به افتخار روز ملی سینما مینویسم از هنر هفتم، سینمای جان. این جادوی بی بدیل، عنصری حیات بخش برای تمام فصول.

چقدر سخت است نوشتن از اقیانوس بی انتهای سینما. عقل‌ِ نوشتار عاجز است در به تحریر درآوردن این جادوی اعجاب برانگیز و مالیخولیایی. سینما معجزه است. فرصتی برای خیالپردازی و رهایی روح آدمی از عالم ماده و فرو‌ رفتن در خلسه ای دلپذیر است. ماورایی که تمنای ابدیت می کند.

سینما ابزاری برای سرگرمی؟

سینما پیوند عاقلانه و عارفانه عقل و روح است که با ریسمانِ هنر، این دو عنصر وجودیِ بی گناه را به سمت دلخواه خود میکشد. سینما به ذاتِ خود از هر جنسی که باشد آرمان و رسالت دارد; تنها صنعتی در جهت رونق اقتصادی و ابزاری برای سرگرمی نیست‌ بلکه دست آویز و تریبونی برای آموزش، روشنگری و ابهام زدایی در جهت خودشناسی و رشد تفکر و شخصیت است. به قول فیلمساز مولف و بزرگ دانمارکی «لارنس فونتریه» “فیلم خوب همانند سنگی درون کفش است که مخاطبش را آزار میدهد”

سینما جریان ساز است. دغدغه مند است. بازتابی از فرهنگ و هنر یک سرزمین است. قادر است ارزش‌‌های انسانی و اجتماعی با کلید واژه هایی همچون «شفقت» ، «دانایی» ، «رشد» ، «عدالت» ، «وفاداری» و «ایثار» را در جامعه تزریق کند و یا به آن‌ها معنایی دیگر ببخشد و بعضا این ارزش ها را وارونه نشان دهد! غولِ سینما می تواند محرکی برای ایجاد جریان‌های تند و رادیکال بر زندگی روزمره شود. سینما همچون آیینه ای تصویر زندگی، نگرش اجتماعی سیاسی، عقبه هویتی و نگاه تمدنی یک ملت را از دریچه هنر منعکس میکند و در جهان پرزنت میکند و در بعضی موارد، با بیان راهکار به دنبال اصلاح شرایط موجود می رود و می تواند آبشخوری برای تحولات اجتماعی، فرهنگی، هنری و حتی نوع پوشش در یک جامعه شود.

سینما و قدرت نفوذ آن بر انسان و آینده جهان

هنرِ سینما جمع اضداد است. در جایگاه یک مولف و مبلغ، هم نجات دهنده است و هم عامل سقوط. گاه نشاط آور است و گاه ملال آور. توانمند است تا عامدانه جامعه را به هجو‌ بکشد یا ارتقا دهد. قدرت خارق العاده و چشم گیری در ایجاد پروپاگاندا و جهت دادن افکار عمومی به جریان و‌ سویه مورد نظر خود دارد. به عنوان مثال، در طول جنگ جهانی دوم، هیتلر و استالین از فیلم‌های مختلفی برای تبلیغ و ترویج اهداف خود استفاده کردند و گروه‌های بزرگی از جوامع را تحت تاثیر افکار خود قرار داده و در کلامی دیگر همراه و همفکر ساختند.

پر واضح است سینما یا همان هنر هفتم، ایدئولوژیک و هدفمند است و‌ مراحل زیرساخت و پیش تولیدِ برنامه های آینده خود را از پیش تعیین کرده است! سینما به آسانی قادر به نفوذ و دستکاریِ ذهن و دیدگاه انسان نسبت به وقایع پیرامون است و بعضا حقایق را وارونه نشان میدهد. خط فکری مخاطب خود را تحت کنترل میگیرد و جهت میدهد. سینماگر می تواند همچون تیغ دولبه‌ای از آثار سینمایی در جهت تسهیل اهداف خاص خود مصادره به مطلوب کند.

 نقش سینما و سینماگر در سلیقه سازی و پرورش افكار عمومی حائز اهمیت است. جریان سینما همچون موجی خروشان اندیشه ها و سلیقه های نوین را سوار میکند و با خود به ساحل جامعه پرتاب می کند. تاثیرگیری از این اندیشه ها حتی در كردار و سلوك مردمان جامعه نیز نمایان می شود. اینجاست كه بیش از پیش به وظیفه خطیر هنرمندان و فیلم سازان در سازندگی یا سقوط فرهنگی ملل پی برده می شود .

