اختصاصی – به قلم دکتر زهرا راد

مردانگی به عنوان یکی از دو وجه جنسیت یکی از چالش‌های مهم حوزه مطالعات جنسیت است که به دلیل غلبه وجه زنانه در این دست مطالعات مغفول مانده است. این غفلت چنان چشم‌گیر است که پرداخت وجه زنانه امر جنسیتی را نیز دچار ضعف و نقص کرده است. زنانگی و مردانگی به مثابه ابعاد انسانیت در یک تضایف منطقی با هم فهم می‌شوند و پرداختن به یکی بدون لحاظ دیگری، نه می‌تواند مسائل و معضلات یک وجه را به درستی شناسایی کند و نه می‌تواند راه‌حل روشنی برای مسائل پیش‌روی نهد.

برای حل این مسأله رویکرد مطالعات جنسیت به جای مطالعات زنان و یا حتی مطالعات مردان، راه برون رفت از این چالش خواهد بود. تحولات جهان مدرن چنان‌که وضعیت زنان را تغییر داد، تغییرات بنیادینی در موقعیت‌های مردانه به‌وجود آورد. این تحولات در حوزه انسان‌شناختی بر هر دو جنس وارد شد، به ‌طوری‌که از یک‌سو هویت انسانی را تحت تأثیر و تغییر قرار داد و از سویی دیگر هویت جنسیتی را متحول کرد. این تحول در وجه جنسیتی، گرچه از وجه فراجنستی جدا نیست اما بعد جنسیتی آن موضوع محوری در مطالعات جنستی است.

مطالعات زنان طرح این پرسش که «زنان در چه وضعیتی هستند؟ » و پاسخ به آن که زنان در وضعیت نابرابر و تحت ستمند، نظریه فمینیستی را تولید کرده است و با پرداختن به انواع ریشه‌های این ستم، نحله‌های این جریان فکری را صورتبندی کرده است.

راه‌برون رفتی که جنبش‌ و بعدها نظریات حوزه مطالعات زنان برای رفع ستم از زنان ارائه کرده، برابری زنان با مردان در تمام حوزه‌های حیات است که ایده اصلی متعادلترین گرایش فمینیسم  یعنی فمینیسم لیبرال را تشکیل داده است. صحنه‌های نمایشی زن در سینمای ایران اما هرگز به توصیف فمینیسم لیبرال قناعت نکرده و همواره ترکیبی سازوار از فمینیسم لیبرال و رایکال را برپرده سینما به نمایش گذاشته است. در این رویکرد سینمایی با دوگانه‌ای از زن مواجهیم که در قبال یکدیگر تعریف شده و بازنمایی می‌شوند. زن مظلوم_ زن مقتدر(بخوانید ظالم). به این ترتیب قدرت مولفه زن مورد نظر گفتمان دفاع از حقوق زنان بر پرده نمایش است. زن مقتدر، زنی است که بر مردان زیادی فرمان می‌راند، با مردان تندی و خشونت می‌کند و در صورت افراطیش، مردی را در کنار خود نمی‌خواهد.

اما نگاه دینی به زن که سرچشمه نگاه انقلابی به زنان است، زن را در نسبت مرد چگونه ارزیابی می‌کند و چگونه می‌خواهد؟ و در نهایت چطور می‌خواهد بازنمایی کند؟

ایده زن مورد ستم بی‌شک ایده انقلاب اسلامی برای توصیف وضعیت موجود نیست؛ چه این‌که اساساً عدالت اسلامی محور مناسبات انسانی در تفکر دینی است و عدالت به معنای قرار گرفتن هرچیز در جای خود، نمی‌تواند تنها زنانه باشد، که جهت مردانه هم دارد. بنابراین نمی‌توان اقتدار مردانه را از بین برد تا زنان را مقتدر نمایش داد. اساساً تضعیف هیچ‌یک از دوجنس به صلاح مناسبات کلان نیست و به نفع کسی تمام نمی‌شود. تحقیر مردان، موجب علو مقام زنان نیست و تنها جایگاه و نقش جنسیتی مردان را تضعیف کرده و تعادل جنسیتی جامعه را بر هم خواهد زد و ضرر این تغییر موازنه بیش وپیش از خود مردان، متوجه زنان خواهدشد.

