درنگی بر کارنامه الناز شاکردوست به بهانه «تی تی» و «ابلق» / شتاب پیشرفت
در دورانى كه اغلب بازيگران زن تحت سيطره نقشهای درونگرایانه، تمايلى غريب به ايفاى اين نقشها داشتند يك بازيگر خاص خود را به سينماى ايران معرفى كرد؛ بازيگرى كه چهرهای فيگوراتيو نداشت كه او را در قياس قرار دهد. شروعش هم برخلاف ديگر بازيگران كه ترجيح میدهند از سينماى روشنفكرى يا اجتماعى آغاز كنند به سينماى كمدى و فان اجتماعى گرايش داشت. صحبت از الناز شاكردوست است كه با «مجردها» و «گل يخ» به سينما معرفى شد و از همان ابتدا شيطنت و شر و شورى ویژهای را در بازیاش گنجاند و درعینحال نوعى حلم و شكيبايى خاص هم در نقشآفرینیهایش لحاظ كرد تا هم مناسب بازى در نقش زنان فم فتال باشد و در شمايلى اغواگر ظاهر شود و هم بتواند راوى دردها و تنشهای درونى نقشهايش باشد. به بهانه ایفای نقش در دو فیلم «ابلق» و «تی تی» نگاهی به برخی از مهمترین نقشآفرینیهای او داشتهام.
۱۰/ مریم – «فاصله»: شمایلی از انتقامجویی
فیلم «فاصله» ساخته کامران قدکچیان از نمونه آثاری است که به بازنمایی مجدد ارزشها و نظام تولیدی فیلمسازی در دهه ۴۰ و ۵۰ پرداخته است. فیلم توازن ژانری ندارد و ملغمهای از بازنمایی کلیشههای فیلمفارسی است. شخصیت مریم در این فیلم نیز بهتبع رویکرد جاری در آن به کاریکاتوری از زن اغواگر و انتقامجو بدل میشود. بااینوجود تلاش الناز شاکردوست برای بیرون کشیدن شمایل مریم از ورطه کلیشه زن اغواگر و انتقامجو کاملاً ملموس است. گواینکه شاکردوست در آن دوران همچنان بازیگری گیشهای محسوب میشد و هنوز اعتماد سینمای جریان اصلی را نسبت به خود نمیدید، اما همه تلاش خود را معطوف این نکته کرد تا علاوه بر تلقی کمیک از رویکرد مریم برای انتقامجویی، بتواند وجهی جدی از تصمیم یک زن زخمخورده از بیوفایی نامزدش را نیز قابلباور بسازد.
۹/ زهره – «بیوفا»: بانوی زیبای من
یکی از اصلیترین بارقههای توان بازیگری الناز شاکردوست در کمدی در فیلم «بیوفا» ساخته اصغر نعیمی آشکار شد. «بیوفا» نسخهای بومی از فیلم کلاسیک «بانوی زیبای من» است که به دلیل تلاش کارگردان برای ایجاد استقلال از نسخه اصلی، رویکرد آشنای عشق پسر پولدار و دختر فقیر را دستمایه روایتی کمدی و رمانس میکند. شاکردوست در این فیلم توانست تا توازنی منطقی را میان دو شمایل برتافته از زهره بربسازد. در سیمای اولیه زهره رد و نشان آشنایی از مؤلفههای فرهنگ زیستی جنوب شهر قابلدرک بود و در وجه دوم زهره در کالبدی از یک خانم دکتر تحصیلکرده فرو میرود، اما در این وجه تقلبی و عاریتی نیز همچنان نمایهای از سادگی، شرافت و صداقت دختری زحمتکش، دردمند و مهربان متعلق به طبقات پایین را تداعی میکند.
۸/ فرشته – «قاعده بازی»: فرشتهای در عمارت
همبازی شدن با گروهی از بزرگترین بازیگران سینما و تلویزیون در فیلم کمدی «قاعده بازی» ساخته احمدرضا معتمدی، فرصتی را در اختیار شاکردوست قرار میدهد تا ظرفیتهای بازیگری خود در آثار کمدی را چند پله ارتقا دهد؛ بهواقع در فیلمی که قطبی به نام اکبر عبدی بهعنوان پارتنر در کنار شاکردوست قرار میگیرد، به این بازیگر کمک میکند تا رویکرد فلسفی کارگردان به فیلم کمدی را در یک سادگی شوخ انگارانه برای شخصیت فرشته قابلدرک کند.
