این مقاله درباره ی انگاره ی شقاوت آرتوست. واژه ای که معانی آن از حیطه ی کلمه ای معمولی فراتر رفته و تبدیل به نوعی نگاه فلسفی به زندگی می شود. مقاله ی حاضر درصدد بررسی وجوه معنایی و مفهومی این انگاره در سینما است و برآن است تا خوانش جدیدی از آن را در این هنر ارائه دهد. به دستاورد این مقاله؛ انتقال این مفهوم به قالب هنری دیگر (سینما)، با تمام کاستی ها و افزودنی هایش در آثار فیلمساز آوانگارد آمریکا، دیوید لینچ، میسر شده است. در این مسیر، یافتن واسطه های تئوریک برای انتقال نگاه آرتو به سینما به عنوان راه حل کاربردی مورد نظر قرار گرفته، چرا که مبنای نظریه ی آرتو در صیرورت دائمی و استحاله است و برای درک آن می بایست از انعطاف پذیری بیشتری برخوردار بود. این مقاله تعریف نوینی از شقاوت بر مبنای “توسعه به سمت آگاهی” ارائه می دهد و شرح بصری این سیروسلوک را در سینمای لینچ دنبال می کند. در ضمن بنیان اصلی دیگر این مقاله بر رابطه ی تجریدی سینما و تئاتر قرار گرفته که از آرتو میتوان به عنوان فصل مشترک این رابطه یاد کرد. آنچه در نهایت این مقاله ارائه می کند، نمونه های بصری تازه، از یک فرم جدید هنری مبتنی بر مفاهیم آرتو و از همه مهم تر «شقاوت» وی، در آثار دیوید لینچ است.