«ببعی قهرمان» نام انیمیشنی است از تولیدات سازمان هنری رسانه ای اوج که در جشنواره چهل و دوم فجر به نمایش درآمد. ببعی کاراکتری است که رویای پرواز در سر دارد و دوست دارد مثل پرندگان پرواز کند. نیروی انگیزشی و توان قدرت او جغد قهرمانی است که قصه او را در مجله ای به همین نام دنبال می کند. این نمایش سه بعدی در تلاش است قصه فراز و فرودهای رسیدن به رویای پرواز را بازنمایی کند. در این اثر هم به مانند هر اثر رسانه ای دیگری قصه امدادهای خیر و سنگ اندازی های شر و به عبارتی تقابل خیر و شر را می بینیم با این تفاوت که خیر و شر دو فضای بیرونی هستند و ببعی در کشاکش بین آن دو قرار دارد و این ببعی است که باید انتخاب کند برای رسیدن به رویای دیرینه اش، گول وسوسه ها و رنگ و لعاب شر را بخورد یا به وعده ها و سختی های خیر اعتماد کند؟!
این سومین ساخته سازمان اوج، به تهیه کنندگی محمد مهدی مشکوری و کارگردانی حسین صفارزادگان و میثم حسینی است که اکران عمومی آن با استقبال کودکان مواجه شد. با توجه به تیپ کاراکتر ببعی و همچنین تیتراژ پایانی فیلم می توان گفت این اثر، اقتباسی است از پویانمایی دوبعدی «ببعی و ببعو» که سالهای 1397 تا 1400 از شبکه پویای رسانه ملی پخش می شد و بین کودکان از محبوبیت وافری برخوردار بود.
فیلم از آن جهت که می خواهد از زمین خوردن و برخاستن بگوید یک سناریوی سینوسی دارد و ببعی و دوستانش مدام در حال افت و خیز و بیم و امید متوالی هستند اما یک خلا بزرگ دارد. ببعی ماجراهای رخ داده را تعریف می کند اما قصه نمی گوید. برهمین اساس کاراکترها هم فقط معرفی می شوند و پرداخت شخصیت ندارند. اگر مخاطب هدف این فیلم کودکان هستند، قطعا سازندگان توجه داشته اند مادامی که کودک آشنایی و شناخت کافی نسبت به چیزی نداشته باشد پیوند عاطفی برقرار نکرده و به همین ترتیب اثری که باید نیز نمی گیرد.
مهمترین بخش اثرگذاری در پیوند عاطفی می توانست بین مخاطب کودک و جغد مهربان اتفاق بیفتد که به نظر می رسید این علقه در کودکان ایجاد نشد.
فیلمنامه این پویانمایی شباهت بسیار زیادی به سناریوی رئال فیلم و سریال های ایرانی دارد و بلندپروازی ها و قصه های شگفت انگیز مرسوم در دنیای انیمیشن جایشان خالی است. ضربه ای که این دست از سناریوها به انیمیشن وارد می کنند، مستقیما ماهیت انیمیشن را نشانه می گیرد. دنیای انیمیشن دنیای نامحدودی از حرکت هاست و اساسا همین عنصر باعث جذابیت و افتراق پویانمایی از سایر هنرهای تصویری می شود حال آنکه این انیمیشن از عنصر حرکت خالی است. ضربه مهلک جایی می خورد که روند فیلم با دیالوگ پیش می رود نه حرکت تصاویر! برهمین اساس فیلم را می توان یک انیمیشن دیالوگ محور تلقی کرد. اما با این همه رنگها و نورها لطیف، ملیح و مناسب کودک انتخاب شده است.
از سکانس افتتاحیه به وضوح متوجه می شویم که میزانسن انیمیشن ایرانی نیست. حتی اگر سازندگان انیمیشن سودای پخش بین المللی نیز در سر داشته باشند باز این میزانسن غیرایرانی توجیهی ندارد چه آنکه ببعی قهرمان می توانست زبان تصویری فرهنگ و سنت اصیل ایرانی باشد. بوم و فرهنگ ایران غنی است به این معنا که هرآنچه که انگشت اشاره به سمت آن دراز شود دارای هویت و معناست. آیا بهتر نبود بجای مزرعه کدو تنبل که اساسا سنخیتی با بوم چهار فصل ایران ندارد از محصولات کشاورزی بومی استفاده می شد؟ مثل گندم که برآمده از همین خاک وَ نماد برکت است. بهتر نبود تصویرسازی پشت مزرعه از درختان حاشیه زاگرس می بود؟ بهتر نبود عمو دکه ای بجای همبرگر، کباب کوبیده ایرانی طبخ می کرد؟ بهتر نبود بجای نوشته های نامانوس روی مجله جغد قهرمان، خطوط زیبای فارسی نقش می بست؟ آیا ایران عزیز ما از جشن های اصیل و زیبا تهی است که باید هالووین به عنوان جشن معرفی می شد؟
غرور انگیز است که صنعت تصویر ایران در تولید انیمیشن به خودکفایی رسیده و رسما استودیوی تولید پویانمایی داریم اما غم انگیز است که در 80 دقیقه انیمیشن فقط یک نماد از ایران ببینیم، آن هم دود حاصل از هواپیماها بود که همه می دانیم بقای چندانی ندارد و زود محو می شود! آنقدر این آش شور است که وقتی برای ایرانیزه کردن فیلم از موزیک «گل مریم» استفاده می شود بیشتر شبیه وصله ناهمرنگ است تا شناساندن آواز ایرانی. انیمیشنی که سعی داشته موسیقی محور پیش برود، کاملا ظرفیت این را داشته تا از موسیقی های معنابخش و هویت دار ایرانی استفاده کند.
با همین چند تصویر مشخص می شود که این انیمیشن علیرغم اینکه سعی دارد به مخاطب هدفش یعنی کودکان مهارت تلاش کردن و نترسیدن از شکست را بیاموزد اما از تاثیر خود روی شناخت مخاطبش نسبت به وطن یعنی ایران غافل شده است. در کنار این عناصر غیرایرانی، مساله مهاجرت نیز مطرح می شود. ببعی برای تحقق رویایش ناچار به مهاجرت از دهکده به شهری مدرن می شود تا بتواند در مدرسه مجهز و پیشرفته ی بوقلمون ها پرواز را بیاموزد. اتفاقاتی که در شهر رخ می دهد به کنار، نفس رسیدن به نتیجه در جایی غیر از دیار خود، می تواند سوال برانگیز باشد! تقابل خیر و شر و انتخاب ببعی برای رسیدن به رویایش می توانست در کانسپت ایرانی اتفاق بیفتد.