در اینجا تبیین «نظریه زوجیت» کارساز است. برای جریان دادن عدالت در روابط دوجنس لازم است با لحاظ تکوینیات و امتداد آن در تشریعیات، مناسبات دوجنس را سامان دهیم. اقتدار به عنوان شکل مشروع قدرت، امری ضروری برای تکامل دوجنس درکنار یکدیگر است، اما جنس اقتدار زنانه و مردانه متفاوت است؛ مردان تکویناً به قدرت سخت تجهیز شدند و تظاهرات شرعی در سپردن بسیاری تکالیف و مسئولیت‌های خانوادگی به آنان همه در راستای تناسبات تکوین و تشریع قابل فهم است.  اما اقتدار زنان از قدرت نرم منشأ می‌گیرد، این شکل از قدرت گرچه تظاهرات سخت ‌افزاری ندارد اما به عنوان روح حیات در جهان انسانی همه جا پراکنده است و مدیریت بسیاری مناسبات را برعهده دارد. این قدرت اگر در جای خود و درست به کار گرفته شود، تعیین کننده مناسبات انسانی مردانه نیز خواهدبود.

اما ایده‌ای که بازنمایی‌های روشنفکر زده سینمای ایران را تغذیه فکری می‌کند یا زن مظلوم مورد سوء استفاده است که اقتداری ندارد یا زن مردواره مدرن شده است که قدرتش چون مردان سخت و مکانیکی است و زنانگی و نرمش ندارد. این تبدیل و تبدل موجب تحولات جنسیتی زنانه و مردانه همزمان شده است. مردان را از جایگاه خود خارج کرده و به موجوداتی زبون تبدیل می‌کند و زنان را از طبیعت خود جدا کرده و مردانه به صحنه کارازا جهان می‌کشاند. آخرالامر نه زنان از زنانگی طرفی برمی‌بندند و نه مردان جایگاه خویش را زیست می‌کنند. همین‌جا با پدیده فروپاشی خانواده مواجهیم که جهان مدرن راه‌حل آن‌را در اشکال غیرطبیعی خانواده جسته است؛ همباشی یا زندگی بدون ازدواج تا هرگاه ملال و ناسازگاری رخ داد، هرکه به راه خویش رود. ازدواج دو هم‌جنس به عنوان بدیل دیگری برای خانواده طبیعی، زندگی با حیوانات فاقد شعور و نطق انسانی، ازدواج با رباط‌ها و عروسکهای جدید با قابلیت‌های هوش مصنوعی و نهایت تنهایی و تنهایی راه‌های پیشروی انسان بریده از خودند که در آثار سینمای جهان نمونه‌های قابل توجهی از آن‌را می‌توان یافت. «فروزن »به عنوان یک انیمیشن زنانه از جنس رادیکال، هم‌جنس گرایی را پیشنهاد می‌کند. سینمای ایران نیز با سوژه پرتکرار زن مظلوم_مرد ظالم، سعی دارد، زن قدرتمند _مردضعیف را بازتولید کند و آورده‌ای بیش از این در حوزه جنسیتی برای مخاطب سینمای ایران و جهان ندارد که نتیجه‌ای جز بر هم نظم جنسیتی و انسانی به دست نمی‌دهد. این ایده به عنوان ابزاری سیاسی در دست مخالفان جمهوری اسلامی برای برهم زدن نظم عمومی در داخل کشور کارآمدی دارد. و راه شکستن این فضای غالب در سینما، بازتولید زن انقلاب اسلامی به عنوان زن مقتدر به قدرت نرم در انواع و اشکال متعدد و در تعداد متکثر خواهدبود و این مهم میسر نیست مگر با بازنمایی مردان در جایگاه مردانه خود که در یک تعامل سازنده با زنان تعادل جنسیتی را در جامعه ایرانی اسلامی به تصویر می‌کشند و هویت دوجنس را درپرتو نظریه زوجیت بازتولید می‌کنند.

 

مقام معنوی زن - بلیغ نیوز

 

2 دیدگاه

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.