شکست و پیروزی در ۱۹۶۸
یا
حماسهی ۱۳۴۷، شکست ۱۹۶۹
۱۹۶۸ یک فیلم ایرانی به کارگردانی امیرمهدی پوروزیری و تهیهکنندگی ایرج محمدی محصول سال ۱۴۰۳ است. نام فیلم اشاره به سال ۱۹۶۸ (۱۳۴۷) شمسی دارد که در آن تیم ملی ایران در رقابتهای جام ملتهای آسیا در برابر تیم اسرائیل قرار میگیرد. از بازیگران این فیلم میتوان به امیر نوروزی، امیراحمد قزوینی، لیندا کیانی، پادینا کیانی و هادی شیخالاسلامی اشاره کرد.
فیلم به مسابقهی تاریخی ایران و اسرائیل در سال ۱۳۴۷ میپردازد و در ابتدای فیلم لحظاتی از مصاحبه با افراد حاضر در آن دوران را میبینیم. هر چند اطلاعاتی که در ابتدای فیلم داده شده تا بعد از یک ساعت از شروع فیلم کاربردی ندارد و نمیتوان آن را زمینهسازی دانست. سپس فیلم با نمایش یک متن بیان میکند که بعد از مخالفتهای امام خمینی با اسرائیل شخصی با نام الیاس کاتبی گروهی را تشکیل داده و در دمشق کشته شده و جانشین او مرتضی (شخصیت اصلی فیلم با بازی امیر نوروزی) گروه را منحل میکند.
پرداخت به موضوعی بکر و اسامی و وقایع شنیده نشده قابل تحسین است، البته به شرط اینکه در طول مدت فیلم در مورد این گروه و مانیفست آن مطلع شویم که متاسفانه فیلم از این امر مهم غافل شده. ما نمیدانیم مرتضی کیست، از کجا آمده، دلیل مخالفت او با اسرائیل چیست، از چه گروهی فرار میکند و افراد پیروی او به چه اعتقاد دارند. جز یک نمای چند ثانیهای در اواسط یا اواخر فیلم که ما رسالهی امام خمینی را در ساک او میبینیم هیچ اطلاعی در مورد مرامنامه و اطلاعات او نداریم. ظاهر مرتضی از نظر تیپ و لباس شبیه نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بوده و ظاهرا فیلم پیشفرض مخاطب را بر این قرار داده که با دیدن ته ریش در نظر بگیرند که مرتضی «خودی» هست. اولین باری که در مورد گروه مرتضی و ماهیت آن میشنویم پس از تیتراژ پایانی فیلم میباشد، جایی که اکثر مخاطبین سالن سینما را ترک کرده و یا نمایشگر خود را خاموش کردهاند.
این مسئلهی مجهول بودن هویت و مانیفست گروههای درگیر در تمامی داستان فیلم حاکم است. در اوایل فیلم مرتضی با گروهی به سرکردگی شخصیت کامران مواجه میشود و میگوید الیاس از شما دوری میکرده. حتی بعد از حذف این گروه و پایان فیلم مخاطب هیچ اطلاعات دیگری در مورد این گروه نگرفته و حتی حدس زدن در مورد خط مشی آنها دشوار است. جدا از گروههای نشان داده شده، ما هیچ اطلاعاتی در مورد دشمن مرتضی و گروهش نداریم. این اثر حتی به خودش زحمت نداده بگوید مرتضی از دست شهربانی فرار میکند یا نیروهای امنیتی و یا موساد. حتی صحنهی درگیری آخر فیلم هم به شکل مضحکی از نشان دادن دشمنان اجتناب کرده و ما چند سایه را میبینیم که از پشت شیشهای تار بیهدف تیراندازی میکنند. اگر منطق فیلم اجتناب از سوگیری در مقابل سلطنتطلبان بوده چنین تصمیمی را میتوان توجیه کرد، اما چرا مخاطب نباید نیروهای امنیتی اسرائیل را ببیند؟ چیزی که از ظاهر فیلم برمیآید این است که مرتضی از دشمنانی خیالی فرار میکند.
