صدایی که خود، بازیگر بود
یادداشتی به مناسبت درگذشت ژاله علو
برای فهم نسبت زن با سینمای ایران بیش از هر چیز نیازمند مطالعه تاریخ و شناخت تحولات پرافتوخیز جامعه ایران بویژه در هفتاد سال اخیر هستیم. در دهه 1330 که همچنان اشرافیت قجری مهمترین بخش جامعه شهری ایران محسوب میشد؛ کاراکترهای زن سینما نقشی اشرافی داشتند. از سوی دیگر در این سالها با توجه به اینکه سینمای ایران تحت تاثیر موج هیچکاک قرار داشت کارگردانان ایرانی سعی میکردند تا داستانهای هیچکاک را در ظرف جامعه ایران بریزند. مهمترین کارگردانان دهه 1330 اسماعیل کوشان و ساموئل خاچیکیان بودند که هر دوی آنها تحت تاثیر آثار هیچکاک میباشند. در دهه 1340 با توجه به شکسته شدن اشرافیت زمیندار قجری پس از انقلاب سفید، چالش اصلی جامعه ایران مربوط به چالش فقر و غنا بود. از یک طرف بوجود آمدن بورژوازی صنعتی در جامعه ایران و از سوی دیگر انبوه روستاییانی که به حاشیه شهرها مهاجرت کرده بودند سبب بوجود آمدن نارضایتی شد و حال سینمای ایران به چالش میان این فقر و غنا با استعانت از سینمای هند میپرداخت که فیلمفارسی محصول همین تحولات است؛ در چنین جامعهای کاراکتر زن به نمایش محرومیت با رنگ و بوی کاباره خلاصه میشد؛ زنانی که درگیر فقر بودند و کاراکترهای سینمایی آنان عمدتا در کاباره پدید می آمد. در دهه 1340 عمدتا با زنانی مواجه هستیم که تنها با اسامی تبلیغاتی تککلمهای شناخته میشدند و عمدتا دارای شخصیت منفعل بودند که امروز نام چندانی از آنان باقی نمانده است؛ مهمترین این نامها بازیگرانی همچون پرخیده، سهیلا و یا دلیله بودند. از دهه 1350 با توجه به گسترش ادبیات چپ انقلابی بویژه پس از حادثه سیاهکل شاهد سینمای عصیانگر و موج نو هستیم. با تبدیل شدن سینمای موج نو به جریان اصلی، زنان شهری نیز در سینمای ایران برجسته شدند؛ پروانه معصومی، شهره آغداشلو و فرزانه تاییدی مهمترین زنان سینمای عصیانگر دهه 1350 بودند که نسبت به تحولاتی که در آستانه انقلاب 57 انجام میشد به بازی گرفته میشدند.
ژاله علو بعنوان یکی از کهنسالترین بازیگران ایرانی که حد فاصل دهه های ۱۳۲۰ تا 1390 سابقه بازیگری دارد؛ نه در سینمای دهه 1340 و نه در سینمای دهه 1350 جایگاهی نداشت. توده بدنی، حالت چهره و تن صدای او که مهمترین جزء بازی وی بود باعث شده بود تا وی در ادوار مذکور دارای نقشهای حاشیه ای باشد و کمتر بازی اصلی به وی سپرده شود. هیکل و قد او باعث میشد که برای ایفای نقش یک زن سلطه پذیر با توجه به مقتضیات سینمای دهه های 1340 و 1350 مناسب نباشد. از سوی دیگر صدای حجیم و پرطنین او نیز مناسب ایفای چنین نقشهایی نبود؛ به همین دلیل وی را بیشتر در نقش زنان سلطه گر میبینیم. اوج حضور سینمایی وی در دهه 1330 بود که هنوز اشرافیت قجری در جامعه وجود داشت و زنان این طبقه با نگاهی به فرهنگ کلاسیک غربی هویت خود را تعریف میکردند. ژاله علو نیز با توجه به صفات فیزیکی برای ایفای چنین نقشهایی مناسب بود. یکی از نخستین نمایشهای سینمایی وی در فیلم «افسونگر» به کارگردانی اسماعیل کوشان در سال 1332 رقم خورد. جایی که وی در نقش «شوکت» پس از مرگ همسر متمول خود به دنبال ارتباط با ناصر (با بازی ناصر ملک مطیعی) است. وی در این اثر بخوبی نقش یک زن سلطه گر و خائن را ایفا کرده است؛ کاراکتری از طبقه مدرن قجری که با شخصیتهای سینمای هیچکاک همسانی دارد. تمول مالی او را به سمت ارتباط با منشی همسرش میرساند و در نهایت نیز داستان به سناریوی جنایی قتل منتهی میشود؛ در این فیلم ناصر ملک مطیعی نقش یک پسر جوان نوازنده پیانو را ایفا میکند که بوسیله شوکت مورد ابراز علاقه قرار میگیرد. در سکانسهای رویارویی شوکت و ناصر این سلطه گری که ترجمان اختلاف طبقاتی آنهاست کاملا به چشم میخورد. در فیلم «پیمان دوستی» در سال 1337 نیز وی ایفاگر چنین کاراکتری بود جاییکه وی باز هم نقش یک زن متمول و بوالهوس به نام «نسرین» را ایفا میکند. اینبار وی در ارتباط با مرد فقیر آکاردئون نواز یعنی حمید (با بازی غلامعلی روانبخش) ایفاگر نقش زن سلطه گر است. زن سلطه گری که تحت تاثیر صدای این موزیسین قرار میگیرد و سپس بعد از ازدواج با او درست زمانیکه حمید معلول شده است وی را رها میکند و بدنبال مردی دیگر میرود. در «بیستارهها» در سال 1338 همکاری وی با مثلث سینمای طنز پیش از انقلاب یعنی گرشا رئوفی، محمد متوسلانی و منصور سپهرنیا شکل میگیرد. وی در این مجموعه نیز ایفاگر نقش «هما» بود. زن بوالهوسی که مردان را بازیچه خود قرار میدهد و هر سه کاراکتر نیز به دنبال ازدواج با هما، با یکدیگر رقابت میکنند و هیچکدام توفیقی نمی یابند.
