باغ کیانوش، ساخته رضا کشاورز حداد، فیلمی در دسته سینمای کودک و نوجوان است که رنگ و بوی دفاع مقدس را نیز به خود می‌گیرد.

داستان فیلم با پیدا کردن یک صندوق موز در پشت وانت نادر_با بازی عباس جمشیدی_ توسط بچه‌ها آغاز می‌شود. آن‌ها موزها را به باغی که مالک آن کیانوش_با بازی شهرام حقیقت‌دوست_است نسبت می‌دهند و سپس به خیال‌پردازی در مورد این باغ و مالک مرموز آن یعنی کیانوش و طرح مسابقه‌ای برای ورود به باغ و برداشتن موز می‌پردازند. خیال‌پردازی هرکدام از بچه‌ها براساس شخصیت و ذهنیت خودشان است و این نکته در همان آغاز توجه کارگردان به شخصیت‌پردازی را نشان می‌دهد. البته این جزئیات در مرحله برداشت آن‌چنان که باید مورد استفاده قرار نمی‌گیرد و تعدادی از کاراکترهای انبوه فیلم مانند پسر نادر در جریان داستان حضور کنش‌مند ندارند و نسبتا محو می‌شوند.

فیلمساز چه در جزئیات و چه در ساختار کلی، نسبت درستی با دفاع مقدس برقرار می‌کند. در موقعیت‌های ساده‌ای مانند اصابت به جنگنده دشمن و کات به لبخند علی و دیگر بچه‌ها، فیلمساز می‌داند که در جهان فیلمش، خلبان‌های عراقی در مقابل بچه‌های روستا قرار دارند و در ادامه نیز بچه‌ها را در جایگاه مدافعان جان مردم روستا در برابر سربازان عراقی قرار می‌دهد. در واقع، در جهان اولیه‌ی فیلم، ضد قهرمان دنیای بچه‌ها کیانوش و باغش هستند اما با افتادن خلبان عراقی در باغ کیانوش و ورود به پرده دوم فیلم، ضد قهرمان واقعی خود را نمایان می‌کند و این نحوه ورود ضد قهرمان(خلبان عراقی) از نکات قوت اصلی فیلمنامه است. اما ضعف جدی فیلمنامه نیز مربوط به ضد قهرمان‌ها و پرداخت به شخصیت دو خلبان عراقی است که از تیپ‌های نه‌چندان قوی فراتر نمی‌روند و بالطبع کشمکش‌های چندان قوی‌ای هم با قهرمانان فیلم ایجاد نمی‌کنند. در آن‌سو، تحول بچه‌ها از کودکانی بازیگوش به شخصیت‌هایی پخته و درگیر واقعیت نیز، جهشی و ناگهانی به نظر می‌رسد.

 

در پرده دوم تعقیب و گریز میان بچه‌ها و خلبان عراقی و سِیر منتهی به محبوس شدن خلبان کمی طولانی برگزار می‌شود و فیلم را از ریتم می‌اندازد. نکته مثبت این سکانس که در شب اتفاق می‌افتد ساخت تصویری آسمانی و منجی‌وار از دید بچه‌های روستا نسبت به بالگرد نیروهای ایرانی ا‌ست. بالگردی که دیده نمی‌شود اما صدایش از آسمان به گوش می‌رسد و فرودش را نیز با نور طلایی‌اش می‌بینیم. فیلمساز با فهم درست از مدیوم، این پرداخت را با ظرافتی شایسته تحسین انجام می‌دهد و آن را به تماشاگر حقنه نمی‌کند. در نتیجه تاثیری عمیق و درست در قوه شناختی مخاطب برجای میگذارد. ورود بالگرد از نظر زمانی نیز درست و به‌موقع است زیرا کنش‌مندی بچه‌ها را تحت‌تاثیر قرار نمی‌دهد و هنگامی که آن‌ها وظیفه خود را انجام می‌دهند به‌عنوان مکمل و نجات‌بخش نهایی وارد می‌شود.

از دیگر نکات برجسته فیلم، کارگردانی و جلوه‌های ویژه خلاقانه آن است که اثر را نسبت به دیگر فیلم‌های روز سینمای ایران متمایز کرده است. فیلمساز تلاش می‌کند تا ذهنیت شخصیت‌هایش را با ترفندهای مختلف به‌ تصویر کشد و عینیت بخشد و در این میان ذهنیات علی که به‌صورت انیمیشن نشان داده می‌شود او را از دیگر شخصیت‌ها متمایز می‌کند. اما در این مسیر، متن و اجرا دچار آفاتی نیز شده است. برای مثال، فلاش‌بک‌های سوبژکتیو(ذهنی) شخصیت‌ها در مواقعی، زیرمتن اثر را از بین می‌برد. در حقیقت تلاش قابل احترام کارگردان برای فهماندن ابعاد داستان و درونیات شخصیت‌های فیلم، به کم‌عمق شدن فیلم و آمدن همه‌چیز به سطح و پوسته اثر می‌انجامد و در نتیجه، جایی برای حس و مشارکت مخاطب باقی نمی‌گذارد. همچنین، اسلوموشن(نمای آهسته) های متعدد فیلم، لحن آن را از حد و اندازه خود خارج می‌کند و به پرتگاه سانتیمانتالیسم نزدیک می‌شود.

الگویی در فیلمنامه باغ کیانوش چند مرتبه تکرار می‌شود که پتانسیل ایده در ایجاد تعلیق را هدر می‌دهد. در این الگو، مخاطب مستقیما در جریان حادثه و نقطه عطف‌های فیلم قرار نمی‌گیرد و پس از اطلاع از وضعیت نهایی، گزارش آن را از زبان یکی از شخصیت‌ها می‌شنود. برای مثال، نقطه اوج پایانی فیلم را در نظر بگیریم. هم‌زمان با مبارزه علی و کیانوش با خلبان دوم، سینا باید اهالی روستا را که در جشن عروسی در معرض بمباران هستند از خطر باخبر و مجبور به فرار کند. فیلم‌ساز به‌جای پرداخت موازی به دو مسیر جذاب داستان خود و به اوج رساندن تعلیق، تنها به مبارزه می‌پردازد و نقطه عطف دیگر را تقریبا رها می‌کند. در ادامه از پشت بیسیم خبر نجات روستاییان و سپس نحوه و چگونگی انجام این کار را از زبان سینا می‌شنویم که بدیهی است اثر کافی را نخواهد داشت.

سطح نقدهایی که به یک اثر وارد است، بسته به سطح فیلم می‌تواند بالا یا پایین باشد. و بر این اساس، فیلم اول رضا کشاورز حداد، با متر و معیار سینمای ایران فیلم سطح بالایی است و شاید بتوان آن را بهترین فیلم جشنواره فجر سال گذشته دانست. باغ کیانوش، نوید یک سینماگر جدید و یک سینمای امیدبخش را می‌دهد. امید است که در آثار بعدی این کارگردان، ردپای پیشرفت و ترقی را شاهد باشیم.

علی نقدی