فرشته سرآغازی برای بازنمایی بارقههای درونی شاکردوست برای بازی توأمان در دل صحنههایی کمدی و جدی است به این دلیل که از اساس دختری با رویکردهای فرشته در جامعه پسامدرن مادیگرا کمتر جدی گرفته میشود، اما فیلم نشان میدهد که کیمیای درونی چنین شخصیتهایی نه در دل عمارتی دیرپا و انسانهایی فرصتطلب که در جمع افرادی دور از تجمل، با معرفت و سادهاندیش بیشتر ستوده میشود.
۷/ ترگل – «گل یخ»: تصویری از معصومیت
فراموشی گاه پادزهری برای همه تلخیهای پیشین است و شخصیت ترگل در فیلم «گل یخ» با فراموشی حادث شده برای خوش پس از زلزله اگرچه سهمی از دوران شکوفایی و شهرت و ثروت همسرش عباس کامیاران ندارد و باید در کنار گوهر روزگاری صافوساده را سپری کند، اما این فراموشی بهواقع همچون مرهمی برای زخمها و نارواییهایی است که در زندگی با ناپدریاش کشیده است. ترگل سیمایی از معصومیت دیرپای زنان در جامعهای مردانه را تداعیگر است که در حصار جهالت، تعصب و تصلب روزگاری تلخ را سپری میکنند.
۶/ سیما – «عروس فراری»: انتقام شمالی
باز هم حضور در شمایل آشنای زنی زخمخورده از خیانت در فیلم «عروس فراری»، این فرصت را در اختیار الناز شاکردوست مینهد که در پوسته همیشگی و آشنای بازیگری خود در سینمای گیشه فرو برود. شمایل سرد و انتقام جوی سیما در کنار شیطنت و بازیگوشی کاملاً با فیگورها و اکتهای شاکردوست همخوان بود و این بازیگر حضوری استاندارد و بیدردسر را در فیلمی متعلق به تفکر فیلمفارسی از خود برجای گذاشت.
۵/ افسانه – «رسوایی»: فاصله طغیان و عبودیت
رویکرد ساده و پوستهای فیلم «رسوایی» ساخته مسعود دهنمکی به موضوع عرفان، تقوا، صبوری، شکیبایی و خداباوری در همه سکانسها و تاروپود دیالوگهای فیلم ملموس بود، اما شاکردوست این بار هم حضوری بهاندازه را در فیلمی آشفته برجای گذاشت. یکی از دلایل حضور موفق شاکردوست در این فیلم بیساختار و آشفته باز هم به حضور پارتنری چون اکبر عبدی وابسته بود.
پینگپنگ دیالوگی و ارتباطی افسانه و حاج یوسف در این فیلم کاملاً بیادا و در کمال سادگی اتفاق میافتد و همین حضور ساده، صمیمانه و بیادا سبب شده تا اغلب مخاطبان فاصله طی شده افسانه از طغیان تا عبودیت را با وجود همه المانها و نشانههای شعاری بودن و برخورد پوستهای فیلم با موضوع مهمی چون خداباوری بپذیرند.
۴/ صحرا – «خفهگی»: عمله جنایت
سرانجام پس از مدتی مشق بازیگری در سینمای گیشه و زورآزمایی در سینمای متفاوت کمدی، شاکردوست برای بازی در فیلم «خفهگی» ساخته فریدون جیرانی دعوت شد. حضور در این فیلم تمجیدهای مختلفی را از استعداد و تواناییهای این بازیگر سبب شد اما آنها که از روزهای اول مسیر شاکردوست را دنبال میکردند از این حضور غافلگیر نشدند. این بازیگر توانست تا شمایلی از یک عمله جنایت و فریبخورده را بهدرستی در بازیاش بازنمایی کند.
۳/ ژاله – «مجردها»: نمایشی تومان از جدیت و ملوسی
یکی از اولین هنرنماییهای شاکردوست در سینمای ایران در فیلم «مجردها» بود. در این فیلم او یک منشی بود با خصوصیاتی از مشنگی، هیجان، سادگی و جدیت. شاکردوست همه این ویژگیها را در توازنی استاندارد در کاراکتر ژاله قرار داد و گام اول را در سینمای کمدی محکم برداشت. ژاله در عین اینکه تلاش دارد تا همچون رئیسش سرد و زمخت و جدی به نظر برسد، اما بهواقع دختری است بهشدت ساده، دل رحم، مهربان و تأثیرپذیر که جذب نگاهها و دیالوگهای مهربانانهای میشود که از سوی یکی از مردان کارگاه نسبت به خودش بیان میشود.
