با توجه به فرارسیدن هفته «فراجا» همه ساله در بسیاری از رسانه های تخصصی در حوزه سینما سخن از آثار ژانر پلیسی میشود؛ علاوه بر این در چنین مناسبتی تلویزیون شروع به پخش چنین آثاری میکند. به همین مناسبت سایت فیلمشناخت قصد دارد که به بررسی و تحلیل یکی از شاخص ترین سریالهای پلیسی تلویزیون یعنی سریال “دایره تردید” بپردازد.

سریال دایره تردید به کارگردانی امیر قویدل در سالهای 1381 و 1382 ساخته شد. در روزگاری که هنر جلوه های ویژه در ایران بسیار فقیر بود؛ لاجرم ساخت یک فیلم پلیسی باید مبتنی بر داستانهای جذاب میبود تا خلا اکشن را پر کند. برخلاف روایتگری فیلمهای ایرانی که منبعث از فضای فیلمفارسی است، این سریال به خوبی توانست تا روایتهایی پیچیده و غیر خطی را در فضایی که امکان استفاده از ظرفیت اکشن آن هم در سکوی تلویزیون نبود را فراهم سازد. امیر قویدل را چه بسا با دو فیلم ماندگار «کوچک جنگلی» و «ترن» در دهه 1360 به یاد بیاوریم. این فیلمساز در دهه 1380 دو سریال پربیننده تلویزیونی را نیز ساخت: نخست دایره تردید بعنوان یک سریال پلیسی و دیگری ستاره سهیل که در ژانر بیوگرافی-تاریخی عرضه شد. نویسندگان این سریال خشایار الوند و فرهاد توحیدی بودند و سه بازیگر اصلی این فیلم نیز عبارتند از: فرامرز صدیقی، رضا رضوی و علی اسیوند.

وقتی درباره امیر قویدل صحبت میکنیم عملا درباره فیلمسازی میگوییم که از سینمای پرچالش دهه 1360 و ساخت فیلمهای ماندگار در آن دهه به سریالسازی تلویزیونی رسیده است. مسیری که بسیاری از کارگردانان معکوس آن را طی کرده اند. از این رو قاب تلویزیون برای او که روزگاری کوچک جنگلی یا ترن را ساخته است بیشتر به تفنن شبیه است. روایت دوربین او نیز فراتر از روایت تلویزیونی معمول بود و به همین دلیل ساخت چنین اثری هنوز پس از دو دهه در ذهن اکثر بینندگان این سریال مانده است. البته بخش مهمی از روایت قوی محصول اقتباس فیلمنامه از برخی رمانهای جنایی غربی بود.

انتخاب نقش فرامرز صدیقی در این فیلم بسیار استادانه بود. کاراکتر سرهنگ کمال پرتو که تلفیقی از جدیت، عطوفت، هوشیاری و البته استیصال و تنهایی در زندگی شخصی را دارد و در عین حال تن صدای پرحجم، هیکل تنومند و آرایش صورت جذاب به کمک این ویژگیها آمده است. نخستین بار مسعود کیمیایی در «تیغ و ابریشم» از فرامرز صدیقی در نقش کارآگاه استفاده کرد. «بازپرس جلالی» در تیغ و ابریشم کاراکتری بود که بر روی تُن صدا و حرکات فرامرز صدیقی مینشست و وی بارها بازپرس جلالی را در آثار خود تکرار نمود که آخرین نمونه آن همین سرهنگ کمال پرتو بود. کاراکتر سرهنگ در طول ایفای نقش در اپیزودهای مختلف تبدیل به گرته برداری از کاراکترهای آثار سینمایی مهم دنیا میشود. این کاراکتر اگر چه چیزی شبیه به نسخه ایرانی «ناوارو» با بازی روژه هنین است؛ ولی در برخی موارد به کاراکترهای پلیسی مشابه نیز ارجاع داده میشود. بطورمثال صحنه بازجویی در اپیزود «تازه کار» شباهت بسیار زیادی به نقش جیسون جانسون با بازی شون کانری در فیلم هجوم (1973) دارد و یا صحنه های مرخصی در منزل که با نوعی تنهایی و استیصال در زندگی شخصی درآمیخته است شباهت بسیار زیادی به کاراکتر داستان «کورت والاندر» نوشته هنینگ مانکل دارد. گفتنی است فرامرز صدیقی بخاطر این نقش، جایزه بهترین بازیگر مرد درام تلویزیونی در جشن حافظ را در سال ۱۳۸۴ دریافت کرد. انتخاب رضا رضوی و علی اسیوند بعنوان دو دستیار فرامرز صدیقی که یکی بار شوخی و کمدی و دیگری بار جدیت و شکاک بودن را بر دوش دارند نیز از دیگر محاسن این سریال است. ترکیب این سه شخصیت در کنار بازیگرانی که در هر اپیزود به اثر اضافه میشدند درام را به خوبی جلو میبرد. از دیگر ویژگیهای خوب قویدل در بازیگری استفاده درست از هنر دوبله در مورد بازیگرانی است که حجم صدای آنان متناسب با کاراکتر بازیشان نیست. استفاده درست از این فن، سطح بازیگری مجموعه را نیز افزایش داده است.

