نگاهی به فیلم «محمد رسول الله»
میلاد مبارک پیامبر اکرم حضرت محمد(ص) بهانهای شد تا پس از چند سال با یک یادداشت کوتاه به بررسی فیلم «محمد رسول الله» ساختهی مجید مجیدی بپردازیم. فیلمی با ایرادهای بسیار اما جذاب و دوست داشتنی برای عاشقان ایشان.
در سال 2011 یک فیلم توهینآمیز به ساحت پیامبر اسلام ساخته شد که سراسر دروغ و تهمت نسبت به ایشان بود. این فیلم خشم مسلمانان جهان را برانگیخت و اعتراضات بسیاری را در کشورهای اسلامی به راه انداخت. ایران هم تصمیم گرفت دست به یک واکنش فرهنگی بزند و چه بهتر از اینکه جواب یک فیلم موهن را با فیلمی در مدح پیامبر بدهیم!
38 سال پس از فیلم جاودانه مصطفی عقاد فیلمساز فقیدِ سوری-آمریکایی ، این بار فیلمی ایرانی در مورد آخرین پیامبر الهی و با همان نامِ “محمد رسول الله” تولید شد. ساخت زندگینامه برخلاف سایر ادیان، در در مورد شخصیتهای تاریخ اسلام بسیار سخت است. مطمئنا عقاد هم با چالشهایی چون عدم نشان دادن چهرهی پیامبر و همچنین تعدادی از شخصیتهای صدر اسلام و البته اختلافات بین روایتها مواجه بوده است. به همین علت سعی داشت تا تمرکز خود را بر روی اشتراکات همهی مسلمانان قرار دهد تا همهی مسلمانان بتوانند با اثر ارتباط نزدیکی پیدا کنند. این همان راهکاری بود که مجیدی به نحوی دیگر از آن استفاده کرد. او تلاش کرد روی مهربانی پیامبر در دوران قبل از رسالت متمرکز شود واز حوادث دوران نبوت ایشان، پایان تبعید به شعب را محور دراماتیک قصه قرار دهد تا بینندهی مسلمان در سراسر جهان از تماشای نتیجهی صبر و اتحاد مسلمانان در دوران تبعید به کاتارسیس برسد و اثری وحدتبخش در قوهی ادراکش به جا بماند.
اولین پلان فیلم تصویری از طلوع خورشید است، خورشیدی که قرار است جهان را روشن کند. این تصویر بذری را در ذهن مخاطب خواهد کاشت تا در روند فیلم به یک نهال بالنده بدل گردد که همان میلاد پیامبر است . این آغاز مناسبی برای قصه زندگی ایشان است. فیلم با عوامل بینالمللی و با بودجه مناسبی ساخته شد و بار دیگر ثابت کرد که اگر کاری به دست متخصص آن رشته داده شود چه نتیجهای حاصل خواهد شد. طراحی صحنه چشمنواز فیلم در خدمت قصه است و خودنمایانه نیست. فیلمبرداری هم با فاصلهای بسیار از سطح سینمای ایران، تنه به آثار هالیوودی میزند. موسیقی جذاب اثر ما را با قصه همراه میکند. جلوههای ویژه واقعا خوب از کار درآمدهاند. سکانس دریا واقعا زیبا کار شده بود و تقریبا باورپذیر بود. در تمام این مواردی که گفته شد، لطفا سریال یوسف پیامبر را بیاد آورید. سریالی که همچنان پخش میشود، اما کیفیت ساخت آن بسیار نازل است. با این مقایسه سطح کیفی بخشهای فنی “محمدرسولالله” بیشتر به چشم خواهد آمد.
اما ایرادات ماجرا وقتی مشخص میشود که به عوامل بومی کار میرسیم. فیلمنامهی اثر به بیماری همیشگیِ آثار ایرانی مبتلاست. ما منطق روایی اثر را درک نمیکنیم. دلیل این فلشبکها چیست؟ چه اتفاقی میافتد که ابوطالب آن شب این اتفاقات را به یاد میآورد؟ دلیل نریشنهای ابوطالب چیست؟ و بدتر از آن مخاطب آن نریشنها کیست؟ آیا دارد به عنوان راوی برای ما بازگو میکند؟ واقعا مشخص نیست. دیالوگها به شدت سطحی و در حد سریالهای صداوسیماست. حیف از این تصاویر چشمنواز که قربانی گفتگوهای بیمحتوا و دم دستی میشود. گاها گفتگوها اضافه هستند و قصهای که میبینیم را بازگو میکنند، درحالیکه سینما جای نشان دادن است، نه گفتن.
