آیا پوست شیر ۲ در راه است؟
داریوش، سریال جدید این روزهای نمایش خانگی است که چهارشنبهها ساعت 8 صبح در فیلم نت منتشر میشود. عوامل فیلم و همچنین شروع داستانی که قسمت اول و دوم آن برای مخاطب به تصویر کشیده شد، حکایت از شباهتهایی به سریال پوست شیر دارد. سریالی که نوید محمودی برخلاف اقبال گسترده، حاضر نشد فصل دوم آن را بسازد و حالا نه در جایگاه کارگردان بلکه در مقام تهیه کننده با “داریوش” به نمایش خانگی بازگشته است. همچنین هادی حجازیفر، شخصیت محبوب پوست شیر، این بار با نقش داریوش جلوی دوربین رفته است. او بجز ایفای نقش اول، اینبار عرصهی نویسندگی و کارگردانی را نیز به دست گرفته تا قیاسی از اثر این دو کارگردان در یک حال و هوای مشابه برای مخاطب شکل گیرد.
محسن قصابیان، ژیلا شاهی، عباس جمشیدیفر، مهرداد صدیقیان، سحر دولتشاهی و رایان سرلک از دیگر بازیگران این سریال هستند.ترکیبی که از “پوست شیر” تا “داریوش” تقریبا ثابت مانده و آقای کارگردان به اصطلاح به ترکیب برنده خود دست نزده!
اما “داریوش” در این دو قسمت روایت قابل قبولی دارد. شروع نسبتا کاملی که در سکانسهای اول، فضای کلی را برای مخاطب ترسیم میکند و شخصیتهای مهم در همان ابتدای داستان شناسانده میشوند.
ابتدای منحصر به فرد این دو قسمت، شروعی در خواب و رویاست. شخصیت داریوش در ابتدای هر دو قسمت، از رویا به واقعیت روزگار خود میرسد تا مخاطب را دعوت کند که حدسهای زود هنگامی را برای رسیدن به حقیقت قصه بزند.
داریوش ۱۵سال پیش به همراه دوستانش سیروس و بهرام شمشهای طلای رشید را دزدیدهاند. در همین حین سیروس به قتل میرسد و شمشها گم میشوند. داریوش برای فرار از اتهام قتل و برداشتن طلاها، به ترکیه میرود و بعد از ۱۱سال دوستش کاظم به او میگوید که خانواده سیروس رضایت دادهاند و میتواند به ایران برگردد.
هادی
سکانس ابتدایی قسمت اول، با تلاش برای عبور از مرز ترکیه و ورود به ایران آغاز میشود. شروعی که ردپایی از شخصیت بهرام را در داستان دارد و از همان ابتدا به مخاطب منتقل میکند که بهرام و برادرش از کاراکترهای کلیدی این سریال هستند. اما این که برای بیننده هنوز شفاف نیست که بهرام همانطور که ادعا میکند آیا دلسوز و خیرخواه داریوش است یا خیر، به جذابیت و عدم قطعیت داستان میافزاید و مخاطب را برای دنبال کردن قسمتهای آینده با خود میکشاند.
اما برخلاف تمام شواهد برای اثبات شباهتهایی بین سریال داریوش و پوست شیر، قسمت دوم نشان میدهد که تلاشهایی هرچند اندک برای تمایزبخشی این دو اثر از هم صورت گرفته است. کار کردن روی کلید واژهی ترس در نهاد شخصیت قهرمان یا ضد قهرمان داستان؛ و رگههایی ازاستفاده از رفتارهای کمدی در برخی سکانسها آن هم به صورت بسیار کم و محدود، بیان کننده وجه ممیزه این دو سریال از هم است.
ترس مهمترین شاخص معرفی شخصیت داریوش و دوستش کاظم است. فردی که ۱۱سال در فرار بوده و حتی فوت همسرش هم منجر به برگشتنش نشده، بعد از بازگشت به ایران همچنان در حال پنهان شدن و گریختن است و هنوز مخاطب نمیتواند مطمئن شود که ادعای او مبنی بر این که خبری از طلاها ندارد از روی صدق است و یا ترس او برای فاش شدن حقیقت! و یا کاظم دوست او که بارها نشان داده با وجود تحقیر شدن، نمیتواند روی حرف خود بماند و از خود دفاع کند! همچنین در سوال مهمی که در قسمت اول از داریوش میپرسد که “چرا انقدر ما ترسو ایم؟!” نشان ازاذعان هر دو شخصیت از ضعف خود است و این پیشبینی را برای مخاطب پدید میآورد که اگر این دو وزنهی داستان چرخشی در نهاد و رفتارهای خود نداشته باشند، حرکت قهرمانانهای در روند سریال شکل نمیگیرد! پس میتوان تصمیم کاظم برای شرکت در کلاس کاراته و حرکت مفهومیِ زدن ریشهای داریوش را نشانههای نمادینی در نظر گرفت که شاید بالاخره قرار است تغییراتی در هویت این دو نفر پدید آید. باید دید در ادامهی مسیر فیلمنامه چه نگاه ویژهای برای مقابله با این نقطه ضعف درونی اتخاذ میشود و راهکار فائق آمدن بر آن چیست؟!
برای جذب مخاطب اما، انگار نگاه سریال داریوش فقط به محتوا و اثر محدود نمیشود بلکه نگاههایی هم به خارج از خود برای خبرسازی و جذب حاشیه دارد. استفاده از صدای هایده در پس زمینهی سکانس اتوبوس و یا پخش آهنگ “اجازه” داریوش اقبالی در قسمت دوم و آهنگ “یاور همیشه مومن” در اولین تیزر رسمی معرفی فیلم از حواشی این سریال بوده که واکنش اعتراضی این خواننده را نیز به دنبال داشته است.
اما در نهایت، در برآورد کلی، سریال داریوش تا اینجای کار روایت قابل قبولی داشته. نه نقطه ضعف ناامید کنندهای نشان داده و نه نقطه عطف ویژهای داشته! صرفا تماشای دو قسمت از آن، تا حدودی تداعی کنندهی اثری است که از آزمون اقبال بینندگان و خوش ساخت بودن سربلند بیرون آمده و حالا از خالقان این اثر، با توجه به سابقهی درخشان ترکیب برنده، انتظار میرود که یا اثری به مراتب قویتر به لحاظ فرم و ساختار از خود بر جای گذارند و یا روند داستان را دستخوش تغییراتی کنند که با وجود رگههایی از مشابهت، شکل و قالب جدیدی را پیش روی مخاطب گذارد و حرف تازهای برای گفتن داشته باشد.