انیمیشن مردعنکبوتی: در میان دنیای عنکبوتی فروش خوبی داشت و نمرات خوبی هم کسب کرد. انیمیشن با روایت کوتاهی از زندگی شخصیت گوئن استیسی شروع میشود تا مخاطبین دختر انیمیشن هم بتوانند با اثر نزدیکی بیشتری پیدا کنند.
دوگانهٔ کاذب خانواده/موفقیت
در چند سکانس ابتدائی، زندگی خانوادگی گوئن معرفی میشود. در زیبا و رمانتیک گوئن که مملو از رنگهای صورتی و آبی به سبک آبرنگ است، اما گوئن از زندگی احساس رضایت نمیکند؛ زیرا دوستش در مدرسه تبدیل به هیولایی میشود که خودش باید او را نابود کند. این اتفاق در کلوب شبانهای که قرار بود محل خوشگذرانی گوئن باشد اتفاق میافتد. در همین حین گوئن در قامت زن عنکبوتی، توسط پدرش که پلیس است دیده شده و پدرش به زن عنکبوتی به عنوان قاتل دوست گوئن، مینگرد. یعنی علیرغم جهان زیبا و زنانهٔ گوئن، اتفاقاتی میافتد که باعث میشود بین گوئن و پدرش فاصله بیافتد. تا اینکه هویت انسانِ عنکبوتی بودن گوئن لو میرود و پدرش که پلیس است مجبور میشود گوئن را دستگیر کند. در همان لحظهٔ دستگیری، درگیریهایی اتفاق میافتد و انسانهای عنکبوتی که از جهان موازی آمدهاند، به گوئن پیشنهاد میدهند تا به آنها ملحق شود و پدرش را در این جهان تنها بگذارد.
درواقع فیلمنامه به شکلی پیش میرود تا معنادار شدن زندگی گوئن را در گرو نافرمانی او از پدرش بدانیم. در آن لحظه، گوئن تصمیم میگیرد برای رسیدن به موفقیت از پدرش ببرد و ما نیز به عنوان مخاطب با گوئن همراه هستیم.
دقیقا همین مضموم در قسمت قبلی راجعبه مایلز مورالز بود و تا وقتی مایلز از پدرش اطاعت میکرد، انسانی عادی بود و زمانی به قدرتهای ویژه رسید که مطابق میلش و نه صلاحدید خانواده، عمل کرد.
دوست/خانواده، دوگانهای دیگر!
در ادامه داستان را از زاویهٔ دید مایلز پی میگیریم. مایلز هم با خانواده درگیر است، دیر به جلسهٔ مشاوره میرسد و حتی در جشنی که خانوادهاش برای او تدارک دیدهاند نیز با با تأخیر حضور پیدا میکند.
پدرومادرمایلزجزغرزدنوایجادمانعدرمسیرموفقیتمایلز،کاردیگرینمیکنند.
وقتی مایلز در اتاقش محبوس میشود تا به عنوان تنبیه یک ماه از خانه بیرون نرود، گوئن استیسی از جهان موازی سر رسیده، در اتاقش ظاهر میشود. مایلز در دوراهی امر پدر و بیرون رفتن با گوئن، باز هم آنچه که دوست دارد و نه آنچه که خانوادهاش در نظر گرفتند را انتخاب میکند.
درواقع اثر با دوگانهٔ دوست غیرهمجنس و خانواده، باز هم در ذهن مخاطب میکارد که برای رسیدن به لذت، بایستی قید خانواده را زد. البته خانوادهاش بعدا کوتاه میآیند تا مایلز به آنچه دوست دارد و مطابق میلش است، عمل کند.
ضدیت با هر چارچوب رفتاری
پیوند عاطفی بین مایلز و گوئن شدیدتر میشود. فیلمساز با چند اینسرت از دست مایلز که به گوئن نزدیک میشود، تمایل او به عمیقتر شدن این ارتباط را نشان میدهد. این پیوند عاطفی با چند توشات از مایلز و گوئن ادامه مییابد تا علاقهٔ بین این دو را به خوبی در ذهن مخاطب بکارد. بعدا میفهمیم گوئن به خاطر همین رابطهٔ عاطفی، علیرغم دستوراتی که از بالا مبنی بر ارتباط نگرفتن با مایلز دریافت کرده، سراغ مایلز میرود. یعنی باز هم فیلمساز با برجسته کردن رابطهٔ عاطفی مایلز و گوئن، تخطی گوئن از دستورات مافوقش را با عاشقانه کردن فضای انیمیشن، جذاب جلوه میدهد.
مایلز، یاغیِ خوشبخت!
