنین است که با عبور لحظهبهلحظه و اتاقبهاتاق، وقایع را ثبت کند. در چنین شرایطی، دوربین روی دست کمک به مستند بودن بیان کارگردان میکند، ولی در چیستی روایت کارگردان، نوع کارگردانی چندان مناسب نیست. ما در ابتدای روایت هیچ نمای لانگی از مجموعهی دارالمجانین نداریم و جز داستان تیتراژ ابتدایی، یک تصویر کلی در ذهن مخاطب از دارالمجانین شکل نمیگیرد. در سکانسهای دارالمجانین، با توجه به اینکه کارگردان نتوانسته تا فضای بزرگی را ترسیم کند، صحنه را بهشکلی بازآفرینی کرده که ساکنان دارالمجانین هرکدام به شکل نوبتی جلوی دوربین بیایند و همچون برنامهی «مسابقه محله» آنچه در چنته دارند را جلوی دوربین رو کنند. در چنین فضایی، فقدان میزانسن مناسب تیمارستان و نیز عدم بهکارگیری موسیقی، کار را سختتر کرده است؛ کارگردان ایجاد محیط شناختی برای ترسیم ناگوار بودن فضا را تنها با حرکت «هندهلدشات» دوربین و عقب و جلو رفتن در وضعیت کلوزآپ کنترل میکند که این حرکت دوربین مناسب نمایش مسابقات کشتی کج و بوکس است.
از نقاط قوت قسمت دوازدهم سریال سووشون، بازی بازیگران بهویژه در سکانسهای مربوط به دارالمجانین است. بازیگران این سکانسها نمایش خوبی از خود دارند و دوربین کلوزآپ در ارائهی جزئیات چهرهی بازیگران دارای نقش است. از معدود قسمتهایی که بازیگران بهلحاظ حالات چهره نمایش خوبی از خود داشتهاند، همین سکانسهای مربوط به دارالمجانین میباشد. ولی همچنان بازی ضعیف بهنوش طباطبایی مهمترین ایراد قسمت دوازدهم است. در حالیکه بازی او در سکانسهای دارالمجانین و بیمارستان باید واجد ویژگیهای شناختی همچون بدحالی، تأسف، تعجب و بعضاً دلسوزی و شفقت باشد؛ هیچ نمادی از این مؤلفهها را در چهرهی زری نمیبینیم. حتی در سکانس راه رفتن او با کفش پاشنهبلند، در حالیکه راه رفتن او باید متناسب با رفتار یک زن اشرافزاده با تربیت مدرن باشد، میبینیم که او در راه رفتن با کفش پاشنهبلند دچار مشکل است. در سکانسی که یکی از مجانین چشم مصنوعی خود را کف دست او میگذارد، هیچ نشانی از بدحالی و غش ـ بهجز توصیفات سکانس بعد ـ در او نمیبینیم؛ که به نظر میرسد سکانس غش کردن بهدلیل بازی ضعیف طباطبایی از فیلم حذف شده است. بازی او در بازدید از اتاقهای مختلف دارالمجانین بهلحاظ شناختی هیچ نشانی از تأسف خوردن ندارد و حتی طباطبایی ناتوان از داشتن یک اخم در نمایش تأسف از دیدن این مجانین است. حتی در سکانسهای دارالمجانین که بازی او میبایستی واجد ویژگی دلسوزی و شفقت باشد، چنین حسی را در نگاه او نمیبینیم. در نهایت، سکانس بیمارستان و دیدن مریضان بدحال بهلحاظ شناختی ایجادگر حس آشفتگی نیست. حتی بهلحاظ طراحی لباس، پس از بازدید زری از بیمارستان و نیز دارالمجانین، شاهد یک لکهی کثیفی و چروک روی لباس و کیف اعیانی زری نیستیم. پیشتر گفته شد که بهنظر میرسد انتخاب بهنوش طباطبایی برای نقش زری نه از جهت درک ظرافتهای هنری، بلکه از جهت پولساز بودن و نیز محبوبیت این بازیگر در فضای اینستاگرام است.
در مجموع، قسمت دوازدهم سریال سووشون بهلحاظ کارگردانی ضعیف بود. دوربین اگرچه تناسب بیشتری با روایت داستان داشت، ولی همچنان در خلق درام دارای مشکل است. موسیقی فیلم جز یک فضاسازی خام آوردهای نداشت و تنها در سکانس بیمارستان و نمایش اسفبار بودن فضا، سروشکل خوبی پیدا کرد. کارگردان هنوز در نمایش یک فضای لانگ ناتوان است و جز صحنهی کوتاه چهارسَراه در میانهی قسمت دوازدهم، هیچ تصویر لانگی نمیبینیم. این در حالیست که نمایش تصاویر لانگ در سریال نمایش خانگی، با توجه به بودجهی بیشتر، امکان فراوانتری نسبت به بضاعت سریالهای تلویزیونی معمول دارد. از همینرو، کارگردانی نرگس آبیار در صحنههایی که میتوانست واجد عمیقترین و ناگوارترین احساسات باشد، بهدلیل عدم پردازش صحنه و نیز ضعف شدید بازیگر اصلی، سوخت شد..