فیلمساز با استفاده از فنون سینمایی و به كارگیری موضوعات خاص، می تواند جامعه را به مراتب عالی انسانی رهنمون شود و یا تا حضیض ضلالت و خصایص حیوانی نزول دهد

چرا ۲۱ شهریور به عنوان روز ملی سینما انتخاب شده است؟

انتخاب این روز مبنای تاریخی و مشخصی ندارد. روزی است که به شکل سمبلیک به عنوان روز ملی سینما در ایران تعیین شده است.

مظفرالدین شاه قاجار در ر‌وز هفدهم تیر ماه ۱۲۷۹ به اتفاق میرزا ابراهیم خان عکاس باشی به تماشای دستگاه سینماتوگراف «برادران لومیر» (نخستین فیلمسازان تاریخ سینما) به پاریس رفت. شاه قاجار و مشاور سینمایی او در روز سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۲۷۹ مطابق با ۱۴ اوت ۱۹۰۰ میلادی به تماشای «جشن گل» در «اوستاند بلژیک» رفتند و آنجا عکاس باشی از شاه فیلمبرداری کرد. آنها دستگاه فیلمبرداری و نمایش فیلم را از شرکت «گومون» فرانسه خریداری کرده و با خود به ایران آوردند.

این فیلم، مستندی از سفر مظفرالدین شاه قاجار به بلژیک است. مستند جشن عید گل نخستین فیلم تاریخ سینمای ایران محسوب میشود.

مروری بر تاریخچه سینمای ایران

نهم دی ۱۳۰۹ در سینما «مایاک» تهران فیلم «آبی و رابی» نخستین فیلم بلند داستانی و صامت سینمای ایران ساخته «آوانس اوگانیانس» و با فیلمبرداری «خان‌بابا معتضدی» روی پرده سینماها نقش بست تا سینمای ایران شاهد نمایش اولین فیلم داستانی خود باشد.

اوگانیانس پس از فیلم «آبی و رابی» ساخت دومین فیلم خود به نام «حاجی آقا آکتور سینما» را شروع کرد، این فیلم پس از مراحل تولید در اواخر سال ۱۳۱۲ آماده نمایش شد ولی در همین زمان تب اولین فیلم ناطق فارسی «دختر لر» ۱۳۱۲ به کارگردانی «اردشیر ایرانی» همه‌گیر شد و این نمایش اگرچه جزو اولین فیلم‌های ایرانی بود ولیکن توفیقی برای سازندگانش به بار نیاورد تا جایی که باعث ورشکستگی آن‌ها نیز شد!

«صدیقه سامی نژاد» ملقب به «روح انگیز» نخستین هنرپیشه زن اولین فیلم ناطق ایرانی محسوب میشود که در فیلم دختر لر ایفای نقش کرده است.

«فیلمفارسی»

اصطلاح «فیلمفارسی» نخستین بار توسط «هوشنگ کاووسی» در «مجله فردوسی» استفاده شد. کاووسی این لقب را به سینمای عامه پسند بدنه ایران‌ نسبت داده بود. این اصطلاح به معنای محصولی سینمایی است که مؤلفه‌هایی همچون داستان‌پردازی عجولانه، قهرمان‌سازی، رقص و آواز کاباره‌ای بدون ارتباط به داستان، نبود روابط علّت و معلولی، عشق‌های غیرواقعی، حادثه‌پردازی و غیره دارد. این فیلم‌ها عموماً با گرته برداری از سینمای هالیوود و بالیوود و در فضایی ایرانی شده ساخته می‌شدند. هوشنگ کاووسی اصرار داشت که فیلمفارسی را باید سر هم نوشت و دلیلش هم این بود که می‌خواست از به‌هم‌آمیزی این دو، مفهوم جدیدی ارائه کند. او با چسباندن «فیلم» به «فارسی» و رسیدن به واژهٔ «فیلمفارسی» سینمایی را هدف می‌گرفت که به‌زعم خودش نه فیلم بود و نه فارسی؛ بلکه آمیزه‌ای نچسب از این دو بود.

سینمای دهه چهل

دهه چهل هنرمندانی چون «فروغ فرخزاد» با «خانه سیاه است» ۱۳۴۱، «ابراهیم گلستان» با «خشت و آینه» ۱۳۴۳، «فرخ غفاری» با «شب قوزی» ۱۳۴۳، «جلال مقدم» با «پنجره» ۱۳۴۸، داریوش مهرجویی با «گاو» ۱۳۴۸، مسعود کیمیایی با «قصیر» ۱۳۴۸، «علی حاتمی» با «طوقی» ۱۳۴۹، … در مبارزه با «فیلمفارسی» سینمای «موج نو» را بوجود آوردند تا با نگاهی انتقادی از معضلات و تحولات سیاسی اجتماعی موجود، فراتر از سرگرمی عمل کرده و بیننده را دعوت به تفکر کنند و سلیقه او را ارتقا بخشند. بله این چنین سینماگر در جهت دادن افکار مخاطب هوشمندانه عمل میکند و بیننده را تابع جریان فکری مدیای رسانه ای می سازد و در تعیین خط فکری جامعه و اذهان عمومی نقش کلیدی ایفا می کند.

