نسبتا خوشبخت
یک کمدی-درام است که با ایده مرکزی کمی ضعیف اما پیش برنده، وهمچنین با بازی خوب بازی بازیگر آن توانست در میان مخاطبین مقبول بیفتد.
خم شدن کلید در در و بسته شدن آن و عدم هماهنگی برای خروج از منزل باعث شد تا ایدههای جذابی برای زنده ماندن در آن شرایط به ذهن کاراکتر فیلم بیفتد. از کاشت سیب زمینی و محصولات دیگر در خانه تا گرم کردن خود به وسیله تش زدن کتابهایش!
مرتد
داستانی که کوتاه بود و پرداختی که آن را جذاب کرد. یک داستان جنایی که کارگردانی خوبی داشت وسعی داشت برخلاف غالب فیلمها بوسیله نما با مخاطب خود ارتباط برقرار کند.
بازیگیری مناسب و استفاده خوب از نماها به خصوص در سکانسی که وکیل با پلیس جنایی در حال صحبت بود و نما تصویر وکیل روی شیشه میز پلیس را نمایش میداد، مخاطب متوجه وارونه گویی وکیل شد.
امید است تا کارهای آینده کارگردان نیز از همین جنس پرداخت باشد و از کارهای ضعیف و شعاری مانند فیلم آبی روشن فاصله بگیرد.
شیفت
فیلم کوتاه شیفت بیاغراق از بهترین اثرهای حاضر در چهل و یکمین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران بود. حال و هوای فانتزی اثر و درام جذابی که در کار نهفته بود، در کنار سکانس پلان بودن فیلم، چالش کارگردانیای بود که به بهترین نحو رخ نمایان کرد.
ایده تک خطی فیلمنامه تحت الشعاع جذابیت کارگردانی کار بود و بیشتر باعث شد تا مخاطب از فنون بصری کارگردان لذت ببرد تا اینکه فیلمنامه اثر چه بوده است.
تعویض شیفت یک کارگر برای ملاقات با دختری همکارش که به او علاقهمند است، نخ تسبیح کار بود که با کارگردانی خوب، درست پیش رفت. پایان بندیِ به شدت بد اثر باعث شد تا نتوانیم لذت پرداختی فانتزی از یک درام را تا انتها تماشا کنیم.
هول دادن دختر برای بقا توسط پسر به ظاهر عاشق پیشه، پارادوکسی بود که تمامی شاکله فیلم را تحت الشعاع خود قرار داد.
علی ای حال باید اذعان داشت این اثر یکی از برترینهای جشنواره بود.