عاشورا یکی از تراژدی های بزرگ تاریخ جهان خصوصاً تاریخ مسلمانان و شیعیان است، این واقعه با گذر بیش از ۱۴ قرن هنوز زنده است و بسیاری با یادآوری آن متاثر می شوند؛ هر چند که شناخت تمامی ابعاد این واقعه و آگاهی و تاثیرپذیری درست از آن نکته ای مغفول مانده در عزاداری ها و ایامی اینچنینی است. بی شک اکران فیلم هایی با مضامین عاشورایی می تواند یکی از راه های پرداخت صحیح به این واقعه تاریخی باشد.

رخداد تاریخی و حماسی عاشورا در طول زمان به شکل های متعدد و متکثری بازنمایی شده و در قالب های مختلفی خود را به مردم عرضه داشته و این جریان فرهنگی – تاریخی، مبدل به شکل گیری هویتی خاص در افراد شده است. هویتی که با خود آیین ها و مناسک فرهنگی و اجتماعی خاصی را برساخته است و در عرصه عمومی به اشتراک نهاده؛ از این مناسک خاص هویتی می توان به تعزیه، نگارگری عاشورایی، ردیف های آوازی مرتبط با عاشورا و… اشاره نمود.

از طرفی وجود حساسیت ها در پرداخت به واقعه کربلا، باعث شده فرصت چندانی برای خوانش متفاوت وجود نداشته باشد و آثار ساخته‌شده نیز دو راه بیشتر نداشته‌اند: اول گریز از روایت مستقیم و پرداختن به قصه‌ای که در حاشیه واقعه بگذرد و نقش‌آفرینان اصلی واقعه در آن، شخصیت اصلی قصه نباشند؛ چرا که نه امکان نمایش شخصیت‌های اصلی قصه وجود دارد و نه می‌توان برای پرداخت دراماتیک، رویکردی متفاوت در دراماتورژی وقایع داشت؛ دوم هم پی گرفتن سنت نمایشی شبیه‌خوانی و تعزیه و سنت روایی در روضه و مدیحه است.

تعزیه به عنوان یک نمایش شرقی اساساً محصول مستقیم رویارویی هنر با این حادثه تاریخی – مذهبی است که اتفاقاً با مخاطبان عام نیز ارتباط خوبی برقرار کرده است و شاید به جرات می‌توان گفت نمونه بارز هنر عاشورایی قطعاً تعزیه است، اما دامنه نفوذ این رویداد مذهبی در مدیوم سینما چندان گسترده و چشمگیر نبوده و دوربین های فیلمبرداری نتوانسته در به تصویر کشیدن قصه کربلا و بازنمایی ساحت‌های درونی‌تر آن، کار خاصی انجام دهد.

در شبیه‌خوانی و روضه‌خوانی، با روایتی کمینه‌گرایانه از اصل واقعه سروکار داریم که هدف اصلی خود را برانگیختن احساسات مخاطب با ذکر مصائب رفته می‌داند. در این الگوی روایی، تکلیف از همان ابتدا مشخص است؛ جبهه خیر و شر از هم تفکیک شده‌اند و هیچکدام از کاراکترهای اولیا و اشقیا نیازی به شخصیت‌پردازی ندارند و شرح انگیزه‌ها و درونیات آن‌ها هم لازم نیست.

پیروی از این الگوی روایی و نمایشی که عموماً مورد انتظار مخاطبان از بازخوانی واقعه عاشورا هم هست، کار را برای یک روایت دراماتیک سخت می‌کند. برای همین در آثاری هم که تاکنون ساخته شده معمولاً شاهد تغییر و چندپارگی لحن بوده‌ایم و با نزدیک شدن به بخش اصلی درام، یعنی ظهر عاشورا، خودآگاه یا ناخودآگاه قصه تحت تأثیر سنت‌های نمایشی تعزیه و روضه در برانگیختن حداکثری احساسات مخاطب قرار می‌گیرد.

در ادامه مروری اجمالی بر فیلم هایی که در آن به سنت تعزیه خوانی و شبیه خوانی پرداخته شده، خواهیم داشت.

شب دهم؛ روایتی از لات کوچه های تهران که در تعزیه شهید شد

سریالی به نویسندگی و کارگردانی حسن فتحی که در سال ۱۳۸۰ ساخته شد و در نوروز ۱۳۸۱ به دلیل تقارن نوروز با ایام محرم از شبکه‌ ی یک سیما پخش شد. این فیلم مجموعه ‌ای از ترکیب همه الگو‌های جذاب روایت عامه‌ پسند برای یک سریال بود؛ موضوع مذهبی، قهرمان لوطی ‌مسلک، عشق ناممکن، دولتی ‌های خبیث، مأموران فاسد و رفاقت‌ های مردانه.

