خائن کشی

مسعود کیمیایی، یکی از نمادهای موج نوی سینمای ایران، در هشتاد سالگی با «خائن کشی» به عرصه سینما بازگشته است. او در فیلم پر بازیگر «خائن‌کشی» تلاش کرده است تا داستانی جنایی و سیاسی را با تمرکز بر یک مقطع حساس تاریخی یعنی دوران ملی شدن صنعت نفت، روایت کند. این فیلم با محوریت شخصیت «مهدی بلیغ» معروف به «آرسن لوپن ایران»، به گروهی متشکل از چند زن و مرد می‌پردازد که با سرقتی جسورانه قصد دارند به آرمان‌های ملی و سیاسی دوران کمک کنند. «خائن‌کشی» اثری است که قصد دارد مضامینی چون خیانت، آرمان‌گرایی، و رفاقت را بررسی کند؛ مضامینی که از ویژگی‌های شاخص سینمای کیمیایی هستند. با این حال، این فیلم به‌دلیل مشکلات ساختاری، شخصیت‌پردازی ضعیف و روایتی غیرمنسجم‌ و بی سر و ته نتوانسته است به اثری ماندگار تبدیل شود

پیرنگ اصلی

در اینتر‌و (سکانس افتتاحیه) خائن کشی، شاهد کسوف (خورشید گرفتگی) هستیم که در همین هنگام سرقت از بانک ملی توسط گروهی از مصدقیون به سرکردگی مهدی بلیغ (امیرآقایی) نمایش داده میشود که قصد دارند پول‌های سرقت‌شده را برای خرید اوراق قرضه ملی و کمک به دولت دکتر مصدق در جریان نهضت ملی شدن نفت اختصاص دهند. این اقدام در فیلم به‌عنوان حمایتی از سیاست‌های ملی‌گرایانه مصدق به تصویر کشیده شده است. این سکانس کلیدی نقش محوری در روایت اصلی فیلم ایفا میکند. خورشید نماد روشنایی و امید، به مانند ایده‌های دکتر مصدق و نهضت ملی شدن نفت است که تحت فشار نیروهای خارجی و داخلی (نیروهای تاریک) به حاشیه رانده شده است. کسوف همچنین نماد پایان یک دوره روشن و آغاز عرصه تاریکی است. این وضعیت به وضوح حال‌وهوای ایرانِ دهه ۳۰ شمسی را بازتاب می‌دهد، زمانی که امیدهای ملی به تدریج با کودتا و خیانت‌های سیاسی در سایه قرار گرفت. این عمل (سرقت) در چارچوب فیلم‌های کیمیایی، نوعی بازنمایی از عدالت مردمی در برابر بی‌عدالتی نهادی است که در این سکانس با نورپردازی سایه روشن و موسیقی کلاسیک قصد دارد هر چه تمام تر شکوه این اقدام را بازنمایی کند. این سرقت نه به‌عنوان یک اقدام جنایی، بلکه به‌عنوان عملی قهرمانانه و فارغ از منفعت شخصی برای حمایت از آرمان‌های ملی و دکتر مصدق به تصویر کشیده می‌شود.

گره‌افکنی اولیه فیلم، یعنی سرقت از بانک برای کمک به دکتر مصدق، پتانسیل بالایی برای خلق یک درام جنایی سیاسی دارد. با این حال، فیلم در پرداخت این گره اساسی دچار سطحی‌نگری شده و نتوانسته است پیچیدگی‌های سیاسی و اخلاقی چنین اقدامی را به‌درستی بازنمایی کند. با وجود تلاش‌های بصری و روایی، این سکانس در القای هیجان کافی ناکام می‌ماند. ضعف در میزانسن اکشن و نبود تعلیق و هیجان کافی  باعث می‌شود که دزدی از بانک، به‌جای خلق لحظه اوج در داستان، به یک سکانس متوسط تبدیل شود.

ضعف و عدم منطق روایی در فیلمنامه

فیلم بیشتر به یک کلاژ از صحنه‌های گوناگون از چند فیلم شباهت دارد که فاقد انسجام لازم هستند؛ پلان ها و لوکیشن های بیشمار که با تدوین ضعیف، مخاطب را دچار ابهام و سردرگمی میکند. بنظر میرسد بخش هایی از فیلم در هنگام تدوین گم شده است و فیلمنامه ناقص است (حتی در ورژن مینی سریالی اش). روایت فیلم پراکنده و ناپیوسته است. فیلمنامه از خطوط داستانی متعددی استفاده می‌کند که اغلب به نتیجه‌ای نمی‌رسند یا به شکلی سطحی و باسمه ای رها می‌شوند. به نظر می‌رسد کیمیایی قصد داشته است یک داستان چندلایه و پرتنش را روایت کند، اما در مدیریت این پیچیدگی ناکام مانده است. ارتباط منطقی میان صحنه‌ها و اتفاقات به‌خوبی برقرار نمی‌شود و این امر باعث می‌شود که روایت، برای مخاطب گیج‌کننده و ناپیوسته باشد. یکی از اصلی‌ترین مشکلات فیلمنامه، فقدان منطق روایی و تعلیق در سکانس‌های کلیدی است. بعنوان مثال سکانس سرقت از بانک‌ که میبایست تنش زا و هیجان انگیز باشد و ایجاد تعلیق کند، بسیار ساده و بی‌چالش اجرا می‌شود. برنامه‌ ریزی سرقت بدون هیچ پیچیدگی خاصی شکل می‌گیرد، و فرار از محل جرم نیز بسیار ابتدایی و بی دردسر انجام میشود. در ادامه، فرارهای آرسن لوپن یا رابین هودِ ایران از ماشین ارتش پلیس در جریان تظاهرات توده ای ها و مصدقیون و همچنین فرار وی از هتل، به فیلم های بالیوودی قهرمان محور پهلو میزند و در غیر قابل باورترین شکل ممکن اجرا میشود.

