فیلم داستان شهید سعید قهاری چریک و فرمانده سپاه وقت را روایت میکند که در درگیری با کردهای کومله جانفشانی کرد. از موفقیتهای فیلم انتخاب شیوه روایتی قهرمان محور رایج در سینمای جهان است. کارگردان روایت دراماتیزه شده زندگی شهید را با معرفی شخصیت قهرمان آغاز میکند. جنگجو بودن و ازدواج شهید قهاری در لحظات ابتدایی فیلم و در مدت زمان کوتاهی برای مخاطبان روایت میشود و حس سمپاتی برای مخاطب شکل میگیرد.
فیلمنامه فیلم یک ساختار مدون و برنامه ریزی شده برای روایت قهرمان دارد و خیلی معدود میتوان جایی را در فیلم پیدا کرد که کشدار شده باشد و وقت را تلف کرده باشد.
زیرکی و خانواده دوستی و همچنین مردمداری شهید قهاری با پرداخت مناسب فیلم محقق میشود. به تصویر کشیدن رسومات کردنشینان و آمیختگی شهید قهاری با مردم آن خطه به نوعی او را در نگاه مخاطب نماینده مردم ایران قلمداد میکند.
گره گذاری اول فیلمنامه بعد از معرفی شخصیت، پیدا کردن عاملین کشتار عروسی که منجر به ربودن هلیکوپتر و دو افسر ارتش بود، به شکلی سینمایی رقم میخورد و انگیزه جمعی را نیز برای گرفتن انتقام زنده میکند. انتخاب ماجرای ترور در عروسی و سپس گرفتن انتقام از زیرکی و هوشمندی کارگردان در پرداخت به این ماجراست؛ زیرا که مبنای دراماتیزاسیون مناسبی را به همراه دارد.
نکته دیگر فیلمنامه نمایان کردن شخصیت ضدقهرمان فیلم است. ابتدای فیلم، ترسیم نمادگرای ضدقهرمان باعث میشود تا در ادامه روایت و نحوه دستگیری اولیه او و سپس رها شدنش بکار بیاید. در راستای شخصیت اصلی ضدقهرمان، شخصیت های ضدقهرمان فرعی و زن ضدقهرمان خاکستری نیز برای تکمیل و تقویت جریان ضدقهرمان در فیلمنامه بخوبی پرداخت میشود.
ارتباط قهرمان فیلم با خانواده خود و ناراحتی خانواده از شغل پدر و نقل و انتقال به شهرهای مختلف در خدمت روایت فیلم و بخصوص پایان بندی مناسب آن قرار میگیرد.
در خصوص کارگردانی اثر هم باید گفت ریتم صحیح روایت قهرمان محور در نماها و قابها رعایت میشود. لحظه خواستگاری شهید قهاری و نحوه بله گفتن همسرش به شیوه رایج و کلیشهای نیست. این لحظه کات میشود به مراسم عروسی کردنشینان مریوان که گره اول فیلمنامه است و بدین ترتیب در امتداد فیلم و قصه قرار میگیرد.
بُعدی که کارگردان برای روایت از زندگی شهید قهاری انتخاب کرده بود می طلبید نسبت به آن شیوه روایت هالیوودی را برگزیند و در این کار به نسبت موفق نیز است. هرچند برخی اشکالات در کارگردانی به چشم میخورد که اگر رعایت می شد اثر دارای وزانت بالاتری بود.
باگ ابتدایی فیلم در ورود کومله به بیمارستان است و پنهان شدن سعید ستاری درنمیآید و مخاطب متوجه نمیشود که چگونه از آن تفتیش به سلامت عبور میکند؛ و یا در لحظه درگیری پایانی برای بلند کردن هلیکوپتر که دو گروه باهم درگیر میشوند، تیر نخوردن ستاری پشت فرمان تریلی و بعد از آن با حمایت کارگردان است. این نکته نیز حس میشود که ریتم کارگردانی در یک سوم انتهایی میتوانست سریعتر باشد تا ضربآهنگ متناسبتری با ماجرا داشته باشد.
در نهایت اما باید اذعان کرد پیشمرگ توانست روح یک قهرمان چریک را برای مخاطب تداعی کند و سمپاتی بیننده را برانگیزد. نحوه روایت فیلم منطبق بر روحیات یک چریک رقم میخورد و ما را به جهان او میبرد و با پستی و بلندی های زندگی شخصی و کاری او آشنا میکند.معنی این جملات عالی بودن فیلم نیست، بلکه به معنی این است ریلگذاری صحیحی در فیلمنامه و کارگردانی صورت پذیرفته که به سمت پخته شدن میرود.
بعد شخصیتی مورد پرداخت در فیلم پیشمرگ با ابعاد شخصیتی سایر شهدا متفاوت است و به همین خاطر است که کارگردان روایتی مناسب با این روحیه شاخص شهید را انتخاب کرده است تا با جلوه شخصیتی او منطبق باشد.