۲/ تی تی – «تی تی»: خیالبافی زیبا
کاراکتر تی تی در فیلمی به همین نام تلاشی از سوی سینمای ایران برای بازنمایی تصویری خیالباف، مهربان، رویااندیش و طبیعتدوست از دختران ایران است. دخترانی که کام آرزوهایشان را بیشتر به نیش میکشند تا اینکه بخواهند به نوش برسانند. تی تی یکی از همان دختران مهربان و غوطهور در رویاهاست که هنوز زمزمه لالاییهای لطیف دوران کودکی در گوششان طنینانداز است و قرابتی میان خود و جهان دداندیش بیرون حس نمیکنند. دخترانی از جنس تی تی در رؤیاهایشان زندگی میکنند و کنایههای جهان پیرامون نیز تزلزلی در باور و ارادهشان در این شیوه از زیست ایجاد نمیکند.
۱/ راحله – «ابلق»: سکوتی در برابر تعرض
تلخی سکوت در برابر تعرض و ظلم بیش از آنکه ظالم را گستاختر کند کاربردی ندارد. سرنوشت تلخ راحله فیلم «ابلق» و سکوت نجیبانهاش در مقابل تعرض جلال حکایتی آشنا از تاریخ ملل است با این مضمون که ظلم دیری نمیپاید و آنگاه که منجنیق آه مظلومان آتشی برپا سازد گرده و پشته هر ظالمی را به چهارمیخ میکشاند. فیلم «ابلق» چنین آدرسی را میدهد. جلالها اگرچه همچنان میمانند و به بذل و بخششهای ریاکارانه خود ادامه میدهند و راحلهها اگرچه رحل کوچ برمی بندند اما در نهایت این راحلهها هستند که با منجنیق آه، نقاب از شمایل خوشسیمای جلالها به کناری مینهند و نشان همگان میدهند که در پشت هر صورت نیکی لزوماً سیرت خوبی نهان نیست.
۱+/ فائزه منصوری – «شبی که ماه کامل شد»: قربانی ترور
فائزه منصوری به لحاظ شخصیتی وابسته به طبقه پایین شهری تهران و تیپ دختر جنوب شهری است. تغییرات خلق و خویی این نقش در دل تعلیقهای مکرر دراماتیک در فیلم «شبی که ماه کامل شد» سبب بروز تواناییهای ویژهتری از الناز شاکردوست در ساحت نقشآفرینی شده است.
در اینجا عاشقپیشگی ابتدایی فائزه در نیمه اول فیلم و دردمندی درونی نقش در نیمه پایانی اثر بهخوبی دو پیکره حسی متفاوت را در بازی شاکردوست بروز میدهد. این دو پیکره چه به لحاظ شادمانی و عشق شیفته وارانه فائزه و عبدالحمید و چه در دل التهاب و اضطراب درونی فائزه از آشنایی بیشتر با خانواده همسرش و نزدیکشدن او به چهره واقعی برادران ریگی بهخوبی در بازی این بازیگر نمود یافته است.
شاکردوست توانست موقعیت دختری رنجدیده و گیر افتاده در دل یک وضعیت ملتهب و استرسزا را با بیشترین کنش در صورت نشان دهد. وی به زیبایی درونیات نقش را در حالتهای متفاوتی از وضعیت چشمان فائزه نمایان میسازد؛ چشمانی که متعجب و خشک زده به تلویزیون مینگرد و صحنه تیرباران مسافران اتوبوس را مینگرد یا همان چشمها که پس از مصائبی چون مرگ برادر و آشنایی بیشتر با عبدالحمید ریگی غمزده و بیرمق به صورت وی مینگرد درحالیکه دیگر از آن شوروشوق عاشقانه روزهای اول آشنایی در چشمهایش خبری نیست و جای آن را ترسی از زندگی کنار یک تروریست گرفته است و همین چشمان بیرمق ازدسترفتن عشقی شیفته وارانه را برملا میسازد.
منبع:نماوا