سینمای ایران در ۱۵ سال اخیر در کنار آثار کمدی با موجی از فیلمهای اجتماعی، به ویژه مسائل زنان و فمنیسم روبرو شده است که کم و بیش مورد استقبال و توجه منتقدین و مخاطبین قرار گرفته اند. ابراهیم ایرجزاد پس از تابستان داغ و عنکبوت، اکنون به سراغ سوژه اجتماعی دیگری در حوزه زنان رفته است. گفتمانی حساس و بدیع در حوزه مطالعات زنان. مواجهه با بحران یائسگی و تبعات آن، همچون عدم باروری در زنان و همچنین گزاره ای پررنگ و بی انقضا؛ تحت عنوان خشونت علیه زنان.
عنصر تماتیک در پیرنگ اصلی
اپنینگ فیلم، با خارج شدن ستاره (فریبا نادری) از سرویس بهداشتیِ کارگاه عروسک سازی آغاز میشود. در یک سوم ابتدایی فیلم، از سرویس بهداشتی بعنوان عنصر موتیف و تماتیک در کاشت و برداشت مشکل زنانه ای که ستاره با آن دست و پنجه نرم میکند، استفاده میشود که حرکتی درست و هوشمندانه است و همچنین در ایجاد حس تعلیق در بیننده موفق عمل میکند.
ستاره در شمایل زن ساده و بی آلایشِ ۳۸ ساله که همسر سلطه گر و خیانتکار خود را نیز در اثر تصادف از دست داده است، در یک کارگاه عروسک سازی مشغول به کار است و در اولین مواجهه مخاطب با سرکارگرِ مرد، که تصویری از او در قاب نداریم متحمل خشونت کلامی شده و در نهایت اخراج میشود و در پی جست و جوی شغل جدید با راننده اسنپ (حامد بهداد) آشنا میشود.
خشونت علیه زنان و انتقاد از عرف و سنّت در حوزه روابط انسانی
خشونت آشکارا و پنهان در قالب های مختلف لفظی و فیزیکی علیه زنان و سازگاری زن در مواجهه با این معذل از مباحث اصلی شوهر ستاره بحساب می آید. هر دو طیف زن و مرد در جهان فیلمساز، آسیب دیده معرفی میشوند. زنان و مردانی که تربیت شده و قربانیان سیستم مردسالارانه هستند. خشونت زنان علیه زنان و تشویق زنان به خودآرایی برای مردان در شمایل عروسک همچون عروسک هایی که ستاره در آغاز کار مشغول آرایش و پیرایش آنها بود، فکتی بر تفکر غالب عامه زنان جامعه و استانداردهای تحمیل شده دارد.
تاثیر فرم بر محتوا
فیلمبرداری و قاب بندی ها در خدمت روایت است. در چندین نما تصویر ستاره از پشت میله ها فیلمبرداری شده است. در سکانس گفت و گوی ستاره با دوست و همکار آسیب دیده اش که به دلیل نامشخصی نصف صورتش سوخته است و یک چشمش را از دست داده است، دوربین در زمین فوتبال مردانه در حالی که بازیکنان مشغول بازی هستند کاشت شده است و مخاطب از جهان مردانه زن را در پشت میله ها نظاره میکند. تصویر میله هایی همچون میله های زندان در دیوار منزل صاحب خانهی ستاره، فکر شده و هوشمندانه است. رنگ بندی و انتقال اتمسفر و فضای سرد و کرخت با استفاده از رنگ های خنثی به درستی صورت گرفته است. در کمال تعجب از دوربین رودست در این درام اجتماعی بر خلاف همتایان بیشمارش استفاده نشده است. ریتم و ضرب آهنگ کار، تند نیست. همانند اغلب آثار اجتماعی، آرام است ولی خسته کننده نیست و تا پایان کار، تعلیقِ شکل گیری رابطه ستاره و راننده اسنپ پابرجاست. مسئله فقط تنهایی یک زن نیست بلکه غریزه و نیاز مادر بودن از نکات اصلی پیرنگ قصه است که چندان کلیشه ای نیست. حس کنجکاوی بیننده با پیرنگها و خرده پیرنگهای فیلم، قلقلک داده میشود و مخاطب را تا انتها همراه میسازد.
شخصیت و بازیها
انتخاب بازیگران و عملکرد هنرپیشگان، خوب است. گریم و پوشش متفاوت فریبا نادری در شوهر ستاره، تا حد قابل قبولی ملموس و باورپذیر است و با شخصیت ساده و بی آلایش کاراکتر ستاره سنخیت دارد. فریبا نادری در نقش ستاره، ریسک کرده و کاراکتری کاملا متفاوت از نقش های پیشین خود را عهده دار شده است و مخاطب با او سمپات میکند، اما فیلمساز از وارد شدن به لایه های درونی شخصیت، پرهیز کرده و در نتیجه در تمامی سکانسها بازی تک بعدی و کم ریسکی را از او شاهد هستیم. فیلمساز، ستاره را در موقعیتی ویژه و چالش برانگیز قرار نمیدهد تا توانایی های هنرپیشه نمایان شود. با این حال در همان وجه تک بعدی، کردیت میگیرد. کاراکتراز نظر ظاهر و پردازش شباهت زیادی به تی تیِ آیدا پناهنده با بازی الناز شاکردوست دارد. هر دو اغلب در نقش زنهای زیبا از طبقه مرفه ظاهر میشوند، با این وجود، نادری در نمایش معصومیت و ستم دیدگی کاراکتر، عملکرد بهتر و رئال تری ارائه داده است و ترس از زیبا و لوند دیده نشدن ندارد. بازی با چشم و زبان بدن حامد بهداد در نقش مرد میانسالِ عبوس و کم حرف که به رانندگی اسنپ مشغول است، کنترل شده و باورپذیر است. در بازی در سکوت موفق است ولیکن در کنترل لحن و گویش شهرستانی چندان موفق نبوده است.
عدم منطق روایی در بخش هایی از فیلمنامه
نمایش آشکار خشونت تمامی مردان فیلم علیه زنان چه خاص در مقام همسر چه باقی نقش های اجتماعی من جمله راننده تاکسی، کارفرماو … انتقاد تند و صریح خشونت علیه زنان است که افراط در این امر، به تصویر کلیشه ای، تصنعی، بیرون زده و اغراق آمیز در فیلم تبدیل شده است. تا یک سوم ابتدایی، از سرویس بهداشتی به عنوان عنصری هشدار دهنده و کُدی در رمزگشایی مسئله یائسگی به کرّات بهره برده شده است. این عنصر درست در لحظه رفع تعلیق، بطور کامل حذف میشود زیرا دیگر کارکردی ندارد. احتمال بارداری سریع و طبیعیِ زنِ در آستانه یائسگی، بدون استفاده از روش های جایگزین مانند IVF و … محتمل نیست و چیزی شبیه به معجزه است. ولی در سینما، منطق جهان واقع قربانی قصه میشود و از این رو قابل اغماض در نظر گرفته میشود.
جمع بندی
شوهر ستاره در طوایف مختلف، به اندازه و روان است. گدایی ترحم نمیکند. فیلمساز، با فرم و محتوای تعدیل شده، در نمایش آسیب های وارد شده به زنان و بحران یائسگی زودرس موفق عمل کرده است و مخاطب عام و جدی سینما را به تأمل نسبی وا میدارد.