در این مقاله، متامورف فراتر از یک تکنیک انیمیشن، و بهعنوان شیوهای بیانی که ساختار استعاری دارد، مورد مطالعه قرار میگیرد. منظور از ساختار استعاری، ساختاری دو بخشی است که در آن دو شکلی که قرار است به هم تبدیل شوند، دارای شباهتهای ظاهری و یا مفهومی با یکدیگرند. این شباهت، عامل جانشینی و معناسازی است. همچنین این تکنیک را میتوان قابل مقایسه با شعر و رویا که مصادیق تخیل شاعرانهاند، دانست. هدف اصلی این پژوهش، تعیین شباهتهای ساختاری میان تکنیک متامورف و تخیل شعرگونه است. درک شیوه بیانی متامورف، با توصیف انواع مورف در نمونههای انیمیشنی و مطالعه تطبیقی ساختار آنها با ساختار انواع شیوههای بیان در نظریات رومن یاکوبسن در زبانشناسی امکانپذیر میباشد. برای شناسایی ساختار تخیل شعرگونه، از نظریات زیگموند فروید در تحلیل رویا استفاده شده است. طی این پژوهش درخواهیم یافت که تکنیک متامورف، بستر مناسبی را جهت به تصویر کشیدن تخیل شاعرانه در اختیار فیلمساز انیمیشن قرار میدهد، که با استفاده از قواعدی که در مقاله مشخص شده است، میتواند مسائل خیالانگیز و رویاگونه را به کمک آنها به تصویر کشد.