این سمپاتی با یاغیگری و تبعیت نکردن از مافوق، چه نافرمانی از خانواده باشد و چه تبعیت نکردن از رئیس گروه، در تمام اثر دیده میشود. اساسا مایلز شخصیتی هرج و مرجطلب است که صرفا بر اساس غرائض و نظر شخصیاش عمل میکند و برای دیگران ارزشی قائل نیست. این خودگرایی مورد تأیید و تبلیغ اثر است؛ تا جایی که مایلز در جهان موازی، برای رسیدن به «آنچه دوست دارد» جلوی تمام انسانهای عنکبوتی میایستد و به نتیجه میرسد.
ماجرا این است که در یکی از جهانهای موازی، مرکزی از زبدهترین انسانهای عنکبوتی از کل جهانهای عنکبوتی گرد هم آمدهاند و انجمنی برای همافزایی بین خودشان ایجاد کردهاند. در این انجمن، مایلز متوجه میشود که پدرش قرار است کشته شود و مایلز نباید جلوی کشته شدن او را بگیرد. زیرا اگر پدرش کشته نشود، نظم کیهانی به هم میریزد و تمام جهان مایلز نابود میشود. همچنین به مایلز گفته میشود که انتخاب شدن وی به عنوان مرد عنکبوتی نیز خارج از برنامه بوده و از اساس قدرتهایش حاصل ایجاد بینظمی در نظام جهانهای عنکبوتی است.
از ضعفهای فیلمنامه همین مبهم بودن وقایع است. در فیلم توضیحی داده نمیشود که چرا پدر مایلز باید بمیرد؟ این قوانین کیهانی را چه کسی وضع کرده است؟ چرا مایلز توسط عنکبوت به صورت اتفاقی (چنانکه در قسمت قبلی گفتیم) گزیده شد؟ آیا قدرتی وراء انسانهای عنکبوتی به تدبیر جهانهای موازی مشغول است؟ فیلم بدون پاسخ به این سؤالها و در وسط قصه، تمام میشود. البته بهدلیل ریتم بالا، شخصیتپردازیهای مناسب و طراحی جذاب، تمرکز مخاطب عمومی بر صحنههای اکشن است و به خللهای فیلمنامه توجهی نمیکند.
مردان عنکبوتی و مسألهٔ نظم
در این قسمت میگِل، رئیس مجمع مردان عنکبوتی، به مایلز توضیح میدهد که هر انسان عنکبوتی در یک جهان، بانی حفظ نظم و جلوگیری از هرج و مرج است. مایلز با گزیده شدن توسط عنکبوتی از جهان دیگر، درواقع فرصت تبدیل شدن فردی از همان جهان به انسان عنکبوتی را گرفته است. میگل مایلز را مقصر میداند در حالیکه خود مایلز در این واقعه تقصیری ندارد. این بیمنطقی میگل، باعث میشود مخاطب باز هم طرف مایلز باشد و هرج و مرجی که ایجاد میکند، مورد قبول مخاطبین و منطقی جلوه کند.
مایلز برای نجات دادن پدرِ خودش و برقراری نظم در جهانِ خودش، دزدکی وارد دستگاه تِلِپُرتِر شده و به جهان موازی دیگری فرستاده میشود. مایلز با کمک اپراتور دستگاه دزدکی فرار میکند. اپراتور در اولین برخورد با مایلز ، شیفتهٔ او میشود. فیلمساز با طراحی درست چهره و نوع بازیگری این دختر، شیفتگیاش را نشان میدهد. پس باز هم یک جوان برای رسیدن به آنچه دوست دارد (کمک به مایلز)، قانون را زیر پا میگذارد.
جمعبندی و نتیجهگیری:
این قسمت از سری انیمیشن مردعنکبوتی: جهانهای عنکبوتی، متمرکز بر ساختن شخصیتهای جدید برای قسمت بعدی است. شخصیت لکه به عنوان اَبَرشرور وارد داستان میشود، اما هیچ کنش خاصی ندارد و کنشگری او به قسمت بعدی محول میشود.
این قسمت بیشتر بر روی روابط خانوادگی و هرج و مرج برای رسیدن به نظم جدید، متمرکز است. درواقع راهکار اثر به نوجوانان و جوانان برای رسیدن به آیندهای مطلوب، نابود کردن نظم کنونی و ساختن نظمی طبق میل و خواستهٔ شخصی آنان است. حتی اگر به مخالفت با خانواده، مافوق یا هر کس دیگری بیانجامد.
مضمون جهان موازی نیز به شکلی تقلیلگرا در جریان است و تفاوت جهانهای موازی، صرفا در سیر تمدنی و نه ارزش وجودی آن است. مثلا یک جهان موازی همان امریکا است اما به شکلی هندی؛ یعنی جهانهای موازی تعالی ندارند و به شکلی ایندنیایی ترسیم میشود.
برای بررسی عمیقتر اثر باید منتظر قسمت بعدی بود تا با مبانی فلسفی جهانهای عنکبوتی در وراء جهانهای عنکبوتی، آشنا شویم.