کنش های دراماتیک، آن دسته افعال و اعمالی هستند که بیشترین ظرفیت را برای محور قرارگرفتن در زندگی ما برخوردار هستند.

لازم است بدانیم که کنش دراماتیک، به هیچ وجه، فعالیت های فیزیکال و تحرکات جسمانی جاری برصحنه نیستند، تماشاگر برای اینکه بتواند به درک درستی از  نمایش برسد بهتر است نقدهای گوناگون تئاتر را بخواند.

اعمال و حرکات، ممکن است به تحقق عمل دراماتیک کمک کنند و یا به تجسم صحنه ای آن یاری برسانند اما،کنش دراماتیک محسوب نمی شوند

یک منتقد باید به دنبال چیزی جامع تر بگردد،

  1. کنش ها و اعمالی که سرتاسر نمایش و تمامی اجزای آن را به هم متصل می کنند؛
  2. کنش هایی که علت وجودی همه ی اجزای نمایش باشند

 

باید کنشی را جستجو کرد که همچون ستون فقرات یا خط سرتا سری، ازمیان نمایشنامه عبور می کند و تمامی کنش های جاری در آن را بهم پیوند زده و از آن ها، کل یک پارچه ای را فراهم می کند، بعد از درگیرشدن در چنان کنش هایی، ما دیگر کاملا آن چیزی که قبلا بوده ایم نخواهیم بود.

یادمان باشد که دلیل گرایش ما به تئاتر، در وحله ی اول، نه جذابیت های دیداری صحنه ها و دکورها و نه حتی نمایشنامه ها و بازیگران بلکه، تمایل مان به تماشا وبررسی خودمان بوده است. درواقع، ما تئاتر را به عنوان امکانی برای شناخت و کشف خودمان مورد توجه قرارداده ایم.

تئاتر،یک هنرعمیقاً انسانی است و اگر ما ذاتاً با جوهره ی تئاتر آشنایی داریم علت اش این است که آن را در زندگی واقعی مان عملاً زندگی می کنیم

و نیز اینکه، همواره، تجربه های زندگی، ارزشمند ترین و کارآمدترین ابزارها برای خلق هنرهای نمایشی بوده است

با این تفاصیل، یک نقد موفق، نقدی خواهد بود که بتواند این نوع کنش را، در تئاتر مورد بررسی خود، کشف و آن را برجسته کند، ارتباط سایر عناصر نمایش را با آن تبیین کند و ثابت کند که همین کنش و اهداف معنایی مورد نظر خالق اثر، علت وجودی سایر عناصر اجرا بوده اند

یک منتقد باتجربه، باید در مواجه با نمایش هایی که کشف و پیگیری چنین کنشی درآن ها امکان پذیر نباشد؛ و یا نتوان وقوع کنش ملموس و قابل فهمی را درآن ها ردیابی کرد و یا نتوان با تکیه بر مجموعه دانش های مطرح روز، آن ها را مورد ارزیابی وشناسایی قرارداد، واکنش نشان بدهد

اما نباید از یاد برد که یک نقد موفق، صرفاً مدعی کشف این یا آن نکته مثبت یا منفی در یک کارتئاتری نیست، بلکه باید موافقت یا مخالفت خود را اثبات کند؛ آن هم نه براساس سلایق شخصی خود بلکه با ارائه ی دلایل متقن و غیر قابل انکارِ مبتنی بر دانش تئاتری روز و سایر دانش های زمان او باید در زمینه ای که از آن سخن می گوید به حداقل های دانش روز مسلح باشد.

 درست است که برای شکل گیری یک تئاتر، صرف وقوع یک کنش دراماتیک محوری کافی است اما یک اثر تئاتری، تا زمانی که نتوانند، علاوه بر لذت سرگرمی، چیزی به داشته ها و دانسته های مخاطب -حداقل در خصوص واقعیت های وجود انسانی خود او- بیافزایند، در زمره ی سرگرمی باقی می ماند و نمی تواند یک تئاتر موفق و تاثیرگذار تلقی شود

 

کنش دراماتیک

کنش دراماتیک، پیش از هر چیز دیگری،همان چیزی است که تئاتر را از هر هنر دیگری متمایز می کند

کنش دراماتیک، نیروی حیاتی نمایش است. وظیفه ی کارگردان، کشف و تشخیص کنش دراماتیک و تلاش برای برجسته و آشکارکردن مفاهیم آن است