  شخصیت‌ پردازی و دیالوگ‌ها 

شخصیت‌پردازی‌ در کنار فیلمنامه غیرمنسجم از نقاط ضعف اساسی در فیلم «خائن‌کشی» است. شخصیت مهدی بلیغ که میبایست به‌عنوان قهرمان اصلی داستان، چند بعدی و پیچیده باشد، بیشتر به یک تیپ بدل شده است. انگیزه‌های او برای مشارکت در سرقت یا روابطش با سایر شخصیت‌ها به‌طور کامل پردازش نمیشود. در نتیجه، مخاطب در همزادپنداری با او ناتوان است. با این حال عملکرد امیر آقایی در این نقش خوب است.

نقش های فرعی، نظیر اعضای گروه سرقت یا شخصیت‌های سیاسی مانند دکتر مصدق، فاقد پرداخت مناسب هستند. آن‌ها بیشتر به‌عنوان ابزاری برای پیشبرد داستان عمل می‌کنند تا شخصیت‌هایی مستقل با هویت و انگیزه‌های مشخص. فیلم زمان کافی را برای توسعه شخصیت‌ها اختصاص نمی‌دهد. ما در مورد گذشته، انگیزه‌ها یا روابط میان شخصیت‌ها اطلاعات کافی به دست نمی‌آوریم. این افراد، نه تنها شخصیت بلکه تیپ هم نیستند و این امر باعث می‌شود که رفتارها و انتخاب‌های آنها برای مخاطب باورپذیر نباشد.

دیالوگ‌نویسی کیمیایی، که همواره به‌عنوان یکی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد و امضای او شناخته می‌شود، در «خائن‌کشی» گاه به‌جای تقویت فضای درام، به‌عنوان عاملی مخرب عمل می‌کند. دیالوگ‌ها در بسیاری از صحنه‌ها گل درشت و پرطمطراق هستند ولیکن این جملات قصار در دهان هنرپیشگانی قرار گرفته اند که گنده تر از دهانشان است و در هنگام دیالوگ گویی و اجرا به حالت کمیک و تصنعی نمایان میشود و این امر به باورپذیری شخصیت‌ها و موقعیت‌ها آسیب زده است. حضور برخی از بازیگران فیلم با بازی بسیار ضعیف و تصنعی آن ها، علی الخصوص سام درخشانی، نرگس محمدی و رضا یزدانی صرفا به دلیل رفاقت با تهیه کننده (علی اوجی) است. این افراد با فضای سینمای کیمیایی و افکار مصدقیون غریبه هستند.

نقش زنان در خائن کشی

شخصیت‌های زن در خائن‌کشی نمایانگر نوعی حس حمایت، وفاداری و عشق در زیر سایه مردان هستند و نقش اساسی در پیشبرد قصه ندارند. با وجود اینکه در قالب یک دیالوگ گفته میشود که زنان در مسئله ملی شدن نفت بیکار نبوده اند ولیکن در اجرا منفعل هستند. اطلس (سارا بهرامی) بخاطر نزدیک شدن به سهراب (مهران مدیری) وارد جرگه مصدقیون شده است و به گفته خودش نه شاهی است نه مصدقی، بلکه سهرابی است! فتانه (نرگس محمدی) و سوسن (پانته آ بهرام) بخاطر پدرشان به گروه پیوسته اند! ظاهرا مصدق تنها یک انگیزه غیر ایدئولوژیک برای این افراد است.

طراحی صحنه و لباس و فیلمبرداری

فیلم در بازسازی فضای دهه ۳۰ شمسی موفق عمل کرده است. طراحی صحنه و لباس، همراه با نورپردازی گرم، بسیار چشم نواز است و نقطه عطف فیلم بشمار می آید. فضاسازی کلاسیک و در عین حال گانگستری به کمک طراحی صحنه و لباس و فیلمبرداری مسعود سلامی از نظر بصری دلچسب است. سلامی، مدیر فیلم‌برداری این اثر، با استفاده از قاب‌بندی‌های چشم‌نواز و کارت پستالی و نورپردازی سایه روشن توانسته است تصاویر جذابی خلق کند. در مجموع، «خائن‌کشی» از نظر فیلم‌برداری توانسته است تصاویر قابل‌توجهی ارائه دهد، اما در بخش تدوین با چالش‌هایی مواجه بوده که بر کیفیت کلی اثر تأثیر گذاشته است.