فضاسازی فیلم تا حدودی توانسته حال و هوای دههی ۴۰ شمسی را به مخاطب انتقال دهد، بر خلاف دکور، گریم و طراحی لباس بازیگران بیشتر به اواخر دهه ۵۰ میخورد و ما اثری کمتر شخصی را با کلاه لبهدار و یا قبای سنتی آن دوره میبینیم. فیلم در مورد زنان نیز از ارائهی یک استایل باورپذیر دههی چهلی عاجز بوده (جز شخصیتهایی مانند زینب که روی لباس خانگی چادر میپوشند) و در صحنههای زیادی کلاهگیس هنروران مثلا بیحجاب مشخص است. اشتباه دیگر بخش طراحی لباس فیلم بدحجابی شخصیت محبوبه و خیلی از کاراکترهای زن دیگر بوده که در آن زمان مسئلهی بدحجابی به این شکل مطرح نبوده است. مخصوصا برای خواهر شخصیتی که خود را پیروی امام میدانسته. البته فیلم در چندین صحنه با نمایش نماهای زیادی از فضای صحنه (مانند کولیهای میمون به دست و لوکیشن گرمابه) به روند تم فیلم صدمه میزند.
فیلم از مخاطب خود انتظار دارد با شخصیت اولی فاقد اخلاق و نزاکت اجتماعی همزادپنداری کند. در تمامی طول مدت فیلم شخصیت مرتضی مدام اطرافیانش مخصوصا شوهرخواهر خود هادی را تحقیر کرده و حتی کتک میزند. این کاراکتر برای هیچ شخصیتی احترام قائل نبوده و از توضیح نقشههای خود و حتی دادن جواب سوالهای ساده اجتناب میکند و با رفتاری مانند خضر نبی (ع) انتظار دارد پیروانش بی چون و چرا از تصمیمات او اطاعت کنند، انگار که او از حکمتی فراتر از درک بقیه آگاه است. لجاجت مرتضی به حدی بوده که بخاطر غرور خود در برابر پیشنهادهای منطقی همراهانش میایستد، انگار که هر نقشهای باید از ذهن او نشئت بگیرد و نه افراد تابعش، مخصوصا اگر این پیشنهاد از طرف یک زن باشد. ضدیت مرتضی با حضور زن در هر کار اجرایی و حتی فکری در جای جای فیلم قابل مشاهده است. حال باید از سازندگان فیلم پرسید چرا مخاطب باید از مرگ عزیزان این شخصیت ناراحت شود و یا مشتاق نجات دوستش، الیاس کاتبی از زندان باشد (الیاسی که او هم چیزی جز یک اسم نیست و از مانیفست او چیزی نمیدانیم).
فیلم نه درونمایهی سیاسی دارد، نه اجتماعی و نه حتی ورزشی. صحنههای مربوط به ورزشگاه و فوتبال کمتر از ۲ دقیقه بوده و نکتهی جالب در همان سکانسها عدم حضور زنان در ورزشگاه است، آن هم در زمانی که حضور آنها هیچ منعی نداشته. در نظر بگیرید که فیلم حضور زنان در بین تماشاگران اسرائیلی را به وضوح نشان میدهد.
آنچه از درونمایهی فیلم برمیآید مخالفت با درگیری مسلحانه در برابر اسرائیل و پیکار با آنان در محیط ورزشیست. این پیام با توجه به تبلیغات گستردهی تیم رسانهای فیلم در فضاهای ارزشی و تشویق امت حزب الله به تماشای فیلمی که با عقاید اکثر این طیف مخالف است فریبکارانه به نظر میرسد. ظاهرا امیرمهدی پوروزیری در میان سایر کارگردانان فیلم اولی این جشنواره نتوانسته در زمینهی ارائهی یک اثر فاخر و یا حتی قابل دیدن عرض اندام کند.