
پوکر فیس!
(هشدار اسپویل)
قسمت یازدهم شغال پخش شد و تقریبا تمام ضعف هایی که در قسمتهای قبل به آنها اشاره شده بود کماکان ادامه دارد. ضعف کارگردانی سریال در این قسمت مشهودتر از قسمت های قبل است. پس از 10 قسمت، کاراکترها به میز بازی برگشتند اما اینبار بیننده از قسمت قبل میداند برنده این پوکر کیست و انگیزه برنده از تبانی و زد و بند چه بوده است. با این حال دقایق زیادی از این قسمت را با نمای بسته از ژتونها و کارتها و هیجانهای سطحی بازیکنان به سر میبریم که البته هیچ هیجانی را در مخاطب ایجاد نمیکند.
ضعف دیگر سریال که خوب است به آن پرداخته شود، شخصیتپردازیها به خصوص کاراکتر «کامیار» است. این کاراکتر بعد از اکت خشن قسمت اول، در ادامه چارچوب و عمق شخصیتی ندارد؛ نه شروع دارد، نه فراز و نشیب بین داستانی و نه احتمالا پایان. ادعا این بوده که سازنده قصد داشته یک کاراکتر منفی جذاب خلق کند و مخاطب را با ابعاد شخصیتی او آشنا کند تا بگوید متجاوز میتواند یک انسان معمولی باشد و از این راه بین بیننده و متجاوز سمپاتی ایجاد شود.
همین جا یک سوال جدی مطرح میشود: سمپاتی با متجاوز؟
البته که در نقدهای گذشته، این نکته بارها مطرح شد که این سریال در مقام دفاع از متجاوز قرار دارد و بنا دارد با این پرسونا، ایجاد سمپاتی کند اما اکنون این اعتراف خود عوامل است. امیرحسین فتحی در گفتگو با صفحه «فیلم امروز» گفته: «باید یک کار عجیبی بکنیم که کسی که تجاوز کرده برای تماشاچی دوست داشتنی بشه». آقایان! حواستان هست به حرفی که میزنید؟ حواستان هست به نمایشی که راه انداختهاید؟
برای عوامل که نه ولی برای خواننده این متن میخواهم بگویم که:
در سینما، ایجاد سمپاتی با متجاوز سوژهای به شدت خطرناک و استفاده از آن نیازمند قدرت و هوش حرفهای در داستان و کارگردانی است. گاهی فیلمساز به جای محکوم کردن مستقیم، تلاش میکند با ایجاد همدلی یا نزدیکی موقت، ذهن مخاطب را وارد قلمرو تاریک درون متجاوز کند تا ریشههای روانی یا اجتماعی تجاوز را نشان دهد. در این حالت، سمپاتی یک ابزار است برای شناخت و تحلیل جنایت و اصلا در مقام تایید رفتار نیست. اما اگر فیلمساز، بدون آنکه مرزبندی اخلاقی روشنی ترسیم کند، متجاوز را قربانی، رمانتیک یا قابل ترحم نشان دهد، اثرش از حیث اخلاقی لغزنده و حتی خطرناک میشود، چون مرز میان فهم و توجیه را پاک میکند. بماند که سازندگان شغال علت تجاوز را حفظ سرمایه قرار دادند و نه تجربیات روانی گذشته.
به هرحال، هنر نمایش خاصه فیلم و سریال باید در برابر خشونت جنسی موضع روشن داشته و نسبت به آن ایجاد نفرت کند. اما این نفرت میتواند از مسیرهای مختلف القا شود: گاه با نمایش مستقیم رنج قربانی، گاه با نقد چارچوب تربیتی که به متجاوز فضا میدهد و گاه با بازنمایی سقوط اخلاقی خود متجاوز. مهم این است که در پایان، مخاطب نتواند با تجاوز همدلی کند یا آن را اجتنابناپذیر بداند. سینمای مسئول باید فاصلهی انتقادی خود را با شر حفظ کند، حتی وقتی آن را از درون روایت میکند.
اتفاقی که در شغال میافتد راهگشاییهایی ممتد برای متجاوز است، بیآنکه تلاشی برای نجات خویش از نابودی داشته باشد. در قسمت ده و یازده شکوه، تنها مبارز علیه کامیار، کشته میشود! به همین راحتی یک سد محکم از مقابل کامیار برداشته شد بی آنکه بابت جنایتش کوچکترین عذابی بچشد.
در پایان تذکری به آقای فتحی: «مبلغ زمین» در حق دادن به متجاوز برای تجاوز تاثیری ندارد، به شعور مخاطب احترام بگذارید!