تدوین

تدوین خائن کشی توسط سپیده عبدالوهاب انجام شده است. تدوین فیلم در ایجاد ریتمی منسجم و جذاب ناموفق است. بسیاری از صحنه‌ها بیش از حد طولانی هستند و بدون پیشبرد داستان ادامه می‌یابند. در نتیجه، فیلم ریتمی کُند و خسته‌کننده دارد. برخی از پلان ها پِرتی و کاملا اضافی هستند. بعنوان مثال سکانس ماهچه همسر سابق شاهرخ (پولاد کیمیایی) با گریم نه چندان خوب و در ادامه کشتن پارتنر فعلی ماهچه توسط شاهرخ به وسیله اسلحه و فرار او بدون هیچ دردسر و چالشی، اضافی و مخرب و زننده است و از نظر اجرا ناقص است.

موسیقی و صدا

موسیقی متن‌ ستار اورکی، اگرچه در برخی صحنه‌ها به ایجاد فضای درام و احساسی کمک می‌کند بخصوص در سکانس سرقت بانک با موسیقی کلاسیک که پیشتر ذکر شد، اما در تمامی پلان ها موسیقی در جریان است و این امر باعث می‌شود که موسیقی به‌جای تقویت حس مخاطب، به عاملی مزاحم تبدیل شود. طراحی صدا نیز در برخی صحنه‌ها ناقص است و دیالوگ‌ها به‌وضوح شنیده نمی‌شوند

پایان بندی

اندینگ (پایان بندی) نیز به‌طور شتاب‌زده و بدون جمع‌بندی منطقی رخ می‌دهد و بسیاری از خطوط داستانی بدون گره‌گشایی رها می‌شوند. پایان‌بندی فیلم، باز هم به همان موتیف‌های آشنای کیمیایی بازمی‌گردد: خیانت، دوستی، و مرگ. این تکرار باعث می‌شود که فیلم، به‌ویژه برای مخاطبانی که با کارنامه کیمیایی آشنا هستند، تازگی نداشته باشد و برای مخاطبان جدید نامفهوم بنظر برسد. پایان‌بندی فیلم، تلمیح و یادآور بسیاری از آثار قبلی او، علی الخصوص (گوزن‌ها و داش آکل) است، اما فاقد تأثیرگذاری عاطفی آن آثار است. ارادت و شیفتگی شدید کیمیایی به مصدق در آثار گذشته او من جمله «جرم»ً مشهود است. کیمیایی در خائن کشی بر خلاف بسیاری از مصدقیون و مخالفین نظام شاهنشاهی، ارتش را از حکومت تفکیک نمیکند و شلیک نهایی به وطن پرستان را به دستان ارتش میسپارد تا بگوید ارتش نیز، خیانتکار و غیر قابل اعتماد است. نقش و اکت سرهنگ، کاریکاتوری است. خنده های مشمئزکننده او به هنگام به توپ بستن خانه تیمیِ مصدقیون فضایی غیر جدی و آنتی پاتیک ایجاد میکند و ارتباط حسی مخاطب با واقعه تراژیک منقطع میشود. بازی مهران مدیری و رضا یزدانی به ویژه در سکانس پایانی مبالغه آمیز و تصنعی است. سارا بهرامی در کنار امیر آقایی و پانته آ بهرام در سکانس اندینگ و مجموع اثر اجرای به اندازه و باورپذیری دارند .

کلام آخر

«خائن‌کشی» تلاشی برای بازآفرینی سبک و مضامین آشنای مسعود کیمیایی  و به نوعی عصاره ای از تمامی آثار وی در قالب یک روایت تاریخی است. دلساخته و ادای دین مسعود کیمیایی در جهت تکریم دکتر مصدق، که همواره دوستدار و هواخواه او بوده است و او را از تاثیرگذارترین شخصیت های زندگی خود میداند. «خائن‌کشی» قصد دارد تصویری انتقادی از جامعه در دوران کودتا و همچنین آرمانگرایی و رفاقت و خیانت را ارائه دهد، اما در نهایت به اثری سطحی و شعاری تبدیل شده است. فیلم نمی‌تواند پیچیدگی‌های سیاسی و اجتماعی آن دوره را به تصویر بکشد و پیام‌های سیاسی آن خام و ساده‌لوحانه به‌نظر می‌رسند. مشکلات ساختاری در فیلمنامه، شخصیت‌پردازی ضعیف، و کارگردانی نامنسجم باعث شده که این فیلم نتواند به اثری قابل‌توجه و ماندگار تبدیل شود. اگرچه طراحی صحنه و تلاش‌های بصری فیلم ستودنی است، اما این نکات مثبت نمی‌توانند ضعف‌های عمیق اثر را جبران کنند.

مینا کبیری

آذر ۱۴۰۳