این آذرماه، نودمین سالگرد تولد جمشید مشایخی یکی از بهترین بازیگران تاریخ سینمای ایران است. از همین رو تارنمای فیلمشناخت قصد دارد به مناسبت این روز کارنامه بازیگری وی را در یادداشت زیر مورد بررسی قرار دهد:

«نوستالژی خان دایی»

آنچه پیداست افکار عمومی جمشید مشایخی را بیشتر با نقش «خان دایی» در فیلم قیصر میشناسد. این نقش کارکرد مهمی برای مشایخی داشت. مشایخی در این فیلم در حالیکه تنها 35 سال داشت نقش یک پیرمرد هشتاد ساله را ایفا کرد و بخاطر محبوبیت این فیلم وی تا پایان عمر زیر سایه این نقش باقی ماند و مدام آن را تکرار نمود. ازینرو وی بازیگری بود که هیچگاه بصورت جدی بعنوان یک جوان در سینما بکار گرفته نشد. کارگردانان بعدی نیز با توجه به اقبال جامعه به این نقش سعی کردند نقشهایی را به او ارائه دهند که بازتولیدگر همین خان دایی باشد. شخصیت جوانمرد و وارسته اخلاقی که بعضا رفتارهای منفعلی نیز انجام میدهد. از نقش «آقابزرگ» در بت شکن، نقش «ضیا» در بی حجاب تا کاراکتر «کمال الملک» و حتی پس از انقلاب بازی او در نقش «استوار» در «گلهای داودی»، نقش «رادمنش» در «ماه عسل» و یا «افجه ای» در «جُرم» همه ادامه همین خان دایی قیصر بودند. تداوم کاراکترهای جمشید مشایخی در دوبله آثار وی نیز وجود داشت. دوبله ایرج ناظریان پیش از انقلاب و دوبله منوچهر اسماعیلی و احمد رسولزاده پس از انقلاب، هر سه با نسخه صدای تکیده دوبلور روی بازی مشایخی، این نقش را در افکار تماشاچی تقویت میکرد. نمونه هالیوودی جمشید مشایخی را میتوان «اسپنسر تریسی» دانست که همچون مشایخی همواره ایفاگر کاراکتر یک پیرمرد مهربان و شکست خورده بود. تریسی بعنوان یک بازیگر با فن بازی ساده و صمیمی شناخته میشد. بازی او با چشمان نافذ و سادگی در عین باورپذیری، او را در بازی نقشهای مختلف یاری میداد که اوج این نقش آفرینی در فیلم «پیرمرد و دریا» ساخته «جان استورجس» تبلور یافته بود.

البته در این میان نقشهایی از مشایخی دیده شد که با اکثر آثار وی متفاوت بود که این مربوط به کاراکترهایی است که عمدتا مربوط به نیمه اول دهه 1350 هستند. مشایخی در این آثار نسخه قدرتمندی از بازی خود را ارائه کرد که خاطره خان دایی باعث شد که هیچگاه مورد توجه قرار نگیرد. مهمترین این آثار سریال «سلطان صاحبقران» ساخته علی حاتمی بود که قطعا یکی از بهترین نمایشهای ناصرالدین شاه در تاریخ سینمای ایران محسوب میشود. حتی در فیلم «پدر که ناخلف افتد…» با وجود ضعیف بودن فیلم ولی بازی قدرتمندی را از مشایخی شاهد هستیم. کاراکتر «حیدر» با بازی وی در این فیلم، یک مرد عیاش است که در اوج بی پولی و فلاکت خانوادگی دست از میگساری در کافه برنمیدارد. بازی فوق العاده مشایخی در این فیلم بی شک یکی از بهترین بازنمایی های کاراکتر «مست» در تاریخ سینمای ایران میباشد

«شازده احتجاب»

