ناجی در خاک

احمد فیلمی است که به روایت هجده ساعت ابتدایی زلزله بم در تاریخ پنجم دی ماه 1382 می پردازد، در خط محوری داستان به زندگی و شخصیت شهید احمد کاظمی فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران اشاره می کند. فیلم به شکلی کاملا پر تلاطم از دقایق ابتدایی، با خبر شنیدن زلزله و بعد به مرور با به نمایش گذاشتن صحنه های دلخراش و درد ناک ، مخاطب را با خود همراه می کند.

روایت کلی داستان در به تصویر کشیدن عمق  آن فاجعه ی عظیم است، و احمد کاظمی با احساس تکلیفی که دارد ، از لحظات ابتدایی این واقعه در کرمان حاضر می شود تا بتواند به مدیریت بحران آن لحظات پرهیاهو و دردناک بپردازد. در مسیر قصه جلوه های دراماتیک زیادی به تصویر کشیده می شود که با شخصیت پردازی و بازی های خوب ، صورت مخاطب را خیس در اشک می کند. خط کلی روایت داستان به انتقادات و تعارضات سیاسی مهمی در داخل کشور می پردازد که در مصادیق عینی آن، حضور در میدان عمل و کمک کردن مردم در شرایط سخت و ناگوار حوادث است، که همین گزاره به ظاهر ساده ولی عمیق، سازه ی انگاره های ایدولوژیک مخاطب را به لرزه در می آورد.

کدام احمد؟

فیلم در طرح و  ایده اولیه و همینطور در  به حرکت در آوردن روایت خود در ریل ژانر مورد هدف نسبتا خوب عمل کرده است؛ به این صورت که با حساسیت های فرامتنی قهرمان داستان، هیجان زده نمی شود و به شکل کاملا ساده و بی تکلف به روایت هجده ساعت از زندگی احمد کاظمی می پردازد. در ثانیه های ابتدایی فیلم تصور شروعی متفاوت را داری  و تندی تپش قلبی را حس می کنی که  ناشی  از هیجان مواجهه با شخصیت کاریزماتیک احمد کاظمی است اما دقیقا در همان سکانس به پرواز در آمدن هواپیمای تهران به مقصد بم،در صد زیادی از رشته های ذهنی ات پنبه می شود. شخصیت پردازی بسیار ضعیف نقش اول فیلم تورا به حدی متاثر و متاسف می کند که نه، انگار این فیلم هم قرار نیست شگفتی ساز باشد و با یک فیلم معمولی صِرف طرفی که حتی انگار بازیگر هم با استرس بدنبال گریختن از سنگینی بار معنوی و هویتی شخصیت است! هر آنچه که در مسیر فیلم قدم های بیشتری بر می داری و همراه با پلان های فیلم می شوی، انگار اصلا این شخصیت آن احمد کاظمی که میشناختی نیست و حتی با اندکی اغراق این سوال در ذهن تداعی می شود که نکند سالن را اشتباه آمده ام؟! متاسفانه فیلم اصلا پرداخت مناسبی از شخصیت احمد کاظمی ندارد به تعبیری اینطور تصور می شود که انگار در خلق و شناخت این شخصیت به چند فیلم و کتاب و خاطره از ایشان به شکل کاملا سطحی بسنده شده است؛ از همین جهت فیلمساز بیشتر از آن که به متن عمیق شخصیت اهمیت دهد به حواشی غیر ضرور و ظاهری فیلم پرداخته است که آن هم در برخی موارد خیلی شعاری و زننده است. البته همین بی توجهی و بی دقتی در شاکله کلی نقش اول فیلمنامه، در باقی نقش ها کمتر یا اصلا دیده نمی شود و این خود به نحوی دلالت بر حساسیت پرداخت به سوژه های حقیقی و پُرآوازه ای مثل شهید احمد کاظمی را دارد که متاسفانه در تپش نامنظم قلب سینمای ایران، خصوصا در ژانر دفاع مقدس به شدت شاهدش هستیم. ناگوار تر آنکه تجربه شکست خورده ی هر فیلم عبرتی برای فیلم های نساخته در ذهن فیلمسازان نمی شود. مگر ندیدیم که غفاری با عبد الرسول زرین تک تیرانداز افسانه ای چه کرد؟! شهیدی که در مقیاس جهانی هنوز مانند ندارد در تصویری که از او می سازند بسیار کلیشه ای و پُرمانند است!!

انگار اهتمام  همگانی بر تخریب و فرو ریختن شخصیت قهرمانان ملی و مذهبی در افکار عمومی داریم که اصلا توجهی به بازنمایی این بی دقتی و سهل انگاری در صور ذهنی مخاطب نمی کنیم!! عجب از آن که این چه ادراک هنری است که بجای نزدیک کردن واقعیت و حقیقت این شکاف را عمیق تر می کند؟!

