بسیاری از نظریهپردازان سینمای اولیه (تام گونینگ، میریام هانسن، آن فرایدبرگ، جیمز دونالد و جولیانا برونو و…)، بر همزمانی اختراع سینما و شکلگیری و گسترش فضاهای شهرهای مدرن تاکید داشتهاند. میریام هانسن اظهار میکند که با جریان یافتن تصاویر متحرک فیلم در شبکه نوظهور شهر مدرن، سینما به عنوان رابطهای میان شهروندان و تجربه شهری عمل میکرد و بدین واسطه، در شکلدادن به «سیمای شهر» نزد شهروندان، سهم شایانی ایفا نمود. این تعامل فیلمسازان با فضاهای شهری در دهههای بعد، بهویژه در سینمای اکسپرسیونیسم آلمان، نئورئالیسم ایتالیا، سینمای نوآر و موج نوی فرانسه ادامه یافت. سینما در بستر شهر مدرن رشد یافت و در سیر تکاملیاش، در حرکت از سینمای تکفضایی ابتدایی به سوی سینمای دینامیک چندفضایی معاصر، متاثر از پویایی شهری بوده است. این پژوهش که از نوع نظری، با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای صورت گرفته است، میکوشد این نکته را آشکار سازد که در دهههای اخیر گونهای ارتباط پویای تعاملی میان شهر و سینما پدید آمده است و نمیتوان از تاثیر شهرهای سینمایی بر شهرهای واقعی غافل شد. در شهرهای معاصر، گونهای از درهمآمیختگی میان پلانهای سینمایی و پلانهای شهری پدید آمده است که به ادراک مخاطبان از مفهوم شهر شکل میدهند.