با آغاز دهه 1340 و رونق فیلمفارسی وی به سراغ رادیو و دوبلاژ رفت و حضورش در سینما کمرنگ شد. مهمترین آثار سینمایی وی در این دوران، نقش مکمل در داشآکل و طوقی بود؛ ولی در دوبلاژ که فعالیت اصلی وی در این دوران محسوب میشد وی آثار ماندگاری از خود به نمایش گذاشت. یکی از به یادماندنی ترین دوبلههای وی در دهه ۱۳۴۰ در فیلم “فاتح” در نقش همسر چنگیزخان رقم خورد که صدای پرصلابت ژاله علو بر روی بازی “سوزان هیوارد” نشسته بود. علاوه بر این دوبله فیلم “تازه بدوران رسیدهها” روی کاراکتر “رینا” با بازی کارول بیکر مهمترین همکاری او با نسل جوان دوبلورهای دهه ۱۳۴۰ است که بعدها به نسل طلایی دوبله شناخته شدند. در کنار آثار فوق، با وجود اینکه عموم سینمادوستان ایرانی سوفیا لورن را با دوبله ژاله کاظمی میشناسند؛ ولی در فیلم “خانه قایقی” ژاله علو دوبله سوفیا لورن را برعهده داشت؛ درحالیکه “کری گرانت” نقش مقابل او را منوچهر نوذری دوبله کرد. نکته جالب در دوبله خانه قایقی این بود که صدای او برای نخستین بار نه بر روی یک زن سلطهگر بلکه بر روی بازی یک پیشخدمت گذاشته شد.
پس از انقلاب مهمترین نقشهای ژاله علو در سریالهای تاریخی بود. در هر سه سریال مختارنامه، امیرکبیر و روزی روزگاری وی نقش یک مادر مهربان را ایفا میکرد که این تغییر نقش به نسبت تغییر سن او باورپذیر بود. ولی در سریال روزی روزگاری وی فراتر از یک مادر مهربان ارجاعی به شخصیت سلطهگر کاراکترهایش در دهه ۱۳۳۰ داشت؛ جایی که وی در برخورد با راهزنی بنام مرادبیگ در نقش یک مربی ظاهر شد؛ نقشی که در آن تهلهجه شیرازی روی لهجه تهرانی ژاله علو نشسته بود.
نمونه هالیوودی ژاله علو را چه بسا بتوان «ژان هاگن» قلمداد کرد که همواره نقش یک زن زیبا و سلطه گر را ایفا میکرد. هاگن در فیلم “زن مرگبار” درست در نقش اغواگر و فریبنده ظاهر شد که شباهت زیادی به آثار ژاله علو در دهه ۱۳۳۰ دارد. دیگر شباهت ژان هاگن و ژاله علو در آغاز کار هر دو نفر از گویندگی است؛ چنانچه هر دو از فضای رادیو به بازیگری راه یافتند.
در نهایت بلحاظ شناختی بازی ژاله علو در دهه ۱۳۳۰ بازنمایی متمول بودن، بازیچه کردن دیگران و سلطه بر مردان بود؛ صدای پرطنین و توده بدنی درشت این حس را تقویت میکرد. نقشهایی که نقطه مقابل آثار وی در سالهای اخیر میباشد. از دهه ۱۳۴۰ تا ۱۳۹۰ عمده نقشهای وی تداعیکننده مادر مهربان بودهاست و در کمتر اثری وی را در جایگاه شخصیت بد داستان میبینیم؛ جاییکه بیشتر از خود بازیگر، این صدای او بود که ایفای نقش میکرد. در پایان بعنوان نگارنده، یکی از زیباترین نقشهای ژاله علو پس از انقلاب را نقش کوتاه وی در فیلم “سلطان” به کارگردانی مسعود کیمیایی میدانم؛ اثری که وی در نقش “همسر باهری” ضمن روایت یک زن اصیلزاده و مهربان در حال تعیین تکلیف ورثه پس از مرگ همسرش میباشد.