ملاقات با ابتذال

 معضل جهان شمولِ رانت، اختلاس، فساد آقازاده ها و چنین مضامینی، سالهاست در سینمای جهان در ژانرهای مختلف اعم از کمدی، ماجراجویی، جنایی و پلیسی ( نوآر) ساخته و پرداخته می شوند اما از آنجایی که دغدغه روتین و جهانیِ مردم و دولت هاست، کماکان مورد استقبال بیننده قرار می گیرد.

ملاقات با جادوگر ساخته «حمید بهرامیان» و به نویسندگی «امیرمهدی ژوله» در ادامه‌ امپراطوریِ کمدی  های سخیف‌ و پرفروش، پای خود را از بد فراتر گذاشته و تبدیل به اثری مبتذل و هجو شده است که به سختی می توان نقطه عطفی در آن یافت و با تکیه بر استانداردهای ژانر کمدی، آن را کمدی نامید.

بیان مسائل جدی، با نگاه نقادانه در قالب طنز از ترفندهای محبوب و رایج فیلمسازان سراسر دنیاست اما ملاقات با جادوگر خلق موقعیت کمیک نمی کند حتی شوخی های جنسی و گذری بر سکانس های معروف فیلم های مطرح دنیا همچون «تایتانیک» و «مالنا»  کمدی نمی سازد بلکه لودگی میسازد و مخاطب را دچار شرم نیابتی میکند!

تداوم سیطره لمپنیسم با امیرمهدی ژوله

«امیرمهدی ژوله» علاوه بر نویسندگی، در نقش یک آقازاده ساده لوح و لمپن که کاراکتر محوری قصه است و‌ رویای آمریکا (American dream) در سر دارد ایفای نقش کرده است که  قصد دارد با کمک دختری «هستی مهدوی» که سیتیزن (شهروند) آمریکاست به این کشور سفر کند بشرط آنکه کلاهبرداری «مانی حقیقی» را برای او پیدا کند. همه ما با طنزهای ژوله در سریال های «مهران مدیری» و استندآپ های او در خندوانه آشنایی داریم. ژوله و نوشته هایش و سبک دیالوگ گویی و گویش او نخ نما شده است و نیاز امروز سینما را تغذیه نمی کند و در حد شوخی های چیپ توییتری، مشمئزکننده است و به زور خنده را از مخاطبش گدایی می کند و حتی در مقایسه با استنداپ هایش در خندوانه چندین گام عقب گرد داشته است.

او‌ در ملاقات با جادوگر طرحی قابل اعتنا در ذهن دارد ولی با ابتدایی ترین و سطحی ترین شکل ممکن پیاده اش میکند بی آنکه کوچکترین تاثیری و تعلیقی در ذهن مخاطب بگذارد.

سیاه نمایی و کنایه به قراردادهای ایران و چین

ملاقات با جادوگر «سیاه نماییِ» مطلق است. از سکانس اول تا پایانی، سیاه نمایی می کند. سکانس فرودگاه و ترس مسافرِ از آمریکا برگشته از دستگیر شدنش، اگزجره و توهین آمیز است. تمامی زن ها و مردهای فیلم، سوء استفاده گر، سخیف و آنتی پاتیک ( دوست نداشتنی) هستند. قرار است ما را با پدیده کثیف رانت و اختلاس به فکر فرو برد ولی با هجو زیاد و نگاه غیر اصولی و سطحی و کلی نگرانه مانع از این رخداد میشود. از نظر ژوله تمامی دولتی ها رانت خوار و فرصت طلب هستند چه خودشان و چه آقازاده هایشان. او در پی اثبات تئوری صف نانوایی « همه شان عین همند» است و در آخر کوچکترین راهکاری برای مقابله با این ابتذال داده نمی شود و تدبیری نمی اندیشد. نمونه ای جدی از محتوای اختلاس و آقازاده ها در فیلم «خط ویژه» از «مصطفی کیایی» در سینمای ایران پرداخته شده است که فیلم تاثیرگذار و محترمی ست.

ژوله در ملاقات با جادوگر به عنوان نویسنده کار خود را به کارگردان «حمید بهرامیان»  تحمیل کرده است. نفوذ این سناریست همانند همتای با سابقه خود «پیمان قاسمخانی» و همچنین نویسنده کارهای اجتماعی «سعید نعمت الله» بر روی فیلمسازان محسوس است. ژوله تفکرات «اپوزیسیونی» خود را با متلک های غیر عمیق و اغراق آمیز در خصوص قراردادهای ایران با «چین» اعمال می کند و در فیلم در عرض یک ساعت استادیوم آزادی را که از نمادهای پایتخت هست به چین واگذار می کند آن هم توسط یک آقازاده غیر سیاسیِ رقّت انگیز که مدینه فاضله اش «لوس آنجلس» است و نهایت فانتزی اش نیم نگاهی از سوی دختران زیبا ست! این نوع کنایه ها که «ما کل مملکت را به چین فروختیم» تک بُعدی و ساده انگارانه است. این حجم از اغراق، سیاه نمایی و کنایه پیش پا افتاده و کودکستانی است.

نگاهی به ملاقات با جادوگر از نظر فرم و تکنیک

موسیقی فیلم در عین ناباوری به «کارن همایونفر» واگذار شده است. این نخستین باری است که همایونفر موسیقی فیلمی کمدی را به عهده می گیرد. لازم به ذکر است امضای موسیقی کارن همایونفر که آهنگسازی صاحب سبک محسوب میشود و از او آثار نوستالژیک و فاخری همچون «برف روی کاج ها» «بادیگارد» «مرگ تدریجی یک رویا» «مادرانه» و … را بیاد داریم به هیچ عنوان در این کار دیده و شنیده نمی شود.

فیلمبرداریِ محمد سکوت قابل قبول است ولی زیاد از حد و بی دلیل از نماهای بسته ( close up) استفاده کرده است. رنگ بندی به شکل امروزی و فانتزی شارپ ( sharp) است با (saturation) بسیار بالا و کنتراست (contrast) پایین که به فضا حالتی فانتزی و‌ غیرِ رئال داده است که همخوانی زیادی با محتوای اثر که مسئله ای بسیار جدی ست ندارد ولیکن در سینمای امروز جهان، این سبک رنگ‌ بندی به دلیل چشم نواز بودنش فارغ از ژانر و محتوای اثر، محبوبیت زیادی دارد!

تدوین بهرام دهقانی مثل همیشه خوب است.منسجم است اما جذابیت ویژه ای در بطن و خروجیِ داستان، حاصل نکرده است.

 «مانی حقیقی» به عنوان کلاهبردار با سابقه زیادی اتو کشیده و مبادی آداب است و حس بدی در بیننده ایجاد نمی کند! پرسوناژ «سارا» با بازی «هستی مهدوی» بعنوان  دختری که در آمریکا بزرگ شده است کمترین لهجه و حتی بیان و زبان بدن آمریکایی ها را ندارد.

 

در مجموع ملاقات با جادوگر فیلم بدی است و ناتوان از آن است که مخاطب را پس از ترک پرده نقره ای سینما درگیر و به فکر وادارد! سیطره لمپنیسم بر سینمای مظلوم ایران همچنان ادامه دارد!