بازسازی یک قصهی دیرینه
نقد و بررسی انیمیشن شنگول و منگول
قصه شنگول و منگول از سری داستان های فولکلور و برخاسته از فرهنگ مردم است که پیشینه و قدمتی دیرینه بین مردم دنیا دارد که خبر ساخت و اکران انیمیشن این قصهی نوستالژیک می تواند برای بسیاری از مردم شگفت انگیز باشد. این انیمیشن، که ساخت آن از 1397 در ایران آغاز شده و 1403 (2024) به پایان رسیده، آمریکا، کانادا و چین در تولید آن مشارکت داشته اند. برهمین اساس شنگول و منگول پیش از اکران در ایران و با نام بین المللی گول ها «Gools» در کشورهای زیادی از جمله هند، عربستان سعودی، ترکیه، بلغارستان، چین (با نام گول های کنگفو کار) اکران شده است. برادران دالوند را پیش از این با دو انیمیشن «ناسور» و «رستم و سهراب» می شناسیم که این بار به تفکیک کیانوش و فرزاد دالوند کارگردانی و داریوش دالوند به همراه سارا امامی تهیه کنندگی شنگول و منگول را برعهده داشتهاند. کیانوش دالوند نویسنده اثر، اذعان داشته که فیلمنامه نوشته اوست و با اصلاحاتی از سوی نویسندگانی از آمریکا و کانادا همراه بوده است. همچنین باید گفت که اصل قصه نیز دستخوش تغییرات و اصلاحاتی شده که شباهت بسیار اندکی به آنچه که شنیده ایم دارد و همین باعث شده تا آنگونه که باید، شگفتانگیز نباشد. انیمیشن شنگول و منگول، قصه اهالی یک جنگل است که حیوانات اهلی برای آنکه بتوانند در امنیت و آرامش زندگی کنند و از شرارت های گرگ گوشتخوار در امان بمانند، قراردادی را تنظیم می کنند که بر طبق آن گرگ حق شکار هیچ یک از اهالی جنگل را ندارد. اما گرگ نمیتواند بیخیال غریزهاش شود و تصمیم میگیرد تا بدون آنکه پیماننامه را زیر پا بگذارد، کاری کند که بزغالههای شکار، خودشان طعمهی گرگ شوند.
انیمیشن شنگول و منگول در کشورهای شریک نیز دوبله و اکران شده اما آنچه که اینجا در بوته نقد ما قرار گرفته نسخه فارسی آن است که مدیریت دوبلاژ آن با محمدرضا علیمردانی بوده است. او برای دوبله این اثر از صدای چهرهها و مشاهیر بازیگری بهره برده که به نظر میرسد این اقدام به جهت بهتر دیده شدن اثر صورت گرفته است که چندان موفق نبوده و جز یک یا دو مورد، صداها با کاراکترها سینک نیستند. قویترین صدا، هوتن شکیبا برای کاراکتر «تکشاخ» و ضعیفترین آن، متعلق به هدیه بازوند برای کاراکتر «نازبزی» است.
دور از دسترس کودکان باشد!
اولین نکتهای که پیش و پس از تماشای انیمیشن به چشم میخورد این است که نه در پوسترها و تیزرهای معرفی و نه در سامانههای بلیتفروشی خبری از اعلام رده سنی نیست. انیمیشن شنگول و منگول، در ژانر اکشن تولید شده و 90 درصد آن حاوی صحنههای نبرد و مبارزه است که خشونت، ذاتیِ این ژانر است؛ خصوصا صحنههای نبرد بزغالهها و دوستانشان با مار که بسیاری از خانوادهها آن را مناسب کودکان خود ندیدند. «خشونت» مولفهای نیست که همه خانوادهها راضی به تماشای آن توسط فرزندانشان باشند، پس باید ردهی سنیِ دقیق آن اعلام شود تا والدین متناسب با مصرف رسانهایشان، تماشا یا عدم تماشای آن را انتخاب کنند. البته کیانوش دالوند در مصاحبهای عنوان کرده که انیمیشن مناسب 8 سال به بالاست، اما همانطور که گفته شد راه صحیح اعلام رده سنی در معرفی و هنگام خرید بلیت است نه در مصاحبهی اینترنتی! در خوشبینانهترین حالت می توان گفت تعیین رده سنی هنوز در سینمای ایران جا نیفتاده و عوامل نیز از این امر عقب مانده اند اما بدبینانه آن است که بگوییم ممکن است به خاطر فروش بیشتر از ارائه رده سنی خودداری شده تا افراد بیشتری برای تماشا به سینما بیایند. اگر عوامل نمیخواستند رده سنی را اعلام کنند، منصفانه این بود که دستکم هشدار همراهی خانوادهها را هنگام تماشا بدهند.