اما،یک منتقد، تا وقتی نتواند به درستی، کنش دراماتیک را از خلال سبک، نحوه ی چینش رویدادهای صحنه و چگونگی ساماندهی سایرعناصراجرایی نمایش، درک و کشف کنید ، تا وقتی، روش ها و شیوه های کارگردان در جان بخشی به کنش دراماتیک وانتقال مفاهیم پنهان و آشکار مستتر درآن را به دقت، تحلیل نکرده باشد، حتی اگر در توصیف دیده ها و شنیده هایش، قلم قدرتمندی به کارببرد، نخواهد توانست به وظیفه ی واقعی خود عمل کند

نقد تئاتر،چه اهدافی را دنبال می کند: هدف نقد، تشخیص سره از ناسره ،حقیقت از دروغ، خلاقیت از جعل، تصفیه ی جهان ارزشمند تئاتر از کنش های تخریب کننده یا تحلیل برنده ی شعور اجتماعی، برجسته کردن تلاش های خلاقه و فراهم کردن شرایط برای تعمیق ارتباط هنر تئاتر با مخاطب است.

آنچه که بیش از هر چیز دیگری در تئاتر، توجه تماشاگر را به خود جلب می کند کنش دراماتیک، محتوای معنایی آن و چگونگی سامان یافتگی عناصر اجرایی برای تحقق این کنش و انتقال این معانی به مخاطب است.

این، کنش دراماتیک و نظم معنایی مستتر در آن است که اشتیاق و میل به دانستن و پی بردن به چند و چون درام و تعقیب رویدادها را در مخاطب بر می انگیزد و او را به بازاندیشی در خود و در جهان پیرامون خود وامی دارد.

کتاب ها می توانند بدون کنش نوشته شوند، موسیقی می تواند بدون آن نواخته شود، تابلو ها و تصاویر می توانند بدون آن ترسیم و ترکیب شوند،

رقص ها می توانند اجرا شوند، اما برای داشتن یک تئاتر- برای اینکه تئاتر، تاثیرگذار باشد،

برای اینکه تماشاگران، بعد از اجرا، تحت تاثیر درام جاری در آن، شب و یا حتی روزهای متفاوتی را تجربه کنند باید چیز یا چیزهایی در آن اتفاق بیافتد،

اما این چیز یا کنش، باید پس از وقوع، بتواند چیز یا چیزهایی به آگاهی من مخاطب از جهان پیرامون بیافزاید، باید پاسخگوی دغدغه های من مخاطب و روشنگر حقایقی باشد که از چشم من پنهان مانده اند. باید نگاه من به جهان را وسعت ببخشد، باید بتواند مرا از ته دل، بخنداند، مرا از درون و با تمام وجود بگریاند، باید بتواند تعریف عمیق تری از انسان بودن ارائه کند، باید بتواند مرا به تجدیدنظردرخودم ودرجهان پیرامونم وادارکند، باید شناخت مرا ازجهان و ازتنوعات آن بیشتر کند، باید من و شما را ازواقعیت واقعی وحقیقت پنهان درپس روزمرگی ها و عادت هایمان باخبرکند، باید بتواند ما را نسبت به دگرگونی و دگرگون شدن بی وقفه خودمان وجهان پیرامونمان پذیرنده و مشتاق کند، باید استعداد ما را در درک زیبایی افزایش دهد، باید طوری به گذشته نگاه کند که درک امروز برایمان آسان شود، باید از من و نگاه من عادت زدایی کند، باید مرا به شادی و شعف بیاورد، باید… باید… و این بایدها و هزاران باید دیگر از این دست است که یک تئاتر را ارزشمند می کند.

 و این باید ها بر ارزش کار منتقد تئاتر می افزاید، چون درک عمیق هر آنچه که یک تئاتر خوب، قصد بیان و باز نمودن آن را داشته است.

فقط با مشارکت منتقد تئاتر است که به زبان واژها و منطق کلام، قابل توصیف و تشریح برای مخاطب عام خواهد شد.

مخاطبانی که به دنبال یافتن دلیل یا دلایل لذتی هستند که از تماشای تئاتر نسیب برده اند و یا برعکس، به دنبال یافتن دلایل فاصله ای هستند که در زمان تماشا، با یک تئاتر داشته اند.

و اگر مخاطبان تئاتر، به خواندنِ نقد،عادت کرده باشند، فقط از راه مطالعه ی نقدهای منتقدان است که به اعماق مفاهیم کنش درام پی خواهند برد.

ضمناً نباید فراموش کرد که نوع واکنش منتقدان به تئاترها، مسیرحرکت را برای تئاترهای مفید هموارتر و راه را برای تئاترهای معلول و بی اثر محدود و دشوارتر می کند.

 

به قلم مجید رنگی