شخصیت پردازیها که انگار پیشفرض قرار دادهاند که مخاطب میداند ابولهب و ابوسفیان چه کسانی هستند. ما از عبدالمطلب هم چیزی دستگیرمان نمیشود. این شخصیتها باید به بیننده معرفی شوند، نه اینکه بیننده از قبل ابوسفیان را بشناسد و سازنده یک کاریکاتور از او نشان دهد. ما باید ابولهبِ این دنیا را بشناسیم وگرنه با اثری در سطح تعزیههای محرم مواجه خواهیم بود که شخصیتها به دو گروه اولیا و اشقیا تقسیم میشوند. یکی از دلایل عدم اقبال بینالمللی بین غیر مسلمانان همین نکتههای ریز است، مخاطبی که هیچ درکی از تاریخ صدر اسلام و مناسبات آن ندارد، چگونه باید شخصیتی مثل ابولهب و یا عباس عموی دیگر پیامبر را بشناسد و با او همذات پنداری کند؟ آیا باید به هر فیلمِ ساخته شدهی اینچنینی، چند کتاب تاریخی الصاق کرد تا مخاطب بتوانند شناختی از جامعه مکه در دوران مورد اشاره پیدا کند؟ حتی مخاطب ایرانی که آنچنان با وقایع و چهرههای آن دوران آشنا نیست هم ادراکی از این کاراکترها و حب و بغضهایشان نخواهد داشت. این ایراد باعث میشود که بیننده به اثر نزدیک نشود و قصه آن تاثیری را که باید بر دستگاه شناختی مخاطب بر جای نگذارد.
در قسمت بازیگری،علیرضا شجاعنوری جلوهی باشکوهی از شخصیت عبدالمطلب به یادگار میگذارد. اجرای او بخشی از ایرادات شخصیت پردازی این چهرهی تاریخی را پوشش داده است. محسن تنابنده مثل اکثر کارهای کارنامهاش بازی قابل قبولی دارد. بازیگر نقش ابولهب هم اجرای بدی ندارد، اما قربانی پرداخت بد شخصیت میشود. داریوش فرهنگ هم با وجود حضور اندکش، در یاد خواهد ماند.اما دلیل انتخاب مهدی پاکدل، ساره بیات و رعنا آزادی و مینا ساداتی قابل درک نیست. آثار تاریخی نیازمند نوع خاصی از بازیگریست که از هر کسی ساخته نیست. این جنس بازیگری نگاه، حرکت بدن، سرعت بیان و استفاده از میمیک خاصی را میطلبد که با بازی در نقش شخصیتهای معاصر تفاوت فاحشی دارد. اینکه بازیگر صرفا لحن محاورهای ادای کلمات را با لحن معیار جایگزین کند کافی نیست.
با تمامی ایراداتی که گفته شد، مهمترین نکتهی مثبت فیلم ریتمِ مناسب آن است که با توجه به زمان بالای آن، مخاطب را تا انتها نگه میدارد. اینکه در زمانی حدود سه ساعت، مخاطب احساس دلزدگی نکند حسن بزرگیست که مجیدی با وجود تمام مشکلات فیلم به آن دست یافته است. مجیدی قسمتی از زندگی پیامبر را برای روایت انتخاب کرده که پیش از این به آن پرداخته نشده بود. این تصمیم هوشمندانهای است. چرا که تمامی مسلمانان جهان پیشتر با فیلمی به همین نام ساختهی مصطفی عقاد خاطره دارند و سعی شده بود تا به زوایای کمتر پرداخت شدهی زندگی حضرت محمد پرداخته شود. جدای از مباحث هنری، یکی از مهمترین ویژگیهای مثبت چنین کارهایی ایجاد رابطهی عاطفی با مخاطب است که مجید مجیدی و گروهش تا حدودی در این زمینه موفق بودهاند.
در پایان باید گفت که فیلم “محمدرسولالله” بعد از حدود 9 سال از ساخت و انتشار همچنان موافقان و مخالفان خود را دارد. فیلمی که به بخشهای دیده نشدهای از زندگی رسول صلح و آشتی پرداخت و با تمامی مشکلات فیلم همچنان مسلمانانی از سرتاسر جهان به تماشای سرگذشت پیشوایشان خواهند نشست و غرق لذت خواهند شد.بیش باد.