در یک نقد کلی میتوان گفت حجم اقتباس در فیلمنامه به حدی است که با جامعه ایران دهه 1380 همسویی چندانی ندارد. فرامرز صدیقی نسبتی با یک کارآگاه نیروی انتظامی ایران در ابتدای دهه 1380 نمیتواند برقرار کند و بیشتر شبیه یک کارآگاه اروپایی است. حتی زندگی خانوادگی او نیز بیش از کارآگاه اداره آگاهی به کارآگاههای پالتوپوش دهه 1970 و 1980 اروپا شبیه است. حتی نسبتی بین او و دستگاه قضایی حکومتی نمیبینیم و تنها ارتباط برون سازمانی او با یک دکتر پزشک قانونی میباشد. داستانها علیرغم روایت جذاب به دور از واقعیات جامعه ایران ابتدای دهه 1380 است. البته نظم درست فیلمنامه و کارگردانی و روایت خوب باعث شده تا مخاطب ایرانی علیرغم تمام این گسلها با لحظات سریال همداستان باشد. از جمله عواملی که باعث شده حتی داستانهای اقتباسی برای مخاطب ایرانی جذاب باشد این است که این سریال علیرغم قالب خشن و داستانهای جنایی آن پر از عواطف بشری است. بازی داود رشیدی در اپیزود «تازه کار» در نقش مردی که همسرش را به قتل رسانده و بازیهای زیرپوستی او در نقش یک پیرمرد حاشیه نشین بسیار جذاب است. بازی صالح میرزاآقایی در نقش «اسد یاکوزا» و اشاره به ایرانیان مقیم ژاپن و کشیده شدن دعواهای آنان به داخل ایران و در نهایت فریب خوردن قاتل وی بوسیله پلیس از جذابترین اپیزودهاست. کاراکتر الهام چرخنده در نقش «پری» در اپیزود جنایت و مکافات نیز از جمله کاراکترهای خوب این سریال است. اوج هنر روایتگری امیر قویدل در روایت اپیزود جنایات و مکافات و بیان یک داستان عاشقانه در بستر ژانر پلیسی است. کارگردان در این اپیزود بخوبی روایت عشق و جنایت را در بستر یک داستان پلیسی بیان می کند. روایت عاشقانه دو کاراکتر که برای رسیدن به هم نزدیکان خود را به قتل میرسانند و سرانجام در دو اتاق جداگانه نحوه آشناییشان با یکدیگر را برای بازجو توضیح میدهند.

موسیقی بهنام ابطحی در این سریال با استفاده از سازهای الکتریک در اوایل دهه 1380 یک ساختارشکنی در سکوی تلویزیون محسوب میشد. این موزیک روایت دلهره، تردید و هیجان است و در پارت نهایی موزیک به گره گشایی میرسد. ولی نکته اینجاست انتقال ایده هیجان در یک اثر پلیسی فاقد اکشن برخلاف مسیر فیلم است. موسیقی تیتراژ بهنام ابطحی گرچه یک اثر زیباست ولی تناسبی با قالب غیراکشن یک اثر ژانر پلیسی ندارد. انگار که ابطحی در ساخت این قطعه موزیک نگاهی به فیلمنامه نداشته است؛ کاری که اکثر موزیسینهای فیلم انجام میدهند. از اینرو براحتی میتوان این قطعه را بر روی یک فیلمنامه پلیسی دیگر نیز گذاشت.