فُرم بی محتوا

سینمای ایران در چند دهه اخیر شاهد تغییر ات رویکردی متفاوتی بوده است؛ گاه در بند چارچوب های فرمی محصور مانده و گاه از سرریز شدن محتوا دست و پا می زند. این مسئله برون آمده از همان دعوای پُر تلفات اصالت بخشی به هرکدام از این دو است. حال اگر توازن بین فرم و محتوا را مفروض قرار دهیم باید اینگونه تحلیل کنیم که ما،  در جمیع تولیدات سینمای ژانر دفاع مقدس به شدت دچار این التقاط شده ایم که با اطمینان خاطر از محتوای عمیق، سراغ  فُرم رفته ولی  غافل از آنکه محتوا را زیر  پای  فرم ذبح کرده ایم و شاید فیلمساز خود متوجه این اتفاق نباشد؛ چرا که به انگاره های ذهنی مخاطب از جهت مواجهه با قهرمانانی مثل احمد اطمینان دارد.

مهم ترین پیامد این خطای محاسباتی این می شود که، توقعات بیننده در برخورد  اولیه  با  فیلم هایی  با عیار تبلیغی احمد که  یَدک کِش نام و هینمه ای  یک قهرمان و اسطوره ملی و مذهبی است؛ خیلی بیشتر و بالا تر از این اثر خلق شده است و به نظر می رسد شاید اگر سازمان ها و دفاتر سینمایی متولی در نوع این پرداخت، دقت و ذوق هنری بیشتری به خرج دهند ، ما شاهد تولید آثار بهتری باشیم و این دردی است که در همه ی  فیلم های با ژانر دفاع مقدس جشنواره چهل و دوم  به شکل عجیبی مشهود است.  این چالشی نیست که صرفا در ژانر دفاع مقدس و فیلم های که با رویکرد های ارزشی و ملی ساخته می شوند جلوه کند بلکه در نبض سینمای حاکم فعلی  وجود دارد و ما در ژانر های دیگر نیز شاهد آن هستیم.

مناظره سیاسی

سرعت فیلم در لاین حمله به جناح سیاسی حاکم بر دولت وقت با ضریب دهی به چند روایت در فیلم بسیار معنا دار و تند است، و به شکل یک مصداق عینی مبنای رنگ باخته ای لیبرالیسم اسلامی را  با گراه دهی های بعضا دقیق مورد هدف قرار می دهد.

فلیمساز در تلاش است از قهرمان تصنعی خود یک اسطوره شرافت و مردانگی و در اوج وقف خود برای خدمت کردن به مردم بسازد؛ قهرمانی که  به جای حرف زدن که آفت کلیشه شده ی امروز مسئولین کشور نیز هست، با سلاح ایمان و عمل در پیکار این جنگ عریض و طویل علیه جمهوری اسلامی می جنگد. قرابت معنایی با بن مایه فکری قهرمان تا حدی برای مخاطب ایجاد می شود ، اما قرابت حسی که آن را در بازی گردانی کارگردان باید جستجو کرد اصلا حس نمی شود ؛ حال این نکته اینجا رسمیت می یابد که بهتر بود صاحب اثر از جهت نفوذ بیشتر در شخصیت احمد و اجتناب از حواشی تا حدی شعاری ، به شخم زدن اینگونه مسیر ادراکی مخاطب می پرداخت، که به هر میزان مهمان نوازی قهرمان از مخاطبان در جهان خود بیشتر شود ، ملکه حاکم مجرای تحلیلی گفتمان متضاد را عمیق تر و دقیق تر به روی مخاطب می گشاید؛  بر این اساس با فرصت کشف کردن و نمایان شدن جاذبه این کشف برای مخاطب ، درک و شناخت بهتری نسبت به درستی مسیر فکری قهرمان و ناهمواری های شدید مسیر جریان فکری و سیاسی مقابل حاصل می شد.

فقط یک پاراگراف

حوادث عجیبی  که  به تبع زلزله در بم رخ می دهد  و گره هایی که پیش روی قهرمان داستان  قرار می گیرد عمدتا در جهت  بازنمایی و ضریب دهی به ارزش های ملی و مذهبی است ؛ که خب در برخی موارد این تهییج احساسی و عاطفی مخاطب را متاثر می کند و این خود به منزله یکی از مهمترین اهداف غایی فیلمساز است که با اصالت بخشی به ایثار و از خودگذشتگی در سخت ترین لحظه ی  اضطراری زندگی ، قاب فرمی و محتوایی خوش رنگی را به تصویر می کشد ، که حقیقتا سکانس های برش خورده و بی نظیری از حوادث و بحران های تجربه شده مردم ایران است. فیلم در بُعد فرمی در جایگاه نسبتا خوبی قرار دارد. به این صورت که ترکیب بندی پلان ها و جلوه های ویژه ای که برای به تصویر کشیدن وخامت بصری زلزله نیاز است ، در اکثر سکانس ها هماهنگ با ریتم حسی فیلمنامه است.