هویتی شکسته

فیلمچشم بادومیبه کارگردانی ابراهیم امینی، اثری است که تلاش می‌کند به مسئله‌ای معاصر و مرتبط با نسل جوان بپردازد: علاقه‌ی شدید نوجوانان به فرهنگ کی‌پاپ و پیامدهای روانی و اجتماعی این پدیده. داستان فیلم حول محور مائده، دختر نوجوانی می‌گردد که به خواننده‌ی گروه شاینی، جونگ هیون، علاقه‌مند است و پس از دریافت کامنتی از او در اینستاگرام، تصمیم می‌گیرد به سئول سفر کند تا او را از نزدیک ببیند. این تصمیم با مخالفت شدید خانواده‌اش مواجه می‌شود و درگیری‌های درونی و بیرونی مائده را به تصویر می‌کشد.

چشم بادومیتلاش می‌کند تا احساسات و تجربیات نوجوانان را در مواجهه با فرهنگ کی‌پاپ و تأثیرات آن بر هویت‌شان بررسی کند. احساساتی مانند امید، ناامیدی، اضطراب و سردرگمی در شخصیت مائده به وضوح قابل مشاهده است. کارگردان از طریق میزانسن و دوربین، این احساسات را به مخاطب منتقل می‌کند. برای مثال، صحنه‌هایی که مائده در خلوت خود به موسیقی کی‌پاپ گوش می‌دهد و در دنیای خیالی خود غرق می‌شود، به خوبی فرار او از واقعیت را نشان می‌دهد.

با این حال، فیلم در انتقال مفاهیم عمیق‌تر مانند هویت‌یابی و تأثیرات فرهنگی بر نسل جوان چندان موفق نیست. موضع فیلمساز مشخص نبوده و ما نمی‌توانیم تشخیص دهیم آیا دغدغه فیلمسازمحبوبیت زیاد کی پاپ میان نوجوانان و جوانان ایرانیبوده و در کنارش می‌خواهد از پیجِاختلال هویت گسستیبرای محکم کردن پایه‌های روایتش استفاده کند، یا برعکس! البته این فیلم از نظر دوربین هم بسیار بی‌طرف است و برای مخاطب قابل تمایز نیست که کارگردان خود را به والدین نزدیک می‌داند یا والدین؟ 

از نظر فنی، فیلمچشم بادومینقاط قوت و ضعف خود را دارد. میزانسن و ترکیب‌بندی قاب‌ها در برخی صحنه‌ها به خوبی طراحی شده‌اند و احساسات شخصیت‌ها را به مخاطب منتقل می‌کنند؛ برای مثال در سکانس‌‌هایی که مائده در زیرزمین زندانی است، به خوبی می‌توان روح اسیر مائده را نیز لمس کرد.

با این وجود، فیلم در استفاده از دیالوگ‌ها و شخصیت‌پردازی‌ها دچار اغراق و کلیشه‌سازی شده است. استفاده‌ی بیش از حد از اصطلاحات رایج میان نسل زد (مانند استاکر، بلک لیست، فیک و…) نه تنها به واقع‌گرایی فیلم کمک نمی‌کند، بلکه باعث می‌شود شخصیت‌ها به جای اینکه عمیق و باورپذیر به نظر برسند، سطحی و کاریکاتوری جلوه کنند.

از نقاط ضعف فیلم می‌توان به، نحوه‌ی پرداخت به دو شخصیت روحانی و جادوگر اشاره کرد. کارگردان با انتخاب میزانسن و دیالوگ‌های خاص، شخصیت روحانی را به گونه‌ای نشان می‌دهد که موجب تمسخر و خنده حضار می‌شود، در حالی که شخصیت جادوگر با ابهت و جذابیت به تصویر کشیده می‌شود. این سوگیری کارگردان نه تنها به روایت فیلم کمکی نمی‌کند، بلکه باعث می‌شود مخاطب نسبت به موضع فیلمساز دچار سردرگمی شود.

پایان‌بندی فیلم نیز یکی از نقاط ضعف آن محسوب می‌شود. تحول ناگهانی مائده پس از گفت‌وگو با پدربزرگش و پذیرش هویت حقیقی‌اش، برای مخاطب باورپذیر نیست. این تغییر آنی و بدون تأمل، نه تنها در واقعیت ممکن نیست بلکه حتی در دنیای جادویی سینما نیز به شکل اطمینان‌بخشی روایت نمی‌شود.

فیلمچشم بادومیبا وجود تلاش برای پرداختن به موضوعی معاصر و جذاب، به دلیل عدم وضوح در موضع‌گیری، اغراق در دیالوگ‌ها و ضعف شخصیت‌پردازی‌ها، و پایان‌بندی شتاب‌زده، نتوانسته به اثری عمیق تبدیل شود. با این حال، کارگردانی نسبتاً خوب، میزانسن مناسب و بازی قابل قبول بازیگران، این فیلم را به اثری قابل توجه در جشنواره فیلم فجر تبدیل کرده است.