
وکیل مدافع شیطان
قسمتهای هفتم و هشتم سریال «شغال» منتشر شد؛ اما همچنان خبری از پیشرفت جدی در روایت نیست. همهچیز هنوز در مدار همان تجاوز قسمت اول میچرخد؛ حادثهای که عملاً بهجای موتور محرک قصه، تبدیل به نقطهای شده که همه خطوط فرعی به آن گره خوردهاند و هیچکدام فراتر نمیروند. ورود آزاد، روبهرو شدن آوا و کامیار، یا ماجرای اصرار بر ازدواج آوا و سیاوش و مخالفت خانوادهها هم چیزی را تغییر ندادهاند.
سریال حتی از این فرصت برای شخصیتپردازی هم بهره نبرده است. درام تا اینجای کار نتوانسته به شخصیتها عمق بدهد یا تضادهای درونیشان را واکاوی کند. آوا، کامیار، سیاوش یا حتی آزاد، همه در همان قالبهای اولیه باقی ماندهاند و واکنشهایشان پیشبینیپذیر است. در نتیجه، تماشاگر نه تنها شاهد تحول یا پیچیدگی تازهای نیست، بلکه بهتدریج انگیزهاش برای دنبال کردن سرنوشت آنها کم میشود. این وضعیت باعث شده که بار اصلی داستان به دو قسمت پایانی موکول شود؛ تصمیمی که بیش از آنکه هوشمندانه باشد، نشانهای از اتلاف ظرفیت داستانی است. بسیاری از خردهروایتها میتوانستند همین حالا آرامآرام به سرانجام برسند تا مسیر برای اوجگیری پایانی بازتر شود؛ اما سریال ترجیح داده همهچیز را انباشته کند و این، خطر فروریزی ناگهانی در پایان را بالا میبرد.
در یادداشت قبلی گفتیم که علیرغم ماجرای وحشتناک تجاوز، سریال قربانی را رها کرده و کنار متجاوز ایستاده است. سازنده در میانه داستان (قسمت چهارم) به گذشته کامیار رجوع کرده و سعی داشت ریشه این جنایت را به ناهنجاریهای کودکیاش الصاق کند. امید داشتیم در قسمتهای بعد این تحلیل ما غلط باشد و سریال نگاهی هم به قربانی داشته باشد؛ اما در کمال ناباوری، در قسمت هشتم دیدیم که متجاوز روی صندلی اقتدار نشسته و از خود و جنایتش «دفاع» میکند.
به میزانسن این سکانس وقیحانه دقت کنید: مبل چرمی، دستهای باز، نگاه مستقیم که جایگاه قدرت و تکبر را برای کاراکتر ترسیم میکند؛ فنجان چای در دست راست که القای تسلط و آرامش دارد؛ کتاب و کتابخانه پشت سر او که نشاندهنده دانش و آگاهی برای کاراکتر است و در نهایت دیالوگ کامیار با سیمین که از هیتلر و جنایاتش دفاع میکند. در این نما سازندگان میخواستند بگویند «هم هیتلر از ابتدا هیتلر نبوده و هم کامیار متجاوز!» اما همانطور که قبلاً هم اشاره کردیم، کامیار نه به خاطر تروماهای کودکی بلکه بهخاطر پول و حفظ سرمایهپدرش دست به این جنایت زد!
البته کنتراست بین نیمه تاریک تصویر (سمت چپ کادر) و نور نسبتاً ملایم روی چهره، ممکن است برای القای نوعی دوگانگی بین ظاهر آرام شخصیت و باطن پنهان در کاراکتر باشد. گرچه مستندات جایگاه اقتدار برای متجاوز در این نما آنقدری زیاد هست که این تحلیل نورپردازی نادیده گرفته شود.
سؤال جدی و مهمی که پیش میآید این است که آیا مسأله و بحران تجاوز به حدی در سینما و نمایش ایران ساخته و پرداخته شده که اشباع شده و حالا سازندگان نگاهی هم به درون متجاوز داشته باشند؟ بدیهی است که خیر! هنوز بحرانهای درونی و بیرونی قربانیها پس از تجاوز، علل و عوامل وقوع این جنایات، آموزشهای پیش و پس از آن و مسائلی از این دست جایشان در صنعت نمایش ما خالی است؛ پس چه شد که سازندگان شغال تصمیم گرفتند در شروع این ماراتن «وکیل مدافع شیطان» باشند؟