در پژوهش حاضر نه به دنبال آسیبشناسی بحران مخاطب و نه در پی راهکارهای جذب مخاطب در تئاتر بودیم، بلکه با رویکردی مردمشناختی و با استفاده از مؤلفههای این رشته سعی بر آن داشتیم با طرح پرسشهایی مرتبط به هم، شناختی نسبی از مردمی که در حال حاضر جمعیت مخاطبان تئاتر را تشکیل میدهند و به تئاتر شهر و تالار وحدت به عنوان دو قطب اصلی تئاتر کشور مراجعه میکنند، به نتایجی برسیم. بر این اساس وارد میدان شده و از بین مخاطبان با توجه به سن و جنسیت آنها 70 نفر را به صورت اتفاقی انتخاب کرده و با هر یک در حدود 40 تا 50 دقیقه به مصاحبه پرداختیم. روش تحقیق در این پژوهش، کیفی بوده و ابزار تحقیق مصاحبه نیمهساختار یافته است. پس از جمعبندی مصاحبهها و دستهبندی مضامین به تفسیر دادههای به دست آمده پرداخته و در نهایت به این نتایج رسیدیم که اکثر مخاطبان صرفاً جهت گذران اوقات فراغت و نه بر اساس نیاز فرهنگی به تماشای تئاتر مینشینند و چنان چه به لحاظ اقتصادی در مضیقه نباشند، سفر و تفریحات دیگر را به تئاتر ترجیح میدهند. مصاحبه شوندگان در مجموع به ده علت برای مراجعه به تئاتر اشاره کردند که مهمترین آنها «صرفا جهت پر کردن اوقات فراغت» بود. اکثر مخاطبان تئاتر دارای ذائقههای مشابه و در نتیجه ترجیحات فرهنگی یکسان میباشند. بالای 40 % از جامعه آماری مورد نظر دارای میزان بالایی از سرمایه فرهنگی عینیت یافته بوده و در سرمایه فرهنگی تجسدیافته دچار فقر هستند. برخلاف ذهینت حاکم بر فضای تئاتر، بیش از 60% از مخاطبان را فارغالتحصیلان و یا دانشجویان رشتههایی غیر از هنر تشکیل میدهند.