یکی از زیباترین سکانسهای دایره تردید مربوط به اپیزود «تازه کار» جایی است که سرهنگ پرتو(فرامرز صدیقی) در نقش بازجو در حال استنتاق از ابراهیم قربانی(داود رشیدی) در یک اتاق تاریک است. در حالیکه بارش نور از پشت بر سر سرهنگ می تابد؛ چهره ای مخوف و البته کلافه را از او تصویر میسازد. روبروی او ابراهیم قربانی است که قصد هیچ صحبتی را حین بازجویی ندارد و این باعث کلافگی سرهنگ میشود. سرهنگ ناگهان با سکوت ممتد قربانی از جا برمیخیزد و در حالی که هاله نور در دل تاریکی از درون موهای تُنک او تشعشع دارد؛ سعی میکند تا روایت حدسی خود را بر زبان متهم بگذارد و درست در حال گفتن عبارت «آیا پای مرد دیگری در میان بود؟» ناگهان چشمان ابراهیم قربانی اشک میزند و در حالیکه صدای بازجو در گوش او همچنان پژواک دارد سعی میکند تا خود را پس از زخمی شدن فرزند، بی اعتنا و ساکت نشان دهد. در عوض سرهنگ شروع به پرخاشگری با پیرمرد میکند. در این سکانس بازی خوب فرامرز صدیقی به همراه بارش نور از پشت باعث شکلگیری یک میزانسن عالی شده است.

در مجموع باید گفت کارکرد اجتماعی رمان پلیسی در جوامع مختلف در شرایطی است که دولت مدرن شکل گرفته و امر امنیت تبدیل به اسطوره دولت مدرن شده است. فلذا میبینیم که عمر رمان پلیسی از زمان “ادگار آلن‌پو” تاکنون به قدمت دولت مدرن است. بویژه در دهه 1960 و 1970 با آغاز جنبشهای اجتماعی گریز از مرکز، امر امنیت به تدریج در ساختار دولتهای جهان تضعیف شد و همین باعث شد تا در همان سالها سینمای پلیسی در چارچوب آثار نوآر رشد پیدا کند. در واقع رمان جنایی و سینمای پلیسی به جز امر سرگرمی، ایجادکننده اسطوره امنیت در فضای ناامنی است. چنانچه در بالا گفته شد ویژگی این نوع ژانر انتقال مفهومی اسطوره ای و آهنین از امنیت است؛ چنانچه هر نوع رفتار مخل امنیت در پایان داستان مجازات میگردد. بلحاظ شناختی علاوه بر حس امنیت، یک اثر پلیسی باید بتواند هیجان و غافلگیری را در مخاطب ایجاد کند. در مورد دایره تردید غافلگیری مهمترین حسی بود که از فیلم به تماشاگر منتقل میشود ولی به همان نسبت فیلم در انتقال هیجان ناکام بود زیرا فاقد تعقیب و گریز، درگیری و امر اکشن محسوب میشد.

در پایان باید دایره تردید را در ظرف زمانی آثار تصویری ابتدای دهه 1380 دید؛ مقطعی که عرصه ساختارشکنی در سینمای ایران است و سینما از پایان دهه 1370 به سمت موضوعات نوینی رفته بود. بطور مثال با طرح موضوعات فمنیستی و بازتعریف مفهوم زن در جامعه و سپس سینمای ایران پس از دوم خرداد، آثار فمنیستی مانند «زندان زنان» و «زن زیادی» ساخته شد. در این بین حتی فیلمسازی مذهبی ایران نیز به سمت الگوی ساختارشکن رفت. فیلم «مارمولک» کمال تبریزی و فیلم «دیوانه ای از قفس پرید» احمدرضا معتمدی و در نهایت اخراجیهای مسعود ده نمکی از مهمترین این آثار بودند. حاتمی کیا نیز از فضای سینمای دفاع مقدس به سمت سینمای ضد جنگ قدم برداشت که ساخت فیلم «بنام پدر» از این جهت است. در این میان «دایره تردید» نیز وضع مشابهی داشت و بعنوان یک سریال پلیسی ساخت تلویزیون برای نخستین بار پس از انقلاب به موضوعاتی چون همسرکشی، عشق نافرجام آلوده به جنایت، دختران فراری، مرگ مشکوک نخبگان علمی و … میپرداخت که این نشان از جامعه در حال گذار ایرانی بود. جامعه ای که با عبور از نظم انقلابی و در آستانه برنامه های آزادسازی اقتصادی در حال تجربه خفیفی از بحرانهای اجتماعی رو به تزاید و عبور از یک جامعه سازگار بود. در دوره ای که هنوز اختلاف طبقاتی در جامعه ایران حکمفرما نبود و سطح اقتصادی شهروندان در نماهای خیابان در این سریال از پیکان تا پژو206 قابل تمایز بود. ولی دایره تردید بارقه ای از آن چیزی بود که در زیرپوست شهر میگذشت و بتدریج در دهه های 1380 و 1390 به تعمیق بسیاری از بحرانهای اجتماعی انجامید. از همین رو دایره تردید پس از پخش اولیه از شبکه یک سیما تا دو دهه هیچگاه پخش نشد تا اینکه سال گذشته شبکه آی‌فیلم مبادرت به پخش آن کرد.