
ما میفهمیم…
«تا کی شوخی جنسی؟» این جمله ساده را یک دختر جوان خطاب به یکی از کمدینهای مشهور گفت و ویدئوی کوتاهش ناگهان در اینستاگرام فارسی دستبهدست شد طوری که گویی مردم سالها منتظر فرصتی بودند تا کسی زبان اعتراضشان شود.
ماجرا تازه نیست. سالهاست کمدی ایرانی، از صحنههای استندآپ گرفته تا پرده سینما، بر شوخیهای جنسی سوار شده است؛ بدیهی است چون این مسیر، یعنی بازی با چیزی که ممنوع است، برای طنزپردازان راحتترین راه خنداندن بود. البته اعتراض هم کم نبود، اما همیشه با این پاسخ روبهرو میشد: «شما طنز نمیفهمید.» که فروش میلیاردی فیلمها هم به ظاهر تأیید میکرد که مردم از همین شوخیها خوششان میآید.
اما این روزها نشانهای تازه دیده میشود. ویدئوی اعتراضی اخیر نشان داد تماشاگر دیگر منفعل نیست. آنچه زمانی تازه و جسورانه بود، حالا به کلیشهای خستهکننده تبدیل شده است. خیلیها احساس میکنند این شوخیها اوج بیتوجهی و بیاحترامی به مخاطب است چرا که زحمت و خلاقیتی برای خندهی ارزشمند دیده نمیشود.
خنده از ممنوعهها همیشه جذابیت داشته، اما هیچ شوخیای تا ابد نمیتواند تازه بماند. وقتی تکرار میشود، به جای خنده، دلزدگی میآورد. و از آن جهت که تیر طعنههای جنسی غالبا حنس زن را نشانه میگیرد، بهویژه برای زنان و نسل جوان، این جنس طنز دیگر نه نشانه جسارت، که یادآور نگاههای تقلیلگرایانه به جنسیت است.
اعتراض گسترده اخیر یک پیام روشن دارد و آن اینکه مردم از طنز توقع بیشتری دارند. آنها میخواهند روی صحنه و پرده، نه فقط شوخی با بدن، که بازتاب زندگی واقعی و دغدغههای روزمرهشان را ببینند. این شاید نقطه عطفی برای کمدی ایرانی باشد؛ جایی که وقت آن رسیده طنزپردازان دیوار شوخیهای تکراری را بشکنند و به سراغ روایتهای تازه بروند.