سینمای دهه پنجاه

در دهه پنجاه موج دیگری از فیلم های روشنفکری و دغدغه مند، سینمای ایران را در بر گرفت.

آثاری چون «رگبار» از «بهرام بیضایی» ۱۳۵۱ با بازی «پرویز فنی زاده» و «پروانه معصومی» ، اولین فیلم بلند بیضاییست که با وجود شکست در گیشه بهترین فیلم بیضایی قلمداد می شود. «مارتین اسکورسیزی» درباره فیلم میگوید: ” حال و هوای «رگبار» مرا یاد بهترین چیزهایی انداخت که در فیلمهای نئورئالیستی ایتالیایی دوست دارم و داستان، زیبایی یک قصه باستانی را دارد. در ادامه گوزن ها از مسعود کیمیایی ۱۳۵۳، «طبیعت بی جان» ۱۳۵۴ فیلم موج نو و رئالیستی از «سهراب شهید ثالث» فیلمساز پیشرو و آوانگارد که همچون فیلم پیشین خود «یک اتفاق ساده» زیستن و روزمرگی را به تصویر میکشد. «دایره مینا» دومین فیلم رنگیِ «داریوش مهرجویی» که در سال ۱۳۵۳ ساخته شد و اکرانش ۴ سال به تعویق افتاد و نکته جالب، اقدامی جسورانه در استفاده از هنرپیشگان «فیلمفارسی» «سعید کنگرانی» و «فروزان» در این فیلمِ روشنفکرانه بود. در همان سال «شازده احتجاب» از «بهمن فرمان آرا» با اقتباس از رمانی به همین نام از «هوشنگ گلشیری» ساخته شد

«گزارش» ۱۳۵۶ فیلمی به کارگردانی و نویسندگی «عباس کیارستمی» است‌ و از اولین آثار سینمایی مهم‌ او در کارنامه هنری اش محسوب می‌شود. فیلم به نحوه مدرنیزاسیون شدن طبقات متوسط جامعه می‌پردازد. نگاهی که چه طبقات مدرن و چه متوسط را از حل مشکلاتشان ناتوان میداند. و در نهایت «سوته دلان» از «علی حاتمی» ۱۳۵۶، با بازی «بهروز وثوقی» و «شهره آغداشلو» از مهمترین فیلم های حاتمی و سینمای قبل از انقلاب بحساب می آید.

سینمای دهه شصت

در اوایل دهه شصت سینمای دفاع مقدس با فیلم هایی چون «کانی مانگا» از «سیف الله داد» ۱۳۶۶ «دیده بان» و «مهاجر» ۱۳۶۷ و ۱۳۶۸ از «ابراهیم حاتمی کیا» موجی تازه در جهت برانگیخته کردن غرور ملی و ب تصویر کشیدن هویت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور ایفا کرد. فیلمسازان موج نو و روشنفکر دهه شصت، علی رغم ممیزی های محتوایی و پوششی‌ِ پس از انقلاب کماکان با فیلم های «دونده» ۱۳۶۳ از «امیر نادری» ، «باشو غریبه کوچک» ۱۳۶۴ از «بهرام بیضایی» ، «خانه دوست کجاست» ۱۳۶۵ از «عباس کیارستمی» ، «شاید وقتی دیگر» ۱۳۶۶ از «بهرام بیضایی» ، «بایسیکل ران» ۶۷ از «محسن مخملباف» ، «هامون» ۱۳۶۸ از «مهرجویی» ، «کلوزآپ» ۱۳۶۸ از «عباس کیارستمی» ، «مادر» ۱۳۶۸ از «علی حاتمی» ، «عروس» ۱۳۶۹ از «افخمی» که از آن به عنوان نخستین فیلم عاشقانه پس از انقلاب یاد می شود به مبارزات خود در جهت روشنگری ادامه دادند.

