شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق
به خدا مُلک دلی نیست که تسخیر نکردی
محمد حسین بهجت تبریزی یکی از بزرگترین شاعران عصر ماست. او متولد 1285 تبریز است. بهانه این یاد نوشته، سالروز درگذشت ایشان در 27 شهریور است که ما را بر آن داشت تا نگاهی به سریال شهریار ساخته کمال تبریزی بیاندازیم. سریالی که هنگام پخش بسیار پربیننده بود و البته انتقاداتی را هم به دنبال داشت.
این ترک پارسیگوی
استاد شهریار شاعری بسیار توانا بود، او در انواع قالبهای شعری آثار قدرتمندی دارد. اشعار زیبای ترکی او در میان آذری زبانان بسیار محبوب است. تعداد زیادی از بهترین اشعار عاشقانه معاصر نوشته ایشان است. حسین منزوی دیگر غزلسرای معاصر در کتابی با عنوان “این ترک پارسیگوی” به بررسی کارنامه ادبی استاد شهریار پرداخته است. برای آشنایی بیشتر با ویژگیهای ادبی شعر استاد، مطالعه این کتاب به دوستداران شهریار توصیه میشود.
سوژه مناسب
داستان زندگی شهریار برای پربیننده شدن همه چیز داشت. از طرفی نخستین سریالی بود که به زندگی شاعری به بزرگی شهریار میپرداخت و این موضوع طرفداران ادبیات را به تماشای آن ترغیب میکرد. از طرفی دیگر بیننده با یک سریال در مورد تاریخ معاصر و دوره مشروطه مواجه میشد که برای قصه بستر بسیار مناسبی بود و در نهایت زندگی دراماتیک خود شهریار و حکایت عاشقیت او در جوانی، مردم را مشتاق دنبال کردن داستان زندگی او میکرد. متاسفانه آمار دقیقی وجود ندارد، اما به جرات میتوان گفت بسیاری از جوانان بعد از تماشای این سریال به ادبیات علاقه بیشتری نشان دادهاند که مشخص میکند که با انتخاب سوژه مناسب چقدر میتوان تاثیرگذار بود.
مواجهه با سریال
کمال تبریزی تلاش کرده بود تا در اولین سریال دوران کاریاش روایت دلنشینی از زندگی شاعر نشان دهد. او پس از ساخت “لیلی با من است” و “مارمولک” گزینهی جذابی کارگردانی اثر حساب میآمد. سریال با نویسندگی مهدی سجادهچی در سه مقطع سنی کودکی، جوانی و کهنسالی شهریار را به تصویر میکشد. اما عدم تجربه در ساخت سریال، عدم تحقیقات مناسب پیرامون زندگی سوژه و نداشتن اشراف کامل به تاریخ سبب شد کار کمی دم دستی انجام شود و به نتیجه مطلوبی نرسد. برای ساخت یک سریال اکتفا کردن به قدرت قصه و حس نوستالژی مخاطب کافی نیست. کارگردان باید چیز از خود به اثر اضافه کند.
پرداخت
شخصیت پردازیها ضعیف انجام شدهاست و کاراکترها سطحی و تکبعدی هستند. میرزادهی عشقی، محمدتقی بهار، نیما یوشیج، ایرجمیرزا و… از مفاخر عصر مشروطه هستند که تصویری شایسته از آنها برای مخاطب ساخته نشده است. بیننده قرار نیست که فقط بداند شهریار نامی وجود داشت که شعر میگفت، بلکه باید ببیند شهریار در چه اجتماعی و با چه شرایطی بالید و زبان شاعری آموخت. از طرفی روی خردهپیرنگها و حلقهی اتصال آنها به پیرنگ اصلی که زندگی شاعر باشد، دقت آنچنانی صورت نگرفته و این سبب فاصله مخاطب با قصه میشود و بیننده صرفا به جهت مواجهه با تهران قدیم و تحریک حس نوستالژیاش فریب داده میشود.
فرهاد فخرالدینی به خوبی ما را به فضای ذهنی شهریار نزدیک میکند. همراهی موسیقی او با دکلمههای اردشیر رستمی از اشعار شهریار، حسنختام اکثر قسمتهای سریال بود و به جان بیننده مینشست. از طرفی استفاده از سازهای موسیقی سنتی برای بیان احساسات هنرمندی که با وجود حضور در دوران شعر نو و البته تخصص در آن، به شعر کلاسیک علاقه بیشتری داشت، بسیار مناسب است.