علاوه بر خشونت، فیلم حاوی نکات منفی دیگری نیز هست که حتی ردهبندی سنی هم علاج آن نیست. حجم زیاد الفاظ و شوخیهای نامناسب یکی از همین منفیهاست اما مهمتر از آن، پوششها و رفتارهای اروتیک و زننده است. البته که به پوشش کاراکترهای زن مثل نازبزی و مادر خرگوشها هم نقد وارد است اما شخصیت «بیهراس» به تنهایی جور این بخش را به دوش میکشد. این کاراکتر با هویت اغواگری که دارد هم پوشش زننده و نامناسب دارد و هم رفتارهایی که مقابل «خونپوزه» از او سر میزند اروتیک و نازیباست.
اگرچه که از رسوخ خشونت و رفتارهای جنسیزده در همه انواع تولیدات رسانهای شکایت داریم اما به طور ویژهای به عوامل صنعت انیمیشن باید گفت سلامت روان بخش مهمی از جامعه یعنی کودکان برای 90 دقیقه در دستان شماست، احتیاط کنید!
قهرمانها! دستها بالا!
با توجه به اینکه علاوه بر ایران، سه کشور دیگر که قیود اسلامی ندارند در ساخت این فیلم مشارکت داشته اند اما نکته مهم و مثبت فیلم این است که مرزهای جنسیتی به وضوح حفظ شده؛ به عبارتی صدا و اندام شخصیت ها یا زنانه است یا مردانه و در این بین صدا یا پوشش یا تیپی وجود ندارد که نسبت به جنسیت آن تردید داشته باشیم. حراست از دوگانه جنسیتی مستقیما به سلامت جنسی جامعه مرتبط است و ارتباط آن با صنعت انیمیشن از آن جهت مهم است که این صنعتِ خوشآب و رنگ، یکی از بسترهای مهم برای اقناع مخاطب (مخصوصا کودک) در پذیرش سیالیت جنسیتی است.
امادرهمیندوگانگی،بالاخرهقهرمانقصهیازناستیامرد. دالوند در مصاحبه اش می گوید قهرمان فیلم را زن انتخاب کردیم چون احساس کردیم برای مخاطب جذابتر است!. حالا درست است که مدتی است جامعه به سمت زنستایی رفته اما قهرمان قصه شنگول و منگول از ابتدای خلقتش یک زن بوده: بزبزِ قندی! و اساسا سازندگان انیمیشن نمی توانستند و نباید قهرمان را جابجا کنند. اما برخلاف ادعای آقای دالوند، بحران در این فیلم با قهرمانبازی تکشاخ (گاو نر) تمام میشود. اگر حقیقتا فیلم در صدد ارج نهادن به زنان بود، در شخصیت «بیهراس» دقت نظر میداشت یا حداقل در بکار بردن جملاتی مثل «وایسا، تو خوشگلتری!» بازنگری دوفوریتی میکرد.
درود بر صلح
با وجود نقدهای منفی در طول فیلم، اما در پایان تکشاخ یک دیالوگ محشر را گفت و فیلم تمام شد: «این صلح و آرامشه که مایه ی سازشه!» حتما همینطور است اما این صلح و آرامش در نهایت چگونه برای جنگل حفظ شد؟ با جنگیدن و دفاع. اگرچه اهالی جنگل صلحطلب و بیزار از جنگ بودند اما برای حفظ امنیتی که قبلا به دست آورده بودند مجبور به مبارزه با خونپوزه شدند. جنگ و صلح در تضادند اما صلح آنقدر ارزشمند است که برای حفظش حتما باید جنگید و هزینه داد. بهتر از این نمیشد «جنگیدن برای صلح» را بازنمایی کرد.
فاطمه چرختابیان.