مهدی جعفری کارگردان باسابقه ایرانی در ششمین اثر سینمایی خود به سراغ یک سوژه عالی رفته است. علی هاشمی، از فرماندهان عرب تبار خوزستانی در سپاه که در آخرین روزهای جنگ در جزیره مجنون به شهادت رسید و پیکر وی در هور العظیم آرام گرفت و تا سالها پس از خشک شدن هور، جسد وی نیز تا سال 1388 پیدا نشد. پیش از مهدی جعفری، «علی اصغر شادروان» کارگردان قدیمی ایرانی فیلم «یوسف هور» را در سال 1391 در مورد زندگی شهید هاشمی و با بازی آرش مجیدی، جمشید جهانزاده و اکبر سنگی ساخت که بدلیل مسائلی هنوز پس از یک دهه به پرده سینما نرسیده است.

فیلم اشک هور را باید ادامه روندی دانست که از فیلم «به کبودی یاس» از پایان دهه 1380 آغاز شد. فیلمهای دفاع مقدس در گونه بیوگرافی که از روایت خطی معمول عدول میکند و پس از «ایستاده در غبار» قالبی شبه مستند در گونه «داکیودراما» پیدا کرده است. ماجرا از یک تفحص شخصی در هورالعظیم پس از خشک شدن آغاز میشود؛ یک افتتاحیه خوب از یک مرد میانسال خوزستانی(بدران) و سپس بیوگرافی خوبی از کاراکتر بدران از دوران قاچاق در هورالعظیم و نزاعهای طایفه ای در خوزستان میبینیم که توضیح جامعی از این کاراکتر رمزگشای فیلم است. از سوی دیگر این صحنه های ابتدایی اشاره خوبی هم به لوکیشن دارد؛ زیرا این معرفی چیستی اقلیم خوزستان از هورالعظیم تا نزاعهای طایفه ای را هم دربر میگیرد.

دو شخصیت اصلی مکمل یعنی بدران و مادر شهید هر کدام پرداخت جداگانه ای دارند. شخصیت پردازی در این فیلم به جز شخصیت بدران بسیار ضعیف است. در این فیلم اگر چه تحول بدران از یک قاچاقچی به یک معلم سرشناس در شهر را میفهمیم ولی کاراکتر رویا افشار بعنوان مادر شهید هاشمی در کل فیلم تنها در حد یک کلوزآپ و حتی پرتره عکاسی تصویر شده است. کلوزآپی که نقش تعیین کننده ای در داستان ندارد و حتی صحنه های عاطفی مانند برخورد مادر شهید با پوتینهای سربازان داخل هور تبدیل به یک سکانس تکان دهنده نشده است. او تنها در نقش پرتره عکاسی از یک مادرشهید دردمند که فرزندش را نیافته است تصویر میشود و در مابقی ماجرا نقش مهمی ندارد.

بدترین پرداخت فیلم صحنه نزاع علی هاشمی با کوماندوهای عراقی در جزیره مجنون است. این هم از جمله شاه سکانسهایی بود که به شرط وجود یک کارگردان خبره میتوانست به یک صحنه هیجان انگیز تبدیل شود. جاییکه وی با بدران در داخل خودرو است که در همان حال بالگرد عراقی به همراه گروهی از کوماندوها برای دستگیری وی مسیر او را سد میکنند. با وجود تیراندازی هیچکدام از تیرها به خودروی بدران برخورد نمیکند و بدران از مهلکه میگریزد. در پایان علی هاشمی به همراه یکی از همرزمان خود در جزیره مجنون در حالیکه بالگرد عراقی بالای سر آنها پرواز میکنند در حالیکه یک دسته کوماندو با حمایت هوایی به دنبال او هستند با درست کردن آتش مصنوعی جان سالم بدر میبرد که این تعارض نظامی فاقد جذابیت بصری و حتی فاقد توجیه نظری است. از این رو میتوان گفت که پرحادثه ترین سکانس که میتوانست سطح بالایی از تعلیق را در خود جای دهد با یک پرداخت بد، سوخت شد.

در بحث معاصرت و برگشت به جلوهایی که در سالهایی 1388 و 1382 میبینیم اثر از زیست جمعی مردم و آگاهی محیطی در این زمانها یافت نمیشود. بطور مثال در سال 1382 که پس از سقوط صدام شاهد بگومگوهای مردم داخل تاکسی درباره علی هاشمی هستیم؛ هیچ نشانی از ایران سال 82 جز پراید صندوقداری که در جلوی خودروی تاکسی قرار گرفته است نیستیم و کارگردان، ضعف میزانسن را با بکارگیری تنها یک خودروی پراید پلاک قدیمی سعی داشته که جبران کند؛ چنانچه از ایران سال 1388 و در آستانه یافتن جسد شهید هاشمی نیز چیزی جز اخبار سراسری تلویزیون نمیبینیم. از همین رو وجه پرداخت لوکیشن و ایجاد آگاهی محیطی برای مخاطب بسیار ضعیف بوده است و به همین دلیل میتوان اشک هور را در حد یک تله فیلم دانست.

آنچه پیداست برخلاف نمونه اشتثنایی «به کبودی یاس» که روایت غیرخطی بخوبی در خدمت اثر درآمده در «موقعیت مهدی» و «اشک هور» این امکان پدید نیامده است. باید پس از یک دهه تجربه ساخت فیلمهای دفاع مقدس با منظق پسامدرن این فهم بوجود آمده باشد که گونه دفاع مقدس در این قالبها چندان موفق نیست. پرداختن موضوع جنگی در گونه داکیوداراما اگر بخواهد به گونه بیوگرافی نزدیک شود با توجه به محدودیت امکان کلوزآپ و صحنه های عمیق نمیتواند مخاطب را با وجه تراژیک جنگ همسو کند؛ لذا باید در قالب مینی سریال عرضه شود چیزی که در نمونه های موفقی همچون فیلم «چه» ساخته استیون سودربرگ هم اتفاق افتاد و از قضا در سریال «عاشورا» که گونه سریال شده «موقعیت مهدی» بود تحقق بهتری پیدا کرد.