سینمای دهه هفتاد

سینمای دهه هفتاد بخصوص میانه دوم این دهه، دوره گذار و ورود جریان «فمنیسم» به سینمای ایران است و‌ به سینمای «پساجنگ» ، «هنجارشکن» و «آوانگارد» شهره است. این تغییر شیفت از سینمای بدنه اکشن به سینمای تابوشکن و ملودرام با آثار شاخص و قابل تأملی چون «مسافران» ۱۳۷۰ از «بیضایی»، «سارا» و «لیلا» ۱۳۷۱ و ۱۳۷۶ از «مهرجویی»، «آدم برفی» ۱۳۷۳ از «داوود میرباقری» ،«بوی پیراهن یوسف» ۱۳۷۴ و «آژانس شیشه ای» ۱۳۷۶ از «ابراهیم حاتمی کیا» ، «بچه های آسمان» ۱۳۷۵ از «مجید مجیدی» ، «مرسدس» ۱۳۷۶ و «اعتراض» ۱۳۷۸ از «کیمیایی» ، «دو زن» ۱۳۷۷ و «نیمه پنهان» ۱۳۷۹ از «تهمینه میلانی» ، «شوکران» ۱۳۷۹ از «بهروز افخمی» ، «قرمز» ۱۳۷۷‌ و «شام آخر» ۱۳۷۹ از «جیرانی» معرفی میشود که در اکثر این فیلم ها قواعد فرمال فدای محتوای خارج از نُرم میشود ولیکن دعوت به زدودنِ هنجارهای رایج در جامعه و دعوت به بیداری مقابلِ سانسور، ظلم و فساد و احتجار و مبارزه برای احقاق جایگاه و حقوق از دست رفته زنان و تغییر در پوشش و ظاهر افراد جامعه از دستاوردهای مهم سینمای دهه هفتاد است که تا سالهای ابتدایی دهه هشتاد نیز ادامه دارد.

سینمای دهه هشتاد

اواسط دهۀ ۸۰ شمسی دورانی بود که تعداد آثار سینمایی تولید شده افزایش پیدا نمود، در آن سال‌ها تولید فیلم‌های سینمایی به‌خصوص در ژانر کمدی به دلیل شرایط جامعه به اوج خود رسید با این حال چند اثر ارزشمند در این دهه ساخته و پرداخته شد که از میان آنها میتوان به «کاغذ بی خط» ۱۳۸۰ از «ناصر تقوایی» ، «من ترانه ۱۵ سال دارم» ۱۳۸۱ از «رسول صدرعاملی» ، «بوتیک» ۱۳۸۲ از «حمید نعمت الله» ، «به رنگ ارغوان» ۱۳۸۳ از «حاتمی کیا» ، «مارمولک» ۱۳۸۳ از «کمال تبریزی» ، «چهارشنبه سوری» ۱۳۸۴ از «اصغر فرهادی» «سنتوری» ۱۳۸۵ از «مهرجویی» ، «جرم» ۱۳۸۸ از «کیمیایی» و «درباره الی» ۱۳۸۸ نام برد.

سینمای دهه نود

سینما از دهه نود به بعد بیشتر از پیش و با سرعت هر چه تمام تر وارد سراشیبیِ تندی آلوده به آفتِ مافیا‌ و دو قطبی سیاست و اقتصاد میشود. اتاق فکر هایی هدفمند در جهت پیشبرد هر آنچه به آن موظف هستند و گماشته شده اند. سینمای تقلیل گر با پا گذاشتن در این دهه جای پای خود را محکم تر کرده و به تقلیل جریان های مهم و بزرگنمایی مضامین مورد نظر خود کردند. با این وجود «پیمان معادی» با «برف روی کاج ها» ۱۳۹۰ ، «حاتمی کیا» با «بادیگارد» ۱۳۹۴ ، «مهدویان» با «ماجرای نیمروز» ۱۳۹۵ و «رد خون» ۱۳۹۷ توانسته اند سینمای دهه نود را کمی سرپا نگه دارند.

امپراطوری نمایش خانگی و مرگ هنر

پس از «قهوه تلخ» ۱۳۸۹ که نخستین مجموعه کمدی (سیتکام) مهران مدیری در قالب پلتفرم نمایش خانگی بود موج عظیمی از سریال های دیجیتالی تحت عنوان «سریال های نمایش خانگی هفتگی» وارد بازار شدند. تغذیه ذهن و‌ روح بیننده با سطحی ترین لایه های موضوعی ، ترویج مصرف گرایی و تقلیل ارزش ها علنا توهین به شعور بیننده و مرگ هنر در حوزه روابط انسانی و پر کردن جیبِ فیلمسازان دیروز، کاسبانِ امروز است که حتی در سرگرم کردن مخاطب خود عاجز است. پلتفرم های نمایش خانگی از هیچ تلاشی برای تحقق این رسالت سخیف که به حق در تضاد با ذات هنر و سینماست دریغ نمی کنند. امپراطوری سریال های بی محتوای نمایش خانگی کماکان بر سر هنر و سینمای ایران سنگینی می کند.