یک تاریخ‌نگاری آبرومند

یک تاریخ‌نگاری آبرومند

تحلیلی بر سریال «کشتارگاه» ساخته نیما جاویدی

سیدنیما موسوی

میرعطاخان و عمارت نفرین‌شده

نیما جاویدی در دومین تجربه سریال‌سازی خود به سراغ یک موضوع تاریخی رفته است. «شکارگاه» فیلمی است که قطعا از سایر آثار فضای شبکه خانگی بالاتر است، زیرا از نظر نوع تصویرپردازی، طراحی صحنه، صداگذاری و تکنیک فیلم‌برداری در سطح بالاتری قرار دارد. داستان از یک عمارت نفرین‌شده در سال‌های پایانی دولت قاجار آغاز می‌شود. میرعطاخان با بازی پرویز پرستویی در حال حفاظت از گنجینه سلطنتی است و در این راه، پیشکار ولیعهد اوضاع این حفاظت را زیر نظر دارد. وی در مقاطعی خانواده خود را سپر بلای این گنج سلطنتی می‌کند تا در دستگاه دولتی ارتقا یابد، که در نهایت با توجه به کشیده شدن نقشه قتل وی توسط ماموران دولتی، با آگاهی از نقشه مرگ خود وارد عرصه جدیدی از تعارضات می‌شود و در نهایت با تغییر مسیر شخصیتی و عبور از تعهد خود به دولت قاجار، مستقل در برابر نیروهای انگلیسی می‌ایستد و در این راه کشته می‌شود.

بازیگران اصلی این فیلم پرویز پرستویی، رضا فیاضی، مهدی حسینی‌نیا، الهام پاوه‌نژاد و فریبا متخصص هستند؛ این اثر در گونه «تریلر تاریخی» عرضه شده است.

جاویدی و میراث سینمایی‌اش

جاویدی پیش‌تر دو فیلم سینمایی را نیز ساخته است: «سرخپوست» و «ملبورن» در سال‌های ۱۳۹۷ و ۱۳۹۲ که در توصیف ظرافت‌های شخصیت‌پردازی و ترسیم لحظات بزنگاه فوق‌العاده بودند. در «ملبورن» او به خوبی صحنه ناگوار بودن مرگ کودک را ترسیم می‌کند و در «سرخپوست» تغییرات شخصیتی یک رییس زندان که در دوراهی ارتباط عاشقانه و ارتقای موقعیت شغلی قرار دارد، آن هم با بازیگری که نسبتی با چنین نقشی ندارد، به تصویر می‌کشد. پس تا اینجا معلوم می‌شود که با یک کارگردان بااستعداد مواجه هستیم؛ کارگردانی که می‌تواند پرداخت خوبی نسبت به سوژه‌های ساده داشته باشد و از دل آن یک درام خوب را به تصویر بکشد. در این فیلم نیز او توانسته با به‌کارگیری عناصر سینمایی خود، فیلمی باکیفیت عرضه کند.

ولی مهم‌ترین ایراد آثار او این است که کارنامه نیما جاویدی فاقد عنصر ایرانیّت و شاعرانگی می‌باشد. در «ملبورن» که تاثیر فراوانی از سینمای فرهادی گرفته است، بیش از اینکه زیست طبقه متوسط ایرانی را ببینیم، انگار با زیست یک خانواده کاملاً غیرایرانی طرف هستیم؛ یا در «سرخپوست» فضایی که تصویر می‌شود، انگار با یک زندان در میانه قرن بیستم در فرانسه مواجهیم. در این اثر نیز فضای «شکارگاه» به‌عنوان یک فیلم تک‌لوکیشنی، بیش از آنکه شاهد زیست شاعرانه یک خانواده صاحب‌منصب قجری به سبک آثار علی حاتمی باشیم، انگار با یک عضو خانواده سلطنتی رومانوف روبه‌رو هستیم. نوع فیلم‌برداری و ساختار زبانی دیالوگ‌ها، از لحاظ شناختی، انتقال‌دهنده حس یک خانواده ایرانی در پایان قرن ۱۳ شمسی نیست و بالعکس، حس یک فیلم برون‌مرزی یا حتی با ترکیبی از موسیقی مرموز، حس فیلم‌های گونه «ترسناک» را به مخاطب می‌دهد.

فیلم‌نامه؛ قلبی با تپش نامنظم!

بزرگ‌ترین اشکال فیلم مربوط به نگارش فیلم‌نامه است، جایی که عناصر قصه به درستی جانمایی نشده‌اند. فیلم‌نامه حس انسجام داستان را به مخاطب منتقل نمی‌کند و داستان‌های فرعی نیز به دلیل رها شدن یکباره، تاثیری در به ثمر رسیدن داستان نهایی ندارند و این امر در فقدان هم‌حسی بسیار تاثیرگذار است. مهم‌ترین عنصر سریال «شکارگاه» تعجیل اتفاقات پشت سر هم است و این نسبتی با سریال ایرانی، آن هم در دوره خاص تاریخی ندارد. در واقع روال داستان برخلاف رویه معمول سریال‌های تجاری، به جای آب‌بستن، دچار تغییر و تحولات سریعی است؛ ولی میزان سرعت روایت باعث شده شاعرانگی موجود در مورد زیست انسان‌های دوران پیشامدرن در عصر قاجار وجود نداشته باشد و از سوی دیگر بسیاری از وقایع، همچون روابط عاشقانه، به درستی بیان نشود. حتی این روایت به دلیل سرعت بالای روی دادن حوادث، فاقد ایجاد معما برای جذابیت داستان است. سه عاشقانه «منصور و فروغ»، «سیمین و بهادر» و «سیمین و مفتّش» با کمترین پرداخت روایت می‌شوند که این معلول سرعت بالای داستان است.