گروه بازیگران سریال
عمده بار بازیگری سریال روی شانه نحیف اردشیر رستمی گذاشته شده است. او تجربه بازیگری نداشت و صرفا بخاطر آشنایی با ادبیات و توانایی تکلم به زبان آذری و البته کمی شباهت به شخصیت اصلی انتخاب شد. اما در نهایت به نسبت تجربه اندکش نمایش بدی ندارد. او شهریار قابل قبولی را به تصویر کشید. بر خلاف او مرحوم سیروس گرجستانی در قسمتهای پایانی سریال، بازی ضعیفی از خود ارائه داد که همچنان یادآور نقشهای طنز اوست و به کیفیت اثر ضربه زد. برگ برندهی سریال اما پیام دهکردیست که چهرهای کم نام و نشان بود، اما در این سریال درخشید و بهترین بازی کارنامه هنریاش را به جا نهاد و برایش نامزدی بهترین بازیگری سریال درام از جشن حافظ را به ارمغان آورد.
حواشی هنگام پخش سریال
با پخش هر قسمت، انتقادات بسیاری نسبت به سریال مطرح میشد. بخش عمده این انتقادات مربوط به انحرافات تاریخی بود. در هر قسمت و با نشان دادن هر شخصیت حقیقی، بیشتر مشخص میشد تولیدکنندگان نسبت به تاریخ معاصر ایران شناخت مناسبی نداشتهاند.
از طرفی دختر استاد شهریار شدیدا از پرداخت شخصیت پدرش در سریال دلگیر بود و اعتقاد داشت 80 تا 90 درصد اتفاقات قصه ساختگی هستند و هیچکدام سندیت تاریخی ندارند.
جنجال بعدی اما در مورد سازندگان است. محرم زینالزاده و علیرضا نادری حدود سه سال مشغول تحقیق و نگارش فیلمنامه شهریار بودند تا اینکه مدیریت سیمافیلم تغییر کرد و مدیر جدید کمال تبریزی را برای کارگردانی و مهدیسجادهچی را به عنوان نویسنده انتخاب کرد. این اتفاق حواشی زیادی به دنبال داشت. نادری اعتقاد داشت این همان فیلمنامهی اوست که تنها بازنویسی شده است.
شهریاران را چه شد؟
سریال شهریار با وجود ایرادات بسیار، مورد توجه مخاطب قرار گرفت و استقبال بسیار خوبی از آن صورت گرفت. بین خانوادهها بحثهای جالبی پیرامون شخصیت شهریار و دیگرانِ هم عصرش در میگرفت که از این نظر باید به سریال نمرهی قبولی داد. مخاطب هر هفته منتظر بود تا قسمت جدید سریال منتشر شود و با سرنوشت محمد حسین درگیر شده بود. چیزی که امروز از آن خبری نیست. از کدام سریال این روزهای تلویزیون ایران چنین کاری ساخته است؟ باورتان میشود که سریالهایی چون یوسف پیامبر، در چشم باد، روزگار قریب، مختارنامه، مدار صفر درجه و همین شهریار، همگی در دهه هشتاد از همین صداوسیما پخش شدهاند؟ همان صداوسیمایی که امروز در باتلاقی فرو رفته که امیدی به نجاتش نیست! چه شده که امروز چیزی از آن آثار به یاد ماندنی و آن مخاطبان میلیونی باقی نمانده؟
از مشاهیرِ امروز چه خبر؟
ما در دوران وایرالزدگی زندگی میکنیم. دورانی که همهچیز در سیطرهی فضای مجازی است. روزی که تصمیم بر آن شد تا به جای (Social Network) از عبارت فضای مجازی استفاده کنیم، قرار بود این شبکهها، مجازی از زندگی واقعی ما باشند، اما امروز اوضاع به حدی خراب است که زندگی واقعی ما به تصویری از این فضای سابقا مجازی بدل شده است. ما در جهانی زندگی میکنیم که علی دایی اسطورهی فوتبال ایران بجای افتخارات فوتبالی و منش پهلوانانهاش، با یک ویدیوی 30 ثانیهای و به طنز به یاد آورده میشود. دنیایی که در آن شاعری چون هوشنگ ابتهاج، به جای غزلهای بیبدیل و آن زبان شعری زیبایش، با یک خط شعر تبدیل به “میم” میشود تا بازیچهی شوخیها باشد. جهانی که سیاوش قمیشی موزیسین کهنهکار ایرانی را نه بخاطر کارنامهی رشکبرانگیزش و نه بخاطر ملودیهای دلربایش، که بخاطر یک جمله از یک مصاحبه در کهنسالی بخاطر میآورد. در این دنیا شهریار بسیار خوش اقبال بوده که از زندگی او سریالی ساخته شده _هرچند با کیفیتی نازل_ تا شرح حال و احوال و شیوهی تفکرش آنگونه که باید در اذهان باقی بماند، نه مثل یک ویدیوی کوتاهِ طنز گوشه تایملاینِ اینستاگرامِ منحوس!
*شهرِ یاران بود و خاکِ مهربانان این دیار
مهربانی کی سرآمد؟ شهریاران را چه شد؟
حافظ