این روایت در بستر مجموعه ‌ای از شمایل‌ های چرخه سینمای جاهلی مانند زنان با روبنده و زنان کلاه‌ به ‌سر، مردان شاپو به سر، سبیل به ‌صورتی که تکیه‌ کلام ‌های با مزه می‌گویند و مرامشان صفا و مسکلشان وفاست. موسیقی سریال یکی از پر رنگ‌ترین شاخصه ‌های آن است، به‌خصوص تیتراژ پایانی که با صدای علیرضا قربانی خوانده شد. حسین یاری هم با بازی در نقش حیدر خوشمرام به چهره ‌ای محبوب تبدیل شد.

داستان این سریال در اواخر حکومت رضاخان در تهران رخ می‌دهد. یکی از لات های تهران به نام حیدر خوش‌ مرام خواهان ازدواج با دختری از تبار قاجار است و آن دختر شرط ازدواج با حیدر را اجرای تعزیه در ده شب ماه محرم اعلام می‌کند، اتفاق‌ هایی که در جریان تعزیه برای حیدر رخ می‌دهد شخصیت او را دگرگون می‌کند و انسانی درستکار و با ایمان می‌ شود. چون در آن زمان تعزیه ممنوع بوده، حیدر مجبور به اجرای تعزیه دور از چشم مأموران می‌شود. ممنوعیت با یکی از قدیمی‌ترین و محبوب‌ترین مراسم‌های مذهبی در ایران که ریشه در فرهنگ و تاریخ دارد و شاخه‌ ای بسیار موفق و درست از شاهنامه‌ خوانی است که تلفیقش با یک موضوع مهم مذهبی، چون واقعه‌ ی عاشورا، سبب شده تا یکی از محبوب‌ترین هنر‌های نمایشی در این سرزمین از دیرباز باشد.

یلدا؛ داستانی خوب با پایان بد با بهره گیری از هنر تعزیه خوانی

این مجموعه تلویزیونی محصول مرکز سیما فیلم در سال ۱۳۹۱و به کارگردانی حسن میرباقری، نویسندگی الهه میرباقری و آزاده محسنی و تهیه‌کنندگی بهروز خوش‌رزم می ‌باشد که از شبکه یک پخش شد.

این فیلم که نخستين تجربه كارگرداني حسن ميرباقري بود را مي‌توان از آن دسته سريال ‌هاي تلويزيوني دانست كه با بهره‌ گيري از يك داستان خوب تماشاگران را با خود همراه كرد اما در نهايت با يك پايان‌ بندي ناقص نتوانست انتظار مخاطبانش‌ را برآورده سازد.

داستان یلدا، روایتی دیگر از برپایی هنر تعزیه بود؛ هنری كه در هیاهوی جذابیت‌ های بصری و تنوع رسانه‌ ای گرد فراموشی روی آن پاشیده شده است و نسل جوان با این هنر بیگانه‌اند.

این مجموعه داستان حاج محمدعلی زاهدی مشهور به «مندلی» است که سال ها سنت تعزیه‌خوانی را در شهرستان بسطام حفظ کرده است. نزدیک شدن زمان مرگش به او این احساس را می دهد که خطا یا گناهی در گذشته باعث تنهایی و آشفتگی امروز او و دور افتادن فرزندانش از اصالت ‌ها است، بنابراین به جستجو می پردازد.

بال های سپید؛ ماجرای تمرین تشنگی برای بازی بهتر در تعزیه

فیلمی به کارگردانی مهدی هاشمی، ناصر هاشمی و نویسندگی مهدی هاشمی ساخته سال ۱۳۷۷ است. این فیلم اولین فیلم مهدی هاشمی و سید ناصر هاشمی محسوب می‌ شود.

در داستان فیلم اینگونه آمده است که: تعدادی از دانشجویان رشته بازیگری به دیدن یکی از استادان رشته تعزیه خوانی می‌روند. استاد در این دیدار ماجرای نوجوانی به نام مراد را برای دانشجویان اینطور نقل می‌کند که مراد نوجوانی بوده که بسیار به رشته شبیه خوانی در مراسم ی امام حسین علاقه داشته و همیشه آرزو داشته که در این مراسم در نقش حضرت قاسم ظاهر شود. سرانجام موقعیتی به وجود می‌آید تا مراد بتواند ایفای نقش کند. او برای اینکه بهتر بتواند نقش خود را بازی کند، تصمیم می‌گیرد که خود را در شرایط یاران امام حسین در روز عاشورا قرار دهد. برای همین هم چند روزی را با تشنگی تمرین می‌کند تا بالاخره یک روز در حال تمرین نقش خود بیهوش می‌شود. نقل استاد که به اینجا می‌رسد همه دانشجویان تحت تأثیر می‌گیرند و شناخت بهتری از نمایش شبیه خوانی پیدا می‌کنند.