چشم دوربین و جادوی نور

دوربین و نور از نقاط قوت «شکارگاه» می‌باشند. دوربین در این فیلم صرفاً وقایع را ثبت نمی‌کند و در خدمت درام قرار دارد. نماهای لانگ‌انگل به عمارت در ابتدای فیلم، آن هم زمانی که اعضای خانواده پشت به دوربین هستند، بیانگر قصه‌های عجیبی است که قرار است در این شکارگاه برای اعضای خانواده میرعطا رخ دهد. نماهای مدیوم در صحنه‌های دونفره، ضمن توصیف جزئیات، به روابط کاراکترها با یکدیگر نیز عنایت دارند؛ ولی همچنان در نماهای بسته که باید شاهد تمرکز دوربین بر جزئیات باشیم، دوربین در نقش یک گزارشگر در وضعیت «روی دست» قرار می‌گیرد.

در مورد نورپردازی، به‌کارگیری «بارش نور بر روی چشم» میزانسن مناسبی را فراهم می‌کند که از لحاظ شناختی حس عاشقانه به بیننده منتقل شود، به‌ویژه در سکانس‌های دیدار سیمین با بهادر و یا مفتش. نقش بارش نور در تمرکز مخاطب بر نوع نگاه، به‌عنوان اصلی‌ترین جزء تعامل عاشقانه، حائز اهمیت است. علاوه بر این، نماهای تاریک از داخل عمارت، ضمن اینکه از لحاظ شناختی حس ترس ناشی از نفرین‌شدگی شکارگاه را القا می‌کنند، حس زوال را در تقابل با روشنایی بیرون به مخاطب می‌دهند.

بازیگران؛ از عصبیت تا وطن‌پرستی

سه بازیگری که از نظر نگارنده بهترین بازی را ارائه دادند، پرویز پرستویی، الهام پاوه‌نژاد و رضا فیاضی هستند. پرویز پرستویی از لحاظ شناختی حس عصبیت را به بیننده منتقل می‌کند؛ یک پدر جاه‌طلب و خودرأی که البته ذیل همین عصبیت در پایان از تعهد خود به نظام قجری سرباز می‌زند و خود به دل خطر می‌رود. درست مانند کاراکتر نوید محمدزاده در «سرخپوست» که او هم تعهد شغلی را در پایان فیلم نادیده می‌گیرد. پرستویی در قسمت‌های نخستین، یک پدر جاه‌طلب است که اوج حس اقتدار او را از لحاظ شناختی در سکانس‌های حضورش در میز شام می‌فهمیم؛ ولی با وجود این جاه‌طلبی، کدهایی از رفتار محبت‌آمیز نسبت به اطرافیان دارد. بازی فوق‌العاده پرستویی با تغییر مداوم آهنگ صدا، از لحاظ شناختی حس این اقتدار را با وجود ریتم تند داستان به مخاطب منتقل می‌کند. نقطه اوج شخصیت‌پردازی نیز تحول شخصیتی او در پایان است که از یک مامور سرسپرده حکومت به یک ژنرال وطن‌پرست تبدیل می‌شود. برملا شدن نقشه قتل او به‌دست نصیرالدوله، دقیقاً جایی است که این فرآیند اتفاق می‌افتد و بازی خوب پرویز پرستویی این انتقال را باورپذیر کرده است. به نظر می‌رسد بازی پرستویی در این نقش، بازتولید نقش «سرهنگ راشد» در فیلم «موج مرده» حاتمی‌کیا است؛ جایی که وی در پایان با عبور از تعهد سازمانی خود، مستقیماً به جنگ ناو آمریکایی می‌رود و از قضا در آنجا هم پرستویی دارای روابط پرفرازونشیب با فرزندان خود می‌باشد.

در کنار پرستویی، یکی از نقش‌های بسیار خوب، بازی رضا فیاضی در نقش نصیرالدوله است. ترکیب اجزای صورت به همراه شکل بیان دیالوگ و حجم صدای بالا، از لحاظ شناختی انتقال‌دهنده یک شخصیت مزوّر در طول داستان است. فیاضی که در طول دهه‌های اخیر در آثار تاریخی زیادی ایفای نقش کرده است، با وجود داشتن نقش مکمل، نمایش کوتاه و خوبی از خود ارائه داده است.

شکارگاه؛ تریلر تاریخی یا روایت فشرده؟

از لحاظ کارگردانی، سریال «شکارگاه» را باید یک اثر خوب به حساب آورد. نیما جاویدی بعد از سریال نسبتاً خوب «آکتور»، حال دومین تجربه سریال‌سازی در نمایش خانگی را از سر می‌گذراند و یک تریلر تاریخی را در قالب یک مینی‌سریال ترسیم می‌کند. پس‌زمینه ایستادگی مفرد یک فرمانده نظامی در برابر دشمنان، چیزی است که در بسیاری از آثار سینمایی جهان، از «آخرین سامورایی» تا «قلمروی بهشت» وجود داشته است. ولی نقطه قوت این فیلم را باید کیفیت بالای فنی آن دانست؛ چنانچه در بالا گفته شد، این سریال را با تمام ضعف‌هایش می‌توان از بهترین آثار نمایش خانگی در سال‌های اخیر به حساب آورد. ولی با تمام این اوصاف، «شکارگاه» جاویدی مانند آثار سینمایی او همچنان دارای ضعف اجزای داستان است.

کلمات کلیدی:

سریال خانگی، شکارگاه، نیما جاویدی، تریلر تاریخی، قاجار

نظرات بسته شده است.