از دیدگاه نگارنده قویترین بازی مرحوم مشایخی در فیلم «شازده احتجاب» در نقش «خسروخان» است. فیلمی که بر اساس رمان هوشنگ گلشیری به همین نام و به کارگردانی بهمن فرمان آرا ساخته شد؛ در این فیلم مشایخی به زیبایی نقش یک شاهزاده دمدمی مزاج قاجار را با صفات شخصیتی متضادی همچون ضعیف النفس بودن، اذیت زیردستان، دلسوزی، اخلاق سادیستی، عشق ورزیدن، خنده های بغض آلود و فتیشهای عجیب جنسی را نشان میدهد. در ادامه این نوشتار به بررسی ظرایف بازی مشایخی در این نقش پرداخته خواهد شد:

فیلم دارای روایتی غیرخطی است که برای بررسی وقایع ادوار مختلف زندگی خسروخان معروف به شازده احتجاب که در این فیلم نقش آخرین شاهزاده قجری را ایفا میکند؛ ساخته شده است. سکانس ابتدایی از یک گذرگاه تاریک و عبور خسروخان در قامت یک پیرمرد تکیده و رسیدن او به ساختمان یک عمارت رو به زوال آغاز میشود و بلافاصله با نمایش قاب عکسهای خانوادگی به مرحله مرور خاطرات گذشته میرسد. تمثیل تنظیم کردن ساعت بوسیله همسر و نوکر خانه و نیز روشن شدن چراغها بیانگر آغاز روایت فیلم میباشد؛ خسروخان ابتدا پیگیر سرنوشت جد بزرگ خود و داستان قتل مادربزرگش از مرادخان میشود. مرادخان ملازم خانه زادی است که تا پایان فیلم نقش پیام آور عزراییل را برای خسروخان ایفا میکند و در نهایت پیام مرگ خود خسروخان را نیز میدهد. نمایش سکانس تشییع جنازه در سه برهه زندگی وی یک نمای عجیبی بود که در دو برهه کودکی و نوجوانی با اخطار ماندن او زیر سم اسبها بوسیله مادر او همراه بود و سرانجام با پیاده شدن او از کالسکه در سنین بزرگسالی نمایی از اینکه خسروخان آخرین فرد خاندان قاجار خواهد بود نشان داده شد.

فیلم بلحاظ شخصیت پردازی بسیار قوی عمل کرده و ضمن ارائه شرح حال کاملی از شخصیت اصلی داستان، سیر منطقی شخصیت او از کودکی به کهنسالی را البته به شکل غیر خطی نمایش میدهد و در صحنه های یادآوری وقایع کودکی تا بزرگسالی وی را روایت میکند. از صحنه کودکی وی که سوء استفاده جنسی دختری بنام «منیر» از او و پناه بردن او از ترس منیر به مجلس روضه روایت میشود. این شمای کلی از کودکی خسروخان در کنار به گلوله بستن شورش دهقانان ضمن ارائه یک شرح حال کامل از کودکی وی، حوادث سیاسی عصر خسروخان را با گوشه چشمی به وقایع سیاسی ایران دهه 1350 نشان میدهد. نتیجه سوء استفاده از وی در سنین کودکی همین تفاوت او با سایر شاهزاده های قجری است؛ در حالی که شاهزادگان قاجار عمدتا زنباره و اهل آزار به زیردست هستند وی دارای یک عطوفت ذاتی است و همین باعث میشود که بوسیله فخرالنسا در دوران نامزدی مورد اعتراض قرار بگیرد و بعضا رفتار عاشقانه اش با او مورد تمسخر خود فخرالنسا با عبارت «خیلی عقبی …» واقع شود.

ولی نقطه اوج داستان از دقیقه 30 به بعد فیلم است؛ جاییکه فخری بعنوان کلفت خانه قرار است تا بعد از مرگ فخرالنسا نقش همسر فقید را برای خسروخان ایفا کند. وی به تدریح آرایش چهره و لباسهای فخرالنسا را میپوشد تا فتیش جنسی ارباب را تامین کند. در سکانس رودرو قرار گرفتن فخری جلوی آینه شاهد یک صحنه بسیار زیبا هستیم. در یک تصویر پلکانی در آینه بزرگ، آینه کوچک و  سپس عکس خسروخان پشت آینه کوچک، یک قاب سه رخ در مورد سه کاراکتر اصلی شکل میگیرد. موسیقی حزن انگیز در ترکیب ویولون و فلوت انگار از یک امپراتوری خانوادگی ورشکسته سخن میگوید؛ جایی که کلفَت خانه قرار است تا نقش یک زن اصیل را برای خسروخان ایفا کند. در سکانسهای بعدی با سوختن کتاب خاطرات خانوادگی خسروخان مواجهیم؛ جایی که خسروخان از پدران خود به بدی یاد میکند و در یک بازی استادانه از جمشید مشایخی شاهد یک خنده بیمارگونه و بغض آلود پس از یادآوری ستم پدران وی به زیردستانشان از او هستیم و در همان حال خسروخان به کلفت خانه (با بازی فخری خوروش) میگوید که: «آتیش رو زیر و روش کن فخری».

در یک صحنه استثنایی دیگر، خسروخان که علاقه زیادی به بازجویی از زیردستان دارد، شروع به استنتاق از قخری در مورد صفات بدنی زنش میکند و با شنیدن این صفات برانگیخته میشود. دور تا دور اتاق پر از شاخ گوزن شکار شده، عکس پدران خسروخان و وسایل و ابزار تعزیه است که نمادهای از سلسله قاجاریه محسوب میشود. در همان حال در یک رفتار سادیستی کلفت خانه را کتک میزند و مجددا از گریه او برانگیخته میشود. سکانس بازجویی یکی از زیباترین سکانسهای شازده احتجاب است که ارائه دهنده احساسات متعارض در کاراکتر خسرو و در عین حال فرصت طلبی فخری در تحمل تنبیه و در عوض عزیز شدن نزد ارباب را شاهد هستیم. اوج این صفات سادیستی جنسی در خسروخان در سکانس مرگ فخرالنسا است؛ جایی که درست بالای سر جنازه بر برهنه شدن فخری و پوشیدن لباس فخرالنسا و آرایش به سبک او بوسیله کلفت خانه تاکید دارد. در همان حالت وی به سوی گرامافون میرود تا در حالت نزدیکی به فخری بالای سر جنازه، یک ترانه سوزناک را از گرامافون بشنود.

«شازده احتجاب» از نگاه نگارنده بهترین نقش ایفا شده بوسیله جمشید مشایخی است. نقش یک شاهزاده ضعیف النفس که دارای احساسات متضاد بدلیل سوء استفاده از وی در دوران کودکی میباشد. بازی جمشید مشایخی بلحاظ شناختی حاوی مجموعه ای از احساسات متضاد و متعارض برای کاراکتر خسرو خان یا همان شازده احتجاب است. مرد عاشق پیشه ای که برای اینکه مردانگیش مورد تایید همسرش قرار گیرد شروع به نزدیکی به کلفَت خانه میکند. صحنه بازجویی او از فخری و یا واکنش او به مرگ همسرش بلحاظ شناختی ارائه دهنده احساسات متعارضی چون بی رحمی و دلسوزی توامان، خشونت و مهربانی همزمان، لبخند بغض آلود، تعارض همزمان تنبیه سادیستی و عشق ورزیدن و حتی احساس برانگیختگی جنسی پس از تماشای گریه کلفت خانه است. هیچکس مانند مشایخی نمیتوانست تمام این احساسات متعارض را در لباس کاراکتری با شخصیت ناپایدار بریزد. اگر چه وی 50 سال زیر سایه خان دایی باقی ماند و مدام خان دایی را تکرار کرد ولی بازی در شازده احتجاب رستاخیزی در آثار مشایخی بود که با وجود اینکه بر اساس یکی از مهمترین آثار هوشنگ گلشیری نوشته شده بود؛ کمتر مورد توجه عموم مردم قرار گرفت و عامه مردم چه بسا آشنایی چندانی با این نقش مشایخی نداشته باشند.