عطرآلود؛ ایدهی عطرآگین روایتی است که بر پرده سینما نشست.
هادی مقدمدوست بعد از نویسندگی سریال “وضعیت سفید” و کارگردانی فیلم “سر به مهر”، به سراغ جدیدترین اثر خود در یک فضای فانتزی و خیالگونه رفت. “عطرآلود” که محصول سینمایی سوره است، در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر برنده سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن و نامزد ۴ رده از بخشهای هنری شد. همانطور که از نام فیلم بر میآید، این سبک خاص روایت، از تعاریف جدیدی برای معنای بوییدن و شنیدن میگوید و با به تصویر کشیدن قابی نمادمحور و معناگرا، چالشها و معضلات یک زوج جوان را نشان میدهد. در این ملودرام عاشقانه، علی (مصطفی زمانی) و عاطفه (هدی زین العابدین) زن و شوهر جوانی هستند که در شیرینی روزهایی که به تازگی خبر بچه دار شدنشان را شنیدهاند، متوجه بیماری سرطان ریه علی میشوند و در این جدال، دوربین مقدمدوست روایتگر تلاشهایی برای زنده نگه داشتن امید در سایهی عشق است.
نگاه متفاوت عطرآلود، به دنبال گذار از سینمای اجتماعی سیاه و رسیدن به سینمای اجتماعی-اخلاقی با رویکرد امیدآفرینی و حل مسئله است و برای این بازنمایی متفاوت از امید، هوشمندانه از نمادی چون بوی عطر استفاده میکند. عطرهایی که یادآور خاطرات گذشتهاند و به کمک آنها میتوان در زمان سفر کرد و به لحظههای نوستالژی رسید. حالا علی برای پیدا کردن خاصترین ایدهی عطر خود به کشف و شهودی درونی نیاز دارد و با فرصت کمی که برای زیستن دارد، باید با بوییدن هر لحظه از زندگی، حس خاص آن را درک کند. تعریف متفاوتی از استشمام که اگرچه برای مخاطب جدید است اما به خوبی میتواند با آن ارتباط بگیرد. همچنین، سفر در زمان و شناور بودن در بستر حال و گذشته، باعث شده سکانسهای رفت و برگشت به کودکی علی، در سرسبزی و طراوت جنگلهای شمال، به زیبایی و لطافت به تصویر کشیده شود و درک و درگیری حسی مخاطب را بیشتر کند.
اما غیر از سکانس های رفت و برگشت، دیگر نقطه قوت بعضی از سکانسها، ایدههای جدید و خلاقانهای است که به کمک جلوههای ویژه به صورت قابل قبول و حرفهای به نمایش گذاشته شده است. صحنههایی مثل ایدهی پخش کردن بوی عطر در کانال کولر و همچنین بسط دادن تصویر سقف به قاب تخیلات علی، حکایت از استفادهی درست و به جا از این جلوهها دارد. در این میان، نباید بازی کم نقص مصطفی زمانی را هم از یاد برد. بازی خوبی که صرفا برای ایفای نقش نیست و انگار خود او تک تک این صحنهها را زیسته و با چالشهایش دست و پنجه نرم کردهاست. سبک خاصی از بازی که با سبک روایت داستان همسو شده و تقابل درونی یک مرگ و زایش را به تصویر میکشد؛ که بخاطر آن نامزد بهترین بازیگر نقش اول مرد هم شد اما ظاهرا کم لطفیها برای نشستن سیمرغ بر شانهی او همچنان ادامه دارد.
اما یکی از امتیازهای منفی عطرآلود روایتزدگی و عدم پاسخ به قصههای جانبی است. قصههایی که برای جذابیت بخشی بیشتر در بخش روایی، کنار سیر اصلی داستان به تصویر کشیده میشوند اما ناقص و بدون نتیجه رها شده و ذهن مخاطب را در پاسخ به سوالات اساسی مربوط به خود اقناع نمیکند. این نوع شخصیت پردازی که به ویژه در نیمه دوم فیلم اضافه میشود، ریتم آن را در بخشهای پایانی تا حدی دچار افت کرده و ضمن طرح مسائل جدید، نیمه کاره و بدون پاسخ رها میشود. غیر از این، مقدمدوست همانطور که پیش از این هم نشان داده، به دنبال روایتهای تک شخصیتی است. داستانهایی که نقش اصلی فیلم در دایرهی شخصیتهای همراه خود، همچنان تنهاست و به تنهایی درصدد فائق آمدن بر مشکلات خود است. این نگاه در عطرآلود هم مستثنی نیست و میبینیم علی در حالیکه از حمایتهای بی دریغ عاطفی و حتی مالی همسر خود برخوردار است اما همچنان به دنبال حل مسائل و مشکلات خانواده و خود، در فردیت خویش است. همین موضوع چالشهایی را برای او ایجاد میکند و به نظر میرسد که این تنهایی و عدم درخواست درست کمک، بر فشار و بار تحمل شرایط و پیچیده شدن حل آن میافزاید. درصورتی که اِعمال یکسری تفاوتهای جزئی در همراه کردن سایر شخصیتها، روند داستان را مطلوبتر و با ریتم تندتر میکند. با همین نگاه، میتوان متوجه شد که از بازی سایر بازیگران به اندازه کافی استفاده نشده و فرصت زیادی برای نشان دادن پیچیدگیهای شخصیت آنان وجود ندارد؛ از جمله هدی زین العابدین که اگرچه بخاطر بازی خوب خود در نقش عاطفه نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن شد اما هنوز ظرفیت بیشتری برای نقش آفرینی و اثرگذاری این بازیگر در روند داستان تصور میشود؛ و یا حسام محمودی و کورش تهامی که هرچند در قالب نقش مکمل به ایفای نقش پرداختند اما برای مخاطب جذابتر بود که بازی بیشتر و کاملتری از آنها ببیند و با داستان جزئیتر زندگی هر یک همراه شود.
و اما در آخر، عطرآلود با همهی جنبههای مثبت و منفی نشان داد که میتوان حرف و نگاه جدیدی را به خوبی بیان کرد و همچنان در راستای ارزشهای اخلاقی و معنوی خود حرکت نمود. نگاه جدیدی که اگرچه تا حدی از فضای غالب امروز سینمای ایران فاصله دارد اما به خوبی جای خود را پیدا میکند و مخاطب را با خود میکشاند. سینمای بیطرفی که نه به دنبال تکرار کلیشههای غیرواقع است و نه درصدد تصویر کردن سیاهنماییهای اجتماعی. داستان قهرمان محوری است که سبک آرام و لطیف خودش را دارد و مهمترین پیام آن ارزش زیستن هر لحظه و پیوند زدن آن با امیدواری است.