به بهانه میلاد «شهید دکتر مصطفی چمران»
به بهانه میلاد «شهید دکتر مصطفی چمران» به بررسی فیلم «چ» ساخته «ابراهیم حاتمی کیا» در «فیلمشناخت» می پردازیم.
«چ» روایت ۴۸ساعت از زندگی دکتر مصطفی چمران در قائله محاصره شهر پاوه توسط نیروهای ضدانقلابِ تجزیه طلب کرد است.
همزمان با بحران شهر پاوه در مرداد ماه ۱۳۵۸، دکتر مصطفی چمران به عنوان معاون دولت موقت در امور انقلاب به همراه «سرتیپ فلاحی» فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش وارد شهر پاوه می شوند تا به اوضاع و امور سرکشی نمایند. در این میان گروه «اصغر وصالی» به عنوان فرمانده نیروهای مردمی تنها مدافعین شهر پاوه محسوب می شوند.
«چمران» به مثابه «چگوارا»؟
ابراهیم حاتمی کیا فیلمساز مولف و کارکشته در ژانر دفاع مقدس، نخستین سینماگری ست که در یک فیلم بلند به برشی از زندگی دکتر چمران که از قهرمانان ملی کشور است می پردازد. برگزیدن این نام با در نظر گرفتن ذکاوت و هوشمندی حاتمی کیا نمی تواند تنها یک اتفاق باشد. «چ» برای مخاطبِ آشنا با رهبر چریکِ آمریکای جنوبی یادآور چِگواراست. آیا در اتاق ذهن حاتمی کیا و با تکیه بر آنچه خود نقل کرده است چمرانی که در فیلم میبینیم صرفا تصویر ذهنی او از چمران است؟ چمران به مثابه چگوارای منطقه است که با نگاهی فرا ناسیونالیستی به مبارزه علیه امپریالیسم می پردازد؟ یکی مبتنی بر المان های دُکترین چپ و کمونیستی و دیگری با تکیه بر آرمانِ حفظ و گسترش تفکر شیعه؟
پرداخت غیر ایدئولوژیک به موضوعی ایدئولوژیک
در سکانس اینترو و ورود چمران به پاوه؛ نمایی بسته از او را در قاب داریم که در شمایل یک چریک کت و شلواری با لباسی تیره در هلیکوپتر نشسته و عینکش را پاک میکند. با اشاره سرتیپ فلاحی «سعید راد» به شاهینی که پایین تر از هلیکوپتر در پرواز است، دوربین در جایگاه سوبژکتیو قرار میگیرد و چمران در نمای نقطه نظر (pov) شاهینی را بر فرار آسمان پاوه نظاره میکند. شاهین که از نمادهای ملی ترک ها نیز به شمار می رود، در آسیای میانه به روح محافظ و سایه خدا شهرت دارد. افزون بر ايرانی ها، یونانیان و رومی ها نيز در باورهای خود شاهین را مقدس می شمردند و آن را نماد نیرومندی و پیروزی می دانستند. آیا در این سکانس، شاهین نماد قدرت ملت کرد است و یا نوید پیروزیِ ارتش در مقابله با دموکرات های کرد است؟
چمرانِ حاتمی کیا تنها نظاره گر است. پیشرو و تصمیم گیرنده نیست. گویی بازنمایی گفتمانِ «انفعال» است. چمران عنصری منفعل، خونسرد، خنثی، تسلیم پذیر و به معنای واقعی کلمه غیر ایدئولوژیک تعریف می شود. قرار است عارف مسلک باشد. از او خلوت و تزکیه نمی بینیم. خروجیِ عرفانِ او تنها یک پلان نماز خواندن است. سکوت و انفعال بخشی از عرفانِ درونیِ اوست؟
بیننده در «چ» هيچ صحنهاي از عرفانِ چمران، مدیریت بحران او، قدرت يک چريک و … را به صورت خاص و سینمایی نظاره گر نیست. در اتفاق محاصره بیمارستان بدست کردهای دموکرات هیچ تدبیری از سمت چمران صورت نمی گیرد! بلکه شايد توانايي و خلوص و استقامت شهيد اصغر وصالي با بازی «بابک حمیدیان» بسيار گوياتر و شیواتر در اين فيلم به نمايش درآمده است که حمیدیان برای بازی در نقش اصغر وصالی برنده سیمرغ بلورین بهترین نقش مرد مکمل نیز شد.
قهرمان پوشالی
حاتمی کیا در معرفی درست قهرمان ناکام است. همه عناصر سینمایی باید به کمک شناخت کاراکتر بیایند که این اتفاق نمی افتد. اگر ادعای فیلم این باشد که روایتی از بحران های منطقه پاوه در آن سال را تصویر کند، چرا نام فیلم «چ» است که گویی در صدد پرده گشایی از رازی نهفته در دل چمران است که هیچ حرف تازه ای برای مخاطبی که از پیش زندگی این شخصیت ملی را مطالعه کرده بود، ندارد. فریبرز عرب نیا در نقش شهید مصطفی چمران، تکرارِ خود در نقش مختار است و تنها به مدد گریمِ حساب شده اش در این نقش قابل پذیرش می شود. چمران شخصیت محوری قصه نیست و پس از پایان فیلم به سختی می توان اذعان داشت چمران که بود و چه کرد و اگر هیچ یک از المان های یک قهرمان را دارا نیست چرا از او به عنوان قهرمان ملی یاد می شود؟
اگر بخواهيم چمران را آنچه که سزاوار اوست توصيف کنيم، میبایست پای روایات معاصران و همرزمان ایشان بنشینیم و در بهترین حالت ممکن نیم نگاهی به خاطراتش در کتاب «کردستان» بيندازيم که ميگويد:«من هيچ اميدي به صبح نداشتم، دل به شهادت بسته بودم با زمين و آسمان وداع کرده بودم و فقط تصميم داشتم که در آخرين معرکه زندگي، آنچنان ضرب شستي به دشمن نشان دهم که هر وقت اصحاب کفر و نفاق آن را بياد بياورند بر خود بلرزند، خطر و شهادت براي من امري طبيعي بود. من با فقر و محروميت و مصيبت خو کرده بودم. آن قدر مصيبت ديده و درد کشیده بودم که گويي سراسر وجودم را با درد و رنج عجين کردهاند. هميشه به آغوش مرگ فرو ميرفتم و مرگ سراسيمه از برابرم ميگريخت. زندگي من در لبنان، دائماً در خطرهاي سخت و مشكلات لاينحل و نبردهاي خونين ميگذشت و راستي هر شب من آنجا يک پاوه بود».
موسیقی و جلوه های ویژه
موسیقی فردین خلعتبری در «چ» کاوری هوشمندانه از سرود چریک های فدایی خلق است و همچون به رنگ ارغوان به اندازه و تاثیر گذار است و در سر جای خود تصاویر و لحظات مهم فیلم را همراهی میکند و با نوای سازدهنیِ روح خراش به خلق موقعیت دراماتیک کمک شایانی می کند.
چ بخشی از موفقیت فرمال خود را وامدار جلوه های ویژه بصری و میدانی ست. علی الخصوص سکانس نفسگیر فرود آمدن هلیکوترِ حامل مجروحین. ناگفته نماند در بخش جوایز بهترین جلوه های بصری و میدانی، موفق به کسب سیمرغ شد.
تقابل خیر و شر
از مولفه های سینمای قهرمان محور، تقابل دراماتیک خیر و شر است. این دو همواره در نبردی دیالکتیک در کانتکستی دوئل وار به کشمکش و نزاع می پردازند. حاتمی کیا در چ نیز همچون آثار پیشین خود، تریبونی برای مناظره در اختیار پروتاگونیست و آنتاگونیست قرار میدهد. پرسوناژ به ظاهر قهرمان «چمران» و ضد قهرمانِ اصلی «دکتر عنایتی» مارکسیست و سرکرده حزب جدایی طلب کردستان، با بازی بسیار خوب « مهدی سلطانی» دقایقی با زاویه دوربین منصفانه eye level در تاریکی شب در گورستانی به مباحثه می پردازند.
چمران و عنایتی سالها پیش هنگام تحصیل در آمریکا از فعالان سیاسی با هدف براندازی رژیم پهلوی بودند که پس از انقلاب هر یک به مسیر متفاوتی سوق داده شدند.
جنس بازخواست دکتر عنایتی از دکتر چمران بیشتر شبیه سوالات شب اول قبر است شاید بیراه نیست که حاتمی کیا لوکیشن این گفت و گو را گورستان نهاده است. سوالات او ناظر بر شبهات مخالفین چمران است. و چمران را در مظان اتهام قرار میدهد.
«به عنوان یک ایرانیِ وطن پرست و متدین، چرا در بحبوحه انقلاب اسلامی در کنار ملت خود در ایران نبودی؟
در لبنان چه کار میکردی؟
چرا برای تو تنها آزادی شیعیان لبنان در اولویت بود؟ (تمرکز بر مولفه «شیعه» )
اگر در آمریکا احساس غربت میکردی چرا زن آمریکایی گرفتی؟
چرا خانواده ات را ترک کردی؟»
دکتر عنایتی حلقه مفقوده در مبارزه با امپریالیسم و برقراری عدالت در جهان را تفکر چپ میداند و کلید رهایی از استکبار را مبتنی بر پرچم داری حزب مارکسیست در نظر می گیرد؛ همانطور که چمران را بیشتر از آنکه وطن پرست بداند عنصری برای حفاظت از تفکر «شیعه» میداند.
از آغاز تا پایان این سکانس، چهره مرعوب و صدای لرزان چمران را نظاره می کنیم. او حتی در پاسخ به بازخواست های عنایتی عاجز و بی دفاع است؛ گویی سر تسلیم فرود آورده و خود را بازنده می پندارد.
گفت و گوی دیالکتیک حاج کاظم و سلحشور در آژانس را بیاد آورید… هر یک مدافع جهانبینی خود هستند ولیکن در نهایت حاج کاظم صدای حاتمی کیاست. آیا چمران صدای حاتمی کیاست؟
عنایتی و اصغر وصالی در نقش نکیر و منکر
عنایتی و اصغر وصالی دو قاضی در جایگاه قضاوت چمران هستند و همچون فرشته های نکیر و منکر او را بازخواست میکنند. از نظر منِ نگارنده، حاتمی کیا چمران را از زاویه دید عنایتی و وصالی میبیند و حرف خود را با این دو کاراکتر منتقل می کند.
اصغر وصالی فرمانده نیروی پاسداران (دستمال سرخ ها) به خوبی شور انقلابی را به تصویر میکشد و در ادامه با تماشای انفعال و روحیه نه چندان مقتدر و اصرار شدید چمران برای مذاکره، او را چمران بازرگان می نامد نه چمران خمینی. به زعم او، چمران خمینی تسلیم ناپذیر است و مذاکره به مثابه تسلیم است. پاسخ چمران از اتهام وارده به او نیز نازلتر است « خمینی هم سرباز خداست» « خوش بحال خمینی که سربازی چون تو دارد اصغر!» تیمسار فلاحی فرمانده زمینی ارتش (با بازی سعید راد) همچون کاراکتری وصله و پینه ایست که وسط غائله پاوه با هلیکوپتر ميرود و اینطور القا ميشود که گویی از جنگ فرار کرده است! تکرار کلید واژه مذاکره شبهه برانگیز است. آیا به گذار دولت ها در آستانه انتخابات ۹۲ مرتبط است؟
و در نهایت چرا «چ» ؟
چمران در سکانس های پایانی پس از ناامیدی از مذاکره دست به اسلحه می شود که در همان شب با فرمان تاریخی امام ره، نیروهای رزمی از مرکز به سرعت به محل اعزام شده و غائله پاوه با رفع حصر ختم به خیر میشود! در حقیقت امام خمینی ره قهرمان اصلی معرفی می شود و عملا تاکید بر نفس مذاکره بیهوده تلقی می شود. در سکانس پایانی، نمایی مدیوم شات از چمران سوار بر اتومبیلی در ناکجا آبادی آرمانی را مشاهده می کنیم که بی شباهت با فضای وسترن نیست! او در حالیکه پیراهنی سفید به تن دارد، فیلمی از همسر و فرزندانش در آمریکا را تماشا می کند و با پاره کردن نوار فیلم، حلقه اتصال به خانواده اش را قطع میکند و از بند تعلقات، خود را آزاد کرده و در کلامی دیگر تمایل نفسانی خود را فدای آرمان و رستگاری روح کرده و دل به جاده ای آرمانی میزند.
نقش چمران در ماجرای پاوه چه بود؟؟ بهتر نبود برشی دیگر از فعالیت و زندگی او داستان می شد؟ با وجود این همه انفعال و عدم تاثیر چمران در روند فیلم، چرا اسم فیلم چ هست؟ اگر چمران که ظاهرا پروتاگونیست داستان است از فیلم حذف میشد تغییری در ماحصل غائله پاوه و یا خروجی اثر حاصل میشد؟ علی رغم بهره بردن از امتیاز تکنیک، فرم و کارگردانیِ خوب، انتخاب نام چمران تنها فریبی برای به سینما کشاندن بیننده بود.