شاعری که سیمرغ را به دست یک بازیگر داد

فیلم معجزه پروین در حالی از لحظه تولد خود نگاه‌ها را معطوف به خود ساخته که روایت یکدستی از ابتدا تا انتها برای طرح شخصیت شاعر ایرانی «پروین اعتصامی» دارد.

فیلم پروین یا معجزه پروین به کارگردانی و نویسندگی محمدرضا ورزی و تهیه‌کنندگی محمدرضا شریفی‌نیا ساخته سال ۱۴۰۲ است. این فیلم محصول مشترک بنیاد سینمایی فارابی و وزارت میراث فرهنگی است که نخستین بار در چهل و دومین جشنوارهٔ فیلم فجر اکران شد. در کنار تغییرات نام فیلم و در نهایت اکران در سینما‌ها با نام معجزه پروین، از مشخصه‌های آن نامزدی برای جوایز مختلف از جمله بهترین چهره پردازی، بهترین طراحی لباس، بهترین موسیقی متن، بهترین فیلم برداری، بهترین بازیگر مکمل مرد و بهترین بازیگر نقش اول زن در جشنواره فجر بود که در نهایت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن به مارال بنی آدم بازیگر نقش پروین اختصاص یافت. اما مهمترین سوال این است که این فیلم در معرفی شخصیت پروین اعتصامی‌چقدر موثر بوده است؟

سکسه‌ای در میان نازپروردگی و استقامت

پروین اعتصامیدر سال 1285 هجری شمسی در تبریز و در یک خانواده کاملاً فرهنگی به دنیا آمد. او سه برادر داشت و فرزند آخر خانواده بود. به غیر از غیبت نقش دو برادر از سه برادر در فیلم،  شروع فیلم حس و حالی از نازپروردگی، ناتوانی در تحمل مشکلات و وابستگی بی حد و حصر پروین به خانواده‌اش را نشان می‌دهد. به طوریکه مخاطب برای لحظاتی ارتباط خود را با پروین از دست می‌دهد و تصور می‌کند این شخصیت نمی‌تواند شاعری پرآوازه باشد.

اما این فیلم که 83 سال بعد از فوت او ساخته شده است، بعد از رد کردن ماجرای ازدواج پروین، به روال داستانی مطلوبی می‌رسد.

کارگردان به درستی می‌داند که چگونه با استفاده از هنر بازیگری همچون مارال بنی آدم ابعاد مختلفی از شخصیت پروین اعتصامیرا به نمایش بگذارد. تا جایی که تمامیهم‌بازی‌های بنی آدم که اغلب نیز چهره‌های فاخر سینمای ایران هستند، تحت الشعاع او قرار می‌گیرند.

گریم مناسب بازیگر و فیلمبرداری مطلوب در کنار بهره بردن از موسیقی مرتبط و گویا موجب می‌شود که تماشاگر از سکسکه نخست فیلم خلاصی یافته و با عمق وجودی پروین همراه شود.

فیلمیهم برای خواص هم عوام

اما موفقیت طرح روایی داستان آنجاست که در فقر محتوایی فیلم‌ها، فیلم پروین هم نیاز مخاطب خاص و هم خواسته مخاطب عمومی‌ را پاسخ می‌دهد. اینجا دیگر نه گرایش فکری مهم است و نه جنسیت. پروین نماد انسانیت است و در تمامیاشعار خود و مناظره‌های شعری و در طول حیات 35 ساله خود نیز آن را اثبات می‌کند و محمدرضا ورزی قادر بوده است که این اندیشه را به عموم تماشاگران انتقال دهد.

به طوریکه چون اشعار ساده و همه فهم اما عمیق و کوبنده پروین، صحنه‌های مواجه پروین با موقعیت‌های مختلف زندگی نیز ساده، اما عمیق و کوبنده است.

106 دقیقه برای قهرمان سازی

اما مشاهده زندگی پروینی که نزدیک به یک سده قبل می‌زیسته قرار است چه دردی از مخاطب امروزی که سینما را در سرگرمیو رقص و خنده و تمسخر می‌بیند، دوا کند؟

ورزی به درستی می‌داند که قهرمان ابعاد مختلفی در زندگی دارد. اگر بیش از حد مثبت‌انگاری شود همچون برخی آثار سینمایی، طرد می‌شود. به همین دلیل است که با ظرافت به سراغ ابعاد مختلف زندگی شاعری رفته است که در زمان خود هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ اجتماعی مطرود بوده است و منزوی.

کارگردان در یک مجلس شعرخوانی مردانه تلاش زنی چون پروین را برای احیای هویت جنسی، انسانی و اخلاقی خود در جامعه نشان می‌دهد. پروین می‌گوید زنان نیز می‌توانند فعالیت اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی داشته باشند. اما اصل صحبت او چنانکه در اشعارش نیز هویدا است، انسانیت و نگاه انسانی است.

جدایی او از همسر نظامیو معتاد به افیونش و شکستن زندانی که مانع از پرواز او بود منجر به چاپ دیوان شعر او می‌شود اما پروین این آزادی طلبی را در اشعارش به یادگار می‌گذارد و در عمر مختصر خود سختی‌های دیگری را نیز تجربه می‌کند. شاید اگر ورزی توانسته باشد حتی یک تماشاگر را به تورق دوباره اشعار پروین اعتصامیترغیب کند، رسالت خود را به درستی انجام داده است. او در 106 دقیقه قهرمانی فراموش شده را زنده کرده است. قهرمانی که در زمان حیاتش نیز صدایش به درستی شنیده نشد و فقط شخصیت‌های فاخر و حقیقت جویی همچون ملک الشعرای بهار و علی اکبر دهخدا به همراه پدرش میرزایوسف خان اعتصامیآشتیانی توانستند پی به آن ببرند.

مرگ تلخ پروین اعتصامینقطه کوبنده و صاعقه نهایی کارگردان به تماشاگر است. آنجا که با سهل انگاری و خباثت پزشک و تشخیص دیرهنگام بیماری با حصبه جان به جان آفرین تسلیم می‌کند. داستان پردازی درست ورزی موجب می‌شود که فیلم اضافاتی نداشته باشد. خسته کننده نباشد و تماشاگر را مرتب بر روی صندلی خود جابه جا نکند.

حداقل توانسته است تسکینی برای درد جای خالی سینمای ایران از فیلم‌های فاخر و تاثیرگذار فراهم سازد. آری این چنین است آنچه دهه‌ها جامعه بر سر اندیشه‌ای چون پروین آورده و کارگردان می‌خواهد آن را بر روی پرده نمایش نشان دهد.

ای گل تو ز جمعیّتِ گلزار چه دیدی؟ جز سرزنش و بدسریِ خار چه دیدی؟

رفتی به چمن لیک قفس گشت نصیبت غیر از قفس ای مرغِ گرفتار چه دیدی؟

ای شمعِ دل‌افروز تو با این همه پرتو جز مشتریِ سفله به بازار چه